فیلم مستند سیاسی یکی از رایجترین تولیدات تلویزیونی و سینمایی است. تقریبا اغلب استودیوهای سینمایی چه مستقل و چه در بدنه هالیوود به ساخت این فیلمها دست زدهاند. از بیبیسی و اچبیاو تا یونیورسال و پارامونت مستندهایی سیاسی تولید کردهاند. شبکههای تلویزیونی از این مدیوم برای رساندن پیام خاص خود بهره میبرند و اغلب از منظر تاریخی و بیوگرافیک مضمونهای سیاسی خود را به تماشاگر عرضه میکنند.
اتفاق بزرگ در عرصه مستند سیاسی پس از 11 سپتامبر رخ داد. دوربینهای تمام خبرگزاریها به سمت و سویی رفت که نام آمریکا عنصری پررنگ از هرگونه گزارشی بود. چه در خاورمیانه و چه در آفریقا این نام سیاست خارجی آمریکا بود که بر نوک زبانها میگشت و باز 2 منظر روایی پروپاگاندا و نقادانه در 2 لبه مضمونی این آثار قرار داشتند.
مایکل مور با ساخت بیشترین و با کیفیتترین مستندهای سیاسی اخیر میتواند بررسی دقیقی از این دوره را ارائه کند. مایکل مور که در اواخر دهه 80 نخستین مستند سیاسی خود را با نام «راجر و من» ساخت که درباره جنرال موتورز و اخراج کارمندانش بود، دومین اثر او بیکن کانادایی همانند اثر اولش نه امتیاز گرفت و نه منتقدان نقدهای مثبتی برای آن نوشتند. با این حال همهچیز از بولینگ برای کلمباین و فارنهایت 9/11 آغاز شد. مستندهایی که در سال 2002 و 2004 توانست سبک، شیوه و روایت منحصربهفرد مایکل مور را ارائه دهد و بتواند نمونه و الگوی بسیاری از مستندسازهای تلویزیونی و سینمایی قرار گیرد.
بولینگ برای کلمباین با سوژه قرار دادن خشونت در آمریکا سیاست داخلی این کشور را در بخش آموزش هدف قرار داده بود و فارنهایت 9/11 سیاست خارجی آمریکا در تهاجم به دیگر کشورها به بهانه حادثه 11 سپتامبر. مور اما در سال 2015 خلاقانهترین مستند سیاسی خود را تولید کرد. «حمله بعدی کجاست» با لحن کمدی همیشگی مایکل مور همراه است و به این مساله میپردازد که میتوان به گونهای دیگر به کشورها حمله کرد و در مضمون خود قرار است به سیاستمداران آمریکا بیاموزد که میتوان به ایدههای کشورهای دیگر حمله کرد و از آنها برای ساختن آمریکایی بهتر بهره گرفت.
لحن کمدی فیلم به تمسخر مستقیم سیاستمداران آمریکا میپردازد و سفر مور به کشورهای دیگر نمایش ایدههای جذاب در روند پیشرفت در مقوله حقوقبشر آنهاست. از سال 2001 به بعد فیلمهای بسیاری درباره سیاست در آمریکا ساخته شد اما تمام آنها مستقیما دولت و سیاستمداران را مورد انتقاد قرار ندادند. Food inc، ht31 و حتی AMY نیز مستقیم و غیرمستقیم به نقد سیاسی محیط و شرایط میپردازند. امسال نیز فیلمهای Zero Days، Weiner و Food Choices در کنار اثر جدید مور به نام مایکل مور در ترامپ لند در قالب سینمای مستند سیاسی فیلمهایی قابل تامل خواهند بود.
وقتی کارگردان همیشه منتقد سینمای آمریکا، اولیور استون، آخرین فعالیت سینمایی خود را به شخصیتپردازی از اسنودن و ساخت درام سینمایی «اسنودن» اختصاص میدهد، یعنی یکی از محوریترین موضوعات سیاسی- سینمایی اطلاعات و افشاگریهایی است که اسنودن به عنوان یک شهروند آمریکایی-که دیگر در آمریکا نیست- منتشر میکند. تازهترین ساخته اولیور استون تلاش کرده از «اسنودن» یک وطنپرست آرمانی بسازد. ادوارد اسنودن که ماجرای افشاگریهای او چندسالی است به موضوع اول اطلاعات و امنیت ایالات متحده بدل شده است، البته در فیلمهای دیگری نیز سوژه بوده است.
در این میان شاید مستند شهروند چهارم از تکاندهندهترین مستندهای سیاسی ضدسیاست خارجی آمریکا باشد که به شکلی عجیب مورد ستایش جشنها و جشنوارهها قرار گرفته است. «شهروند چهارم» یک مستند سیاسی است که لاورا پوئیتراس آن را ساخته است. مستندی که توانست از سیاسیترین جشنواره سینمایی جهان نیز جایزه بهترین مستند سال را بگیرد. اینکه این مستند چگونه میتواند در سیستماتیکترین جشن سالانه سینمای آمریکا یعنی اسکار سال 2014 جایزه بهترین مستند سال را از آن خود کند، خود یک سوال است.
