لانتوری فیلم بی‌ارزشی است؛ آنچنان‌که باید گفت ارزش وقت گذاشتن و نقد نوشتن را هم ندارد. حتی گمان می‌کنم این کار چه بسا ناخواسته به توجه بیشتر مخاطب به یک اثر فاقد ارزش و اعتبار بینجامد و در واقع به نوعی نقض غرض باشد. اما ناظر به حواشی اخیر این فیلم در ارتباط با نحوۀ اکرانش و استنکاف حوزۀ هنری از نمایش آن در سینماهای خود، نگاه دوباره به این به اصطلاح فیلم، ناگزیر می‌نماید، در مروری گذرا دلایل غیرمنصفانه بودن عرضۀ این اثر به عنوان یک فیلم سینمایی به مخاطب را برشمارم. بر این اساس باید گفت «لانتوری» چونان اسمش و همان‌گونه که فرهنگ اصطلاحات عامیانه در شرح کلمۀ لانتوری نوشته است، حکایت‌ از ناشی‌گری، کارنابلدی و پرمدعایی دارد؛ و البته فریب‌کاری و دروغ.

لانتوری یک بیانیۀ به‌شدت صریح و گُلدرشت سیاسی است که مذبوحانه تلاش می‌کند لباس تصویر بر تن کند. بی‌ارزش بودن این فیلم نه فقط از آن جهت است که دستمایۀ عقده‌گشایی‌های سیاسی فیلمسازش شده است، بلکه بیشتر به این دلیل است که همین کار را به شکل ناجوانمردانه‌ای انجام می‌دهد. «لانتوری» مدعی است که دغدغۀ مسائل اجتماعی را دارد؛ در حالی که دروغ می‌گوید و داستانِ مثلاً اجتماعی آن صرفاً بهانه‌ای برای بیان نظرات سیاسی فیلمساز شده است؛ جالب آن‌که حتی در همین هم صادق نیست و به جای طرح دیدگاه‌های سیاسی، در بسیاری از مواقع به تسویه‌حساب‌های شخصی و عقده‌گشایی‌های خاص و حتی خواندن دفاعیه برای فیلم قبلی خود می‌پردازد؛ و شگفت‌تر آن‌که حتی در این مقام نیز صداقت ندارد و برای این کار هم به شکل ناجوانمردانه‌ای به صحنه‌آرایی می‌پردازد و با نمایش مضحکی از منولوگ‌های اقشار مختلف اجتماع، ابلهانه‌ترین و غیرمنطقی‌ترین عبارات را در دهان خصم برساختۀ خود جاسازی می‌کند تا خود را از پیش پیروزی نهایی این نزاع نمایشی ناعادلانه بخواند.

lantoori2

گذشته از این، لانتوری عمدۀ بار جذابیت و کشش خود برای مخاطبانش را بر شانۀ نمایش تصاویر هولناک و مهوعی نهاده است که تا کنون در سینمای ایران سابقه نداشته است. در واقع به جای بهره‌گیری از ساختار سینمایی و بیان دراماتیک، مخاطب را با فریب‌هایی از جنس تابوشکنی و قبح‌زدایی به خویشتن دعوت می‌کند و با قاعدۀ ساده و نخ‌نمای ایجاد هیجان برای تماشای نادیده‌ها، دست به بازارگرمی می‌زند. نمایش صحنه‌های اخاذی از افراد سرشناس با تصویربرداری از روابط نامشروع جنسی آنان یا ارائۀ حجم قابل توجهی از خشونت، چیزی است که هر لانتوری (یعنی ناکاربلدِ پرمدعایی) می‌تواند با تمسک به آن‌ها، از روی تحریک غرائز نفسانی افراد و نه حس زیبایی‌شناختی آن‌ها، مبادرت به جلب توجهات کند.

