عماد طالب زاده نوشت:

یه وقتایی یه آدمایی پا به این دنیا می زارن که حتی بعد از رفتنشون بازم می شه حسشون کرد .. چون خودشونن ... فِیک نیستن ، مصنوعی نیستن ... مرتضی از همون دسته آدما بود ... مغرور نشد ، جوگیر نشد ، به جرأت می تونم بگم جزء معدود همکارایی بود که واقعا خود خود واقعیش بود ... هنرمند بود، خاکی بود ، و خیلی چیزای دیگه ... هنوز وقتی هر جا صحبتش می شه همه رو لباشون یه خنده می یاد و با انرژی مثبت ازش حرف می زنن .... اینا یعنی عشق ، اینا یعنی موفقیت ... روحت شاد رفیق

مریم امیرجلالی نوشت:

بیست وسوم ابانماه مصادف با درگذشت هنرمند نازنین مرتضی پاشائی .این روز غم انگیزو بهمه دوستارانش تسلیت وبقای عمر برای خانواده اش ازایزد منان ارزو مندم بدان که هرگز یادتووصدای توازخاطرم نمیرود ونخواهد رفت

محمد علیزاده نوشت:

یادمه اینجا جفتمون سردمون بود پسر.نمیدونم ابان ماه بود یا اذر ولی مثل بید میلرزیدیم و نمیتونستیمم بریم.یعنی نمیتونستیم چون جلوی رفقامون خیلی زشت میشد.من غر میزدمو تو هی غر نمیزدی فقط میخندیدی و منم از دیوونه بازیات حرصم گرفته بود.ولی پسر یکسال بعد نمیدونستم نه خنده ای هست نه دیوونه بازیای تو نه حرص خورده من و نه.................................................... چی بهت بگم رفیق اصلا هیچی ندارم که بهت بگم فقط بابت عاشقانه های ماندگارت همیشه بهت افتخار کردم یعنی همه به تو افتخار میکنن مرتضی همه

امید جهان نوشت:

سلام . این اخرین عکسی بود که با هم گرفتیم روحت شاد باشه رفیقم ... ٢ سال گذشت و فردا باز مردم میایند به دیدارت و تو واسه همه مردم و طرفداران بی شمارت زنده خواهی بود ...

ماهایا پطروسیان نوشت:

امروز، ۲۳ آبان ماه، دوّمین سالگرد درگذشت هنرمند جوان پاپ ایران، مرتضی پاشایی است.

« در مورد تو بسیاری چیزها که باید گفته می شد، برای مردم و برای بعدها ، هنوز ناگفته و ناقص مانده است، و بسیاری مطالب که شایستگی بازگویی نداشتند، بسیار گفته شد و بسیار هم پر رنگ شد.....، اینها نشانه بی ذوقی وبی هنری دیگران بود، و ارتباطی با تو نداشته و ندارد....،

ترجیح میدهم به جای هر چیزی راجع به این عکس که برایم بسیار پر مفهوم است بنویسم، عکسی که تو در آن در اوجِ جوانی و صِحّت و سلامتی، شَمایلَت با یک هنرمند پاپ مُنطبق است، امّا در عینِ حال خاص و تازه هم هست.

تو در جایی ایستاده ای مابینِ نشانه های شهری، ساختمان های بِتونیِ سرد و بی روح و زمینی بایِر و خالی و نا کجا آبادی،

محکّم و استوار ودر عین حال لطیف و ملایم،....نورٍ طلاییِ غروب بر روی موهای پُر و سلامتت پرتویی نرم افکنده و زیبایی رؤیایی امّا گذرا و کوتاه مدّت آفریده، مثل حضور گرم و زیبای خودت که همچون لحظاتِ دَمِ غروب آفتاب، درخششی بیاد ماندنی و تأثیر گذار، امّا دست نیافتنی وفَرّار داشته و دارد.

برای کسانی که دوستدارت بوده و هستند، اینگونه رفتنت همواره اندوهبار و فراموش نشدنی خواهد ماند،،.... و امّا برای تو.....،برای تو این ماندگاریِ زیبا و غِبطه برانگیز مبارک باشد..........تو همچنان ایستاده ای...... در جایی......۱۳۹۵/۸/۲۳