پارس بررسی می کند:
درد امام حسین علیهالسلام را نشناختهایم/ تنآزاری همدردی با امام نیست!
اینگونه زجر دادن بدن یا بهخاطر دنیای آن حضرت است که ایشان در این دنیا نیستند و با زجر و آسیبزدن به بدن ذرهای از اندوه و مصائب پیشین آن حضرت کاسته نمیشود، و یا بهخاطر آخرت آن بزرگوار است؛ که ایشان در آخرت نیز به این کارها نیازی ندارند.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مهدی مسائلی مدرس حوزه علمیه اصفهان در یادداشتی برای «پارس» نوشت:
قیام امامحسین علیه السلام در هر زمان و برای هر ملت و مردمی پیام دارد؛ پیامی که هیچگاه کهنه نمیشود. بشر همیشه به این پیامِ زنده و دگرگونکننده نیاز دارد؛ زیرا سعادت و تعالی او در آن است. در این میان عزاداری امام حسین علیه السلام، نقش مهمی درانتقال اهداف عاشورا به نسل های بعدی داشته است و به واسطه آن نهضت امام حسین علیه السلام هنوز زنده و در حرکت است. ولی از این حقیقت نیز نمی توان گذشت که بسیاری از عزاداریها در مسیر عاشورا نبوده و نمیتواند دردها و مصائبِ حقیقیِ عاشوراییان را به نسلهای آینده انتقال دهد.
امروز بسیاری از افراد عزاداری را ابزاری برای تن آزاری، زجر و سختی دادن به بدن می بینند، تا از رهگذر آن در مصیبتهای وارد بر امامحسین علیه السلام و شهدای کربلا شریک شده و با آنها مواسات و همدردی میکنند. بر این اساس است که میپندارند عزاداری هرچه خشنتر و فجیعتر، بهتر.
ولی حقیقت اینکه درد امام حسین علیهالسلام از جنسی دیگر است و با چنین عزاداریهایی هرگز نمیتوان با آن حضرت همدرد بود.
توضیح بیشتر اینکه اینگونه زجر دادن بدن یا بهخاطر دنیای آن حضرت است که ایشان در این دنیا نیستند و با زجر و آسیبزدن به بدن ذرهای از اندوه و مصائب پیشین آن حضرت کاسته نمیشود، و یا بهخاطر آخرت آن بزرگوار است؛ که ایشان در آخرت نیز به این کارها نیازی ندارند.
اما اگر همدردی با امامحسین علیهالسلام را بهگونهای دیگر معنا کنیم و هدف از انجام آن را مددکاری، همدردی و غمخواری ظاهری با ایشان تعریف نکنیم، بلکه آن را روشی بدانیم که ما را در شرایط آن حضرت قرار میدهد و با اهداف و شعارهای بلند ایشان بیشتر آشنا میسازد، دراینصورت نیز باید بدانیم که امامحسین علیه السلام و اصحابش برای رسالت خویش قیام کردند و خود را برای رسالت و شعارهای عمومی میخواستند، نه شعارها و مسائل شخصی. پس عزاداری ما نیز باید نشانی از آن شعارها و رسالتها داشته باشد. اگر مصیبت شخصی باشد، باید همدردی هم شخصی باشد؛ اما اگر مصیبت، مربوط به رسالت باشد، باید همدردی هم مربوط به همان باشد.
راست اینکه امروز تنها با مشارکت در آرمانها و اهداف امامحسین علیه السلام میتوان به همدردی با آن حضرت پرداخت و با تنآزاری و رنجش بدن، نهتنها همدردی حقیقی با امامحسین علیه السلام صورت نمیگیرد، بلکه به اشخاص تنبل و خانهنشینی که حاضر نیستند در راه رسالت الهی خویش فداکاری کنند، فرصت میدهد تا زندگیای مخالف رسالت امامحسین علیه السلام داشته باشند و درعینحال با یک انجام قمهزنی به زعم خویش بهترین صورت عزاداری را به جای آورده و خود را همدرد و مواسی با امام معرفی کنند.