«وقتی در یکی از قسمتهای مینی سریال «آینه سیاه» که محصول کانال 4 تلویزیون بریتانیاست، کاراکتر اصلی که در فضایی ایزوله زندگی میکند دست به شورش در برابر دوربینهای پخش مستقیم تلویزیون میزند و میخواهد خودکشی کند، داوران شوی تلویزیونی به جای اینکه او را از مقابل دوربینها خارج کنند با هوشمندی تمام به او پیشنهاد میدهند در تلویزیون برنامهای با محوریت خودکشی بسازد تا تماشاگران از این اقدام به خودکشی کردن لذت ببرند. کاراکتر میپذیرد و عمل آنارشیستیاش در دل سیستم غرق میشود».
این حکایت کوتاه از مینی سریال سیاسی - اجتماعی «اینه سیاه»، با دیدن فیلم «شهروند چهارم» به سرعت در ذهن یادآوری میشود. بویژه اینکه فیلمی درباره ادوارد اسنودن که سندهای افشاگرایانهاش سازمان اطلاعات آمریکا و ریاستجمهوری را زیر سوال برد و آنها را به تکاپو انداخت، چگونه میتواند در سیستماتیکترین جشن سالانه سینمای آمریکا یعنی اسکار سال 2014 جایزه بهترین مستند سال را از آن خود کند؟ فیلمی که بشدت سیاسی است و با رویه افشاگرایانه اسنودن همذاتپنداری کرده و روش اسنودن را روش خود قرار داده است.
شهروند چهارم با یک ارتباط رمزدار یا کدگذاری شده یک خبرنگار فیلمساز با شخصی بینام آغاز میشود که ادعا میکند مسائل مهمی برای افشاگری دارد. پس از رد و بدل کردن پیامهای متعدد رمزدار و کدگذاری شده بالاخره گروه فیلمبرداری/ خبرنگار و فیلمساز با او دیدار میکنند و او کسی جز ادوارد اسنودن نیست.
برایان کاستلو از منتقدان «کامان سنس مدیا» در مواجهه با فیلم نوشته است پس از اتفاقاتی که درباره پروندههای اسنودن در خبرها شنیده بودیم فیلم چیز تازهای برای گفتن ندارد جز اینکه خود اسنودن چه شخصیتی است... و فیلم براساس تیزهوشی کارگردان تکیه روایتی خود را بر روی کاراکتر اسنودن متمرکز میکند و بیشتر قصد دارد فضای محبوس شده او، مواجهه وی با اتفاقات و خبرها و سپس حالات روحیاش را به تصویر بکشد. بویژه التهاب وی پیش از ناپدید شدنش. اما در کنار تمام اینها فیلم جز اسنودن و پروندههایی که به آن اشاره میشود، فضایی خلأ را بهوسیله بافت تصویری، کاتهای منجر به سیاهی و ساندافکتها برای ما میسازد. فضاسازیای که ما را به همان ایزوله بودن اسنودن و هر کدام از «ما» میرساند.
ما در این فیلم تمام اشخاصی را شامل میشود که زندگی و نحوه نگرششان پس از افشاگریهای اسنودن تغییر پیدا کرد و فیلم نیز در جهت تبیین تغییرات دست به این فضاسازی میزند. فضاسازیای که محتویات پروندهها را تصویری میکند. اینکه تمام پیامهای مخابراتی و اینترنتی ما قابل ردیابی و شنیدن است ناخودآگاه ما را به زندگی کردن در فضایی بسته سوق میدهد. کاری که فیلم در تمام فصول میخواهد بر روی آن تاکید کند. اسنودن در شهروند چهارم هیچگاه در فضایی باز تصویر نمیشود. تصاویر از او در فضاهایی تنگ و محبوس، یا با کادرهای بسته توسط دوربین همراه است.
مستند سیاسی/ تاریخی/ بیوگرافی شهروند چهارم در واقع دامن زدن تصویری براساس قواعد فیلمسازی به گزارههایی است که اسنودن از سازمان اطلاعات آمریکا افشا کرده بود. هنگامی که یکی از وکلای مدافع اسنودن تکلیف دیگر افراد را میخواهد با پرونده وی روشن کند و حرف آخر را اول بزند به جمله درستی اشاره میکند: «این پرونده 95 درصد سیاسی است و 5 درصد حقوقی!» و این جمله را نمیتوان درباره خود اثر بکار نگرفت، فیلم بیش از اینکه بیوگرافی و تاریخی باشد سیاسی است و... اما همچنان سوال بزرگتر، سوالی که ما را از داخل قاب فیلم به خارج از آن پرتاب میکند سر جای خود باقی است. چرا مستندی که در جهت پروندههای اسنودن حرکت میکند توسط یکی از جشنهای سالانه ملی و به وضوح زیر نظر دولت آمریکا جایزه دریافت میکند؟
ارسال نظر