البته قصۀ عدم صداقت این به اصطلاح فیلم، هرگز به این موارد ختم نمی‌شود و در لایه‌های دیگری هم گسترش می‌یابد. از آن جمله «لانتوری» در اداعای بازکاوی مسئلۀ مهمی چون قصاص نیز صادق نیست. «لانتوری» از سویی مدعی است که با اتخاذ یک زاویۀ دید منصفانه قصد دارد به ابعاد اجتماعی این مسئله بپردازد و داستان فعال حقوق بشری را روایت کند که خود قربانی اسیدپاشی می‌شود و به باورهای حقوقی پیشین خود پشت می‌کند. در واقع فیلم مدعی است بیان واقع‌گرایانه‌ای در خصوص حکمی چون قصاص دارد. اما واقعیت آن است که لانتوری در اینجا نیز مخاطبان خود را فریب می‌دهد و با قرار دادن چند جملۀ ره‌زن در دهان بازیگرانش، نه تنها به تأیید عقلانی و منصفانۀ حکم قصاص نمی‌پردازد، بلکه با نمایش مهوع و مشمئزکننده‌ای از اجرای این حکم، در دقایقی طولانی و سادیستیک، ضمن شکنجۀ مخاطبانش و اجبار آن‌ها به تماشای تصاویر دلخراش و آزاردهنده، تصویر ذهنی معوج و غیر قابل پذیرشی برای او می‌سازد که با بیان صریح فیلم در تعارض است. به بیان دیگر فیلم ادعای روایتی منطقی و متعادل از حکم الهی قصاص را دارد، اما در باطن به تخریب تصویر این حکم در پس‌زمینۀ ذهن مخاطبانش همت می‌گمارد. لانتوری حتی در خط روایت به اصطلاح عاشقانۀ خود هم ناتوان و دچار پریشان‌گویی است و چهره‌ای که او از شخصیت‌های داستانش ارائه می‌کند، چهره‌ای متناقض و بی‌‌ثبات است. چنانکه تصویر نقش اول مرد، تصویری مخدوش و باژگونه است که تکلیف مخاطب هیچگاه با آن روشن نمی‌شود. زمانی نیکوکار و زمانی‌ مجرم، زمانی لوتی و زمانی نامرد، زمانی گناه‌کار و زمانی قربانی معرفی می‌شود و البته در همۀ این موقعیت‌ها تلاش فیلمساز آن است که از این شخصیت بزه‌کار و عاصی، چهره‌ای جذاب و اسطوره‌ای بسازد که مخاطب نسبت به آن سمپاتی داشته باشد. چه بسا پاسخ مؤلف به این برپیشان‌گویی و تناقض، نزدیکی به شخصیت اسکیزوفرنی و چندشخصیتی نقش اول مرد است و روایت فرمالیستی ذهن پریشان او یا شاید هم رسانه‌ها.

lantoori3

اما مسئله آن است که این تناقض‌گویی هرگز به شخصیت بیمار این فیلم ختم نمی‌شود و سایر شخصیت‌پردازی‌ها را نیز در بر می‌گیرد. به عنوان مثال مخاطب تکلیفش با شخصیت زن فعال حقوق بشر هم روشن نمی‌شود. چراکه به اصطلاح فیلمساز گاهی او را دختری غرق‌شده در کارش و بی‌توجه به مردان معرفی می‌کند و گاهی گرفتار روابط عادی با مردان دیگر. گاهی عاشق‌پیشه و گاهی فریبکار. همچنین است شخصیت‌های فرعی دیگر فیلم. در مجموع لانتوری، اثری از یک فیلمساز ناشی و کارنابلد اما مدعی است که در ادامۀ مسیر آثار قبلی خود نشان داده است، آنچه دستمایۀ حضورش در رسانه‌هاست، بیش از توانایی‌های فنی و هنری، قابلیت‌های ویژه‌اش برای هوچی‌‌گری و به راه انداختن دعواهای پوشالی و بی‌ثمر است. چیزی که نتیجۀ مستقیم آن قبل از همه آسیب دیدن اعتماد مخاطبان دلزده و خسته از سینمای پرمدعا و توخالی این سال‌هاست.