دکتر عبدالله گنجی نوشت:

ماجرای سعید طوسی که هنوز حدود و ثغور آن معلوم نیست به گونه‌ای پیش می‌رود که گویی نظام جمهوری اسلامی ابتدا وی را قاری قرآن و سپس مأمور فساد در جامعه کرده است. فصل‌الخطابی قوه قضائیه نیز مانند بسیاری از مقولات دیگر برای معاندین، مغرضین و منافقین بی‌معناست. هیچ‌کس با طوسی کاری ندارد و نمی‌گوید هر قاری قرآن الزاماً مهذب نیست، همانگونه که هر آخوندی الزاماً مروج دین نیست و به همین دلیل امام فرمودند تاریخ اسلام پر است از خیانت علمای اسلام به اسلام، چراکه در هر قشری ناپاک وجود دارد.

پرچمداری رسانه‌های امریکا و انگلیس در این ماجرا تردیدی باقی نمی‌گذارد که هجو نظام از مدخل دین، راهبرد آنان است و پیاده نظام آنان نیز هر موضوع راست و دروغی را به مثابه فلشی به سمت نظام نشانه می‌روند، چرا؟ حفظ و استمرار نظام جمهوری اسلامی از پیوند اعتمادی مردم و حاکمیت نشئت می‌گیرد و دشمنان برای سست کردن ستون‌های این نظام(که آن را نظام سرکش و مهار نشدنی می‌نامند) از هیچ اقدامی فروگذار نمی‌کنند.

«نقد اخلاقی حاکمیت»، «بی‌اعتبارسازی بازوهای توانمند نظام» و «هجمه به کارآمدی آن» سه مسئله اصلی است که در دستور کار بوده و خواهد بود و شبکه‌های اجتماعی زمینه آن را فراهم‌تر کرده‌اند. این در حالی است که تاریخ بشر و اسلام از این پدیده‌ها بارها به خود دیده است. خالد بن ولید را تقریباً همه مسلمانان می‌شناسند. فرمانده شجاعی که سپاه پیامبر را در احد شکست داد، ‌اما قبل از فتح مکه ایمان آورد و یکی از فرماندهان سپاه اسلام شد. در جنگ موته پس از شهادت زید‌ بن حارثه(فرمانده) و جعفربن ابی‌طالب(جانشین)، سپاه اسلام را از معرکه نجات داد و فداکاری‌های زیادی برای اسلام کرد تا جایی که پیامبر وی را «سیف‌الله» نامید. این سیف‌الله در زمان خلافت ابوبکر، مأمور اخذ خراج و مالیات از فردی به نام مالک (نه مالک اشتر نخعی) که بیرون از مدینه زندگی می‌کرد و به حکومت مالیات نمی‌داد، شد. خالد به همراه یک نفر دیگر به محل سکونت مالک رسید و با رؤیت زیبایی همسر وی، دست و پای مالک را بست و در حضور او به همسرش تجاوز کرد. آن روز کسی کار خالد را به دستگاه پیامبر نسبت نداد و کسی نگفت «بفرمایید این هم سیف‌الله پیامبر!» کسی نگفت «این هم مجاهد بزرگ اسلام». آنچه گفته شد اینکه خالد بر همان فرهنگ جاهلی پیش از اسلام خود پایبند است و اسلام‌آوری وی نوعی تظاهر و توفیق اجباری بوده است.

او فرمانده شجاعی بود که تهذیب نداشت. به صحنه کشور برگردیم؛ فرض نمایید یکی از فرماندهان عالی دوران دفاع مقدس دچار لغزش اخلاقی شود. آیا می‌توان گفت خون رزمندگانی که ذیل فرماندهی او سال‌های پیش شهید شده‌اند به هدر رفته است؟ می‌توان دفاع مقدس را به فساد آلوده نشان داد، می‌شود امام را زیر سؤال برد که عجب فرمانده‌ای داشته‌ای؟

انصاف این است که بگوییم انسان در معرض تهدید و انحراف است، «الا مارحم ربی». 

طوسی دارای صدای خوش و خدادادی برای خواندن قرآن است که نظام چک سفیدامضا برای عصمت او نداده است و اگر انحراف او ثابت شود باید مجازات شود. درباره او از تبرئه تا اعدام را باید پذیرا باشیم. آنان که فصل الخطابی قوه قضائیه را نمی‌پذیرند، همان کسانی هستند که «طوسی بهانه است، اصل نظام نشانه است» را دنبال می‌کنند. 