پس همدردی واقعی با امامحسین علیه السلام هنگامی در عزاداری تحقق مییابد که ما دردِ واقعی آن حضرت را در زمان حاضر بشناسیم و سپس با ایشان همدردی کنیم. دردِ امامحسین علیهالسلام فاصلهگرفتن جامعه از ارزشهای معنوی و ارزشمندشدن باطل در میان مسلمانان است؛ دردِ امامحسین علیهالسلام محو ارزشهای اسلامی از جامعه و حاکمشدن افرادی همچون یزید بر ملتهای مسلمان است؛ دردِ امامحسین علیهالسلام بیتفاوتی و دنیاطلبی مسلمانان است. این دردهایی است که ما میتوانیم در آنها همدرد و مواساتکننده با سیدالشهدا علیهالسلام باشیم، وگرنه درد شمشیرها و نیزهها، دردهایی نیستند که امروز بتوان با چشاندن آنها به بدنمان خود را همدرد و غمخوار با امامحسین علیهالسلام معرفی کنیم؛ زیرا ایشان امروز در میان ما نیست و تحمل این دردها، همدردی با ایشان بهحساب نمیآید؛ بااینحال رسالت امامحسین علیهالسلام همچنان باقی است. آنانکه با حسین علیهالسلام همدردی میکنند عزادارانِ مجاهدی هستند که رودرروی دشمن میایستند؛ دشمنی که آنها را در دوراهی شمشیر و ذلت قرار میدهد و ایشان در پاسخ میگویند: «هیهات منّا الذله؛ هیچگاه تن به ذلت نمیدهیم»، بر دشمن یورش میبرند و او بر آنها یورش میآورد، شاید زخمی شوند یا به شهادت برسند و اینگونه میتوان با حسین علیهالسلام همدردی نمود. ازهمینرو اولین عزاداران امامحسین علیهالسلام یعنی توّابین برای همدردی با امام علیهالسلام هیچگاه بدن خویش را مجروح نساختند؛ بلکه رسالت امامحسین علیهالسلام را ادامه داده و در راه آن جانفشانی نمودند و اگرچه بهظاهر در برابر سپاه اموی شکست خوردند، ازآنجاکه قیام آنان بر پایه تفکر شیعی و تحتتأثیر شهادت امامحسین علیهالسلام شکل گرفته بود، توانست موجب پیشرفت تشیع شود.
حاصل سخن اینکه عزاداری، کُنشی برای خودآزاری نیست؛ بلکه راهی برای کمالبخشیدن به انسانیت است، روشی است برای نمایش تنفر از جولان باطل و مظلومیت حق. درعزاداری باید حزن و اندوه ما از عدم امکان همراهی ظاهری با امام حسین علیهالسلام، با مشارکت درآرمانهای آن حضرت تسکین داده شود، نه با آسیب زدن به تن: (یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیما.)
البته در بدعت بودن و غلط بودن قمه زنی شکی نیست اما استدلال نویسنده هم درست نیست. چرا که اساسا نشانه عزادار ترک آنچیزهایی است که مایه راحتی و خوشی محسوب می شود و باید عزادار زجر بکشد. لباس عزا که ائمه علیهم السلام و اهل بیتشان می پوشیدند هم از موی بز بود که زبر و خشن است و تن را آزار می دهد. به معنی اینکه فرد پوشنده این لباس در ناراحتی است. تذکر اینکه همین موی بز بود که یا سیاه بود و یا سفید و لهذا چون لباس برخی از اهل بیت از موی بز سیاه بود عده ای ساده لوح گمان کردند که منظور از لباس عزا لباس به رنگ سیاه است! حتی اگر از نرمترین الیاف باشد!
ضمنا همانطور که محدث قمی رحمه الله در کتاب مفاتیح الجنان تذکر داده است که غذای عزادار هم نباید لذیذ و چرب و شیرین باشد. بلکه باید به نان و ماست و نظایر آن که نشانه عزادار بودن است اکتفا شود.
پس می بینید که اتفاقا به خود سخت گرفتن و زجر کشیدن نشانه عزاداری است که البته گاهی به صورت افراطی نظیر قمه زنجی و زنجیر تیغی درآمده است. جالب است که مردم ما در این مورد افراط می کنند اما در اصل عزاداری تفریط می کنند. نرمترین و راحت ترین لباسهای مشکی را به نام عزاداری بر تن می کنند و خوشمزه ترین و چرب ترین غذاهای طول سال را در این ایام نوش جان می کنند! هیچ کس هم نمی گوید این ها انحرافات چند دهه اخیر در عزاداری ها است. والا افراد کهنسال در خود اصفهان به خاطر دارند که در قدیم غذای هیاتها و تکیه ها نان و پنیر و سبزی بود که الان فقط مخصوص برنامه خاص سفره حضرت رقیه علیها السلام شده است. حال آنکه نان و پنیر و سبزی نمونه غذای اهل عزا است. سینه زنی هم در اصل از بر سر و سینه زدن به خاطر فزع و شدت غصه و عزا آمده است و نه مثل الان که تقریبا یک رقص دسته جمعی شده است! باید به سنن اصل عزاداری بازگردیم. این انحرافات تا کجا ادامه دارد؟