در بسیاری از منابع تاریخ اسلام، یزید به لحاظ اخلاقی شخصی فاسد و هوسباز معرفی شده است. بلاذری (م. ۲۷۹ق.) او را نخستین حکمران ارشد خلافت اسلامی می‌داند که گناهانی مانند شرابخواری را آشکارا مرتکب شد. مسعودی (م. ۳۴۶ق.) از ابومخنف، نقل کرده که در ایام یزید، شرابخواری و فسق به دست کارگزاران او در مکه و مدینه به صورت علنی رواج یافت.

جامعه اسلامی تنها پس از 50 سال از رحلت رسول اکرم به چنین سرنوشتی دچار شده است حکام آن بویی از دینداری نبرده اند و ساده زیستی که شیوه پیامبر، امام علی (ع) و حتی خلفا بوده از بین حاکمان رخت بربسته و آنان در قصرهای شاهانه اقامت گزیده اند.

در چنین جامعه احادیث از پیامبر جعل می شود تا عده ای بتوانند به منافع خود بر خلاف مشی اسلام برسند و آنها که محضر پیامبر را درک کرده اند یا سکوت کرده اند و یا به دستگاه معاویه و یزید پیوسته اند.

 در چنین حالتی آن آرمانی که از آن به عنوان جامعه اسلامی یاد می شود از بین رفته است و امام معصوم که باید حافظ جامعه اسلامی باشد از مسند امور کنار گذاشته شده است.

از یک سو آرمان جامعه و حکومت اسلامی رو به نابودی است و از سوی دیگر واقعیت اینست که جامعه دوباره به همان مشی قبل از اسلام دارد رجعت می کند در چنین جامعه ای یک فرد آرمان گرای صرف بدون درک واقعیت رو به مقابله با کلیت جامعه می آورد و در دام اتفاقاتی می افتد که کورسوی امید برای دستیابی به آرمان ها حتی در آینده را هم کور می کند و فرد واقعیت گرای صرف هم از انجا که زاویه زیاد جامعه و حکومت را می بیند و می داند برای اینکه بخواهد به آرمان و یا هدفش دست پیدا کند باید هزینه زیادی متحمل شود سکوت را در پیش می گیرد مثل همان ها که به امام حسین (ع) پیشنهاد دادند که همچون آنان سکوت پیشه کند و به رازو نیاز و معارف دینی اش بپردازد.

اما اگر یک فرد آرمان گرای واقع بین باشد سعی می کند با توجه به واقعیت های جامعه در جهت دست یافتن به آرمان ها اقدام کند، آرمانگرایی واقع بینانه بدون آنکه آرمان ها را فدا کند به واقعیت ها توجه می کند از همین روست که وقتی امام با توجه به این واقعیت که فضای مدینه دیگر جایی برای تبلیغ ندارد و یزیدیان فضا را تنگ کرده اند به سوی مکه عزیمت می کند چرا که موسم حج آمادگی این را دارد با مسلمانان حج گذار از آرمان ها صحبت کرد و آنها را بیدار نمود.

امام در منزل منزل تا کربلا دست از این کار که آرمان ها را برای عوام و خواص ترسیم کند بر نمی دارد اما اینکار را براساس این واقعیت انجام می دهند که فضای حاکمیتی با این کار مخالف است و این امر را با ظرافت تمام پیش می برند اما در کربلا دیگر دشمن نمی تواند تحمل کند تا حسین (ع) به مسیرش ادامه دهد راه او را سد می کند امام هوشیارانه سعی می کند برای اینکه بتواند جامعه را بیدار کند و حتی برای دستیابی به آرمان ها حتی الامکان از درگیری اجتناب می کنند اگرچه واقعیتی که اتفاق افتاده امام در محاصره است اما حسین (ع) آرمانش یعنی حیات مجدد جامعه اسلامی و مبارزه با ظلم و فسق و فجور را فدای رهاییش نمی کند و حاضر به سازش و بیعت نمی شود.

آرمان گرا که باشی با واقعیت تا جایی کنار می آید آدم که ذلت بر او تحمیل نشود به همین دلیل است که کاروان حسینی بعد از آنکه آب بر روی آنها بسته می شود و عطش عرصه را بر آنها تنگ می کند حاضر نمی شوند ذلت سازش با یزید را بپذیرد چرا که این سازش یعنی به قتلگاه بردن آرمان ها و ذبح آن به پای واقع گرایی.

دشمن که می بیند عرصه فشار تاثیری در تصمیم حسین (ع) ندارد جنگ را آغاز می کند و حسین (ع) را در گودی قتلگاه به شهادت می رساند اما عکس العمل امام حسین (ع) در این باره چیست؟ او برای دست یافتن به آرمانش خوب می داند که کشته خواهد شد و اهل بیتش به اسارت گرفته می شود اما این واقعیت مانع نمی شود که امام تن به ذلت بدهد چرا که اگر اینکار بکند در واقع همان آرمانی که او را تا به اینجا اورده بود بجای امام ذبح می شد و از بین می رفت.

در آرمان گرایی واقع بینانه به سبک امام حسین(ع) واقع بینی و ملاحظه در برابر آن تا جایی اصالت دارد که لطمه ای به آرمان ها نزد لذا از همین روست که امام قبل از روز عاشورا بارها می گوید راه  کنید تا بلاد دیگری بروم یا مسیرم را عوض کنم امام با این واقعیت تا جایی کنار می آید که اولا به ذلت ختم نشود و دوما آرمان مبارزه با دستگاه ظالم اموی و فاسق یزید که منجر به حیات مجدد جامعه اسلامی  می شود زیر سوال نرود و وقتی مبینند که باید برای آرمان یعنی احیا دین و اصلاح امت جد بزرگوارش از خون خود و یارانش بگذرد اینکار را انجام میدهد.

 بنابراین در مکتب حسینی این آرمان گرایی است که اصالت بر واقع بینی دارد اما می توان واقع بینی را تا جایی که به آرمان ها صدمه و لطمه ای وارد نمی شود در نظر داشت.

بهروز کلاته