قرائت و آموزش قرآن را به اقسام و انواع جوک و تمسخر آلودند و کاری کمتر از خود طوسی نکرده‌اند. اگر مریض نباشیم با فرض اثبات جرم، یک قاری را فاقد تهذیب می‌دانیم و باید ساحت قرآن و عرصه عمومی قرآن‌خوانی را از وجود او دور کنیم. اما اینکه هر کس احساس تعلقی به نظام می‌کند و دچار مشکل می‌شود باید همه نظام به قربانگاه برود، بخشی از همان جنگ نرم است. اگر طوسی و امثالهم تبرئه شوند خواهند گفت «دست خودشان است سرش را به هم آوردند». اگر اعدام شود خواهند گفت «نقض حقوق بشر است و اتحادیه اروپا علیه ما بیانیه می‌دهد و تحریم می‌کند.» اینجاست که باید از مخالفان نظام خواست که اگر دین ندارید لااقل آزاده مرد باشید. سیف‌الله صدر اسلام به زنای محسنه روی آورد، اما مردم به حاکمیت وقت حمله نکردند و پیامبر و اسلام را به سخره نگرفتند. حال اشتباه و انحراف احتمالی یک فرد غیر مهذب محور بازنمایی عقده‌های فرو خورده این جماعت مقابل نظام شده است.

به صورت طبیعی عالم سیاست و اجتماع با عالم حقوق متفاوت است و معمولاً انتظار اجتماعی و سیاسی فراتر از حقوق ظاهر می‌شود و این مسئله در پرونده‌های مختلف تاکنون طرح شده است. قوه قضائیه به عنوان رکنی از حاکمیت نمی‌تواند صرفاً بر «وظایف حقوقی» خود تأکید کند، بلکه باید پاسخگو باشد که چرا پرونده‌ای را از سال 1389 تاکنون به انجام نرسانده است و چرا قبل از دیگران عرصه اجتماع را روشن نکرده است؟

نیروهای انقلاب باید همیشه یادشان باشد که نظام دینی را با دین شکار خواهند کرد و دشمنان نیز در همین نقطه متمرکز شده‌اند. دشمنان انقلاب هم دین را فاقد صلاحیت برای امر سیاسی و اجتماعی می‌دانند و هم برای تخفیف نظام در عرصه اجتماعی به دین مراجعه می‌کنند. آنان دست به گزینش می‌زنند، همانگونه که حرکت عظیم عاشورای امسال ایران و کربلا را سانسور و چند قمه‌زن را محور تصویرسازی از عاشورا کردند. طوسی را در صدر قرار می‌دهند اما همزمان علت عزل فلان مدیرعامل دولت را چیز دیگری وانمود می‌کنند. لزومی ندارد نیروهای انقلاب درصدد دفاع از هر مسئله‌ای باشند که همین مسئله قطب‌بندی و انگیزه قطب‌بندی در طرف را چند برابر می‌کند. جریان انقلابی کشور باید سردمدار مبارزه با هر فسادی باشد وگرنه ممکن است رسانه‌های غربی که فساد فلان نیروهای همسوی خود در ایران را مخفی می‌کنند دلسوز نظام معرفی شوند. تا حیات آدمی وجود دارد سیف‌الله‌ها و طوسی‌ها خواهند بود و در عمق تاریخ نیز بوده‌اند. تاریخ انسان و حتی تاریخ توحیدیان مملو از خطاست. از «برسیسای عابد» گرفته تا سیف‌الله پیامبر اسلام نمونه بارز آن است و به هیچ کس در این مسیر تضمین الهی داده نشده است. آن یوسف پیامبر بود که هوشمندانه استغاثه کرد که: «و ما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسوء الامارحم ربی ان ربی غفور رحیم».

فساد مالی و انحراف جنسی همانند شایعه است. شایعه در طول حیات بشر وجود داشته است و انباشت هزاران سال تجربه نمی‌تواند به آن پایان دهد. مانند حسادت است که قابل حذف نیست اما قابل کنترل است. هر روز کشیشان کودک‌آزار در تارک اروپا و امریکا می‌درخشند اما مسلمانان آن را مستمسکی برای هجو مسیحیت نمی‌دانند که آن کشیش را فرد فاسدی تلقی می‌کنند که اشتباهی در مسیر کلیسا قرار گرفته است.