پایان خونین رفت و آمدهای زن جوان به کلینیک زیبایی
مرد جوان روز دوم اردیبهشت ماه 93 با حالتی هراسان با کلانتری محل اقامتشان در مهرشهر کرج تماس گرفت و از کشته شدن همسرش در جریان سرقت شبانه خبر داد.
نیمههای شب در خانه ویلایی خانوادهای ثروتمند، مردی که به رابطه پنهانی همسر جوانش با یک پزشک زیبایی ظنین شده بود بر بالین همسر خفتهاش رفت تا او را به قتل برساند.
این مرد که از مدتها قبل توطئه کشتن زنش را طراحی کرده بود، برای گمراه کردن پلیس ابتدا دستهایش را با دستکش پلاستیکی پوشاند تا اثر انگشتی از خود باقی نگذارد.
بعد هم کاردی از آشپزخانه برداشت و بر بالین همسرش که رسید، با ضرباتی او را در بسترش به قتل رساند، بعد هم ملحفهای روی جسد خونآلود کشید. آنگاه پای گاوصندوق نشست و با دقت همه طلاها و جواهرات همسرش را برداشت و همراه با کارد، دستکش و لباسهای خونین داخل یک کیسه مشکی گذاشت. سپس کیسه را در تاریکی از خانهشان بیرون برد و در بیابانهای اطراف کرج انداخت تا وانمود کند که همسر جوانش قربانی سرقت شبانه شده است.
بعد هم مرد جوان روز دوم اردیبهشت ماه 93 با حالتی هراسان با کلانتری محل اقامتشان در مهرشهر کرج تماس گرفت و از کشته شدن همسرش در جریان سرقت شبانه خبر داد.مأموران پلیس نیز بلافاصله به محل جنایت رفتند و در اتاق خواب خانه ویلایی با جسد خونین زن 30 ساله روبهرو شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود. اما کارآگاهان در نخستین بررسیها پی بردند عامل جنایت باید از نزدیکان خانواده باشد.
از سوی دیگر تحقیقات جنایی نشان داد ساعتها از مرگ زن جوان گذشته است. در حالی که آثار متعدد خالکوبی روی بدن زن جوان دیده میشد. در ادامه مشخص شد «ساناز»، «مقتول» با شوهرش درگیری و اختلاف شدید داشته و چند بار برای جدایی اقدام کرده اما با مخالفت شدید خانوادهاش روبهرو شده است.
بنابراین مأموران همزمان با بررسی پرینت مکالمات و پیامکهای قربانی، به بازجویی از همسرش پرداختند.
خالکوبیهایی که بر بازو و بدن قربانی جلب نظر میکرد، کارآگاهان را به این فکر وا میداشت که زن جوان به مطب یک جراح زیبایی رفت و آمد داشته است. شهریار که صاحب یک شرکت بازرگانی بود، در بازجویی منکر هرگونه اطلاع از سرنوشت همسرش شد و گفت: روز حادثه، دخترم را به مدرسه رساندم و به محل کارم رفتم.
در شرکت و در طول روز چند بار با تلفن همراه همسرم تماس گرفتم اما جواب نداد. البته به این رفتارهای ساناز عادت داشتم چرا که او بیشتر وقتش را در کنار دوستانش به تفریح سرگرم بود یا مدام به کلینیکهای زیبایی و آرایشی میرفت و دل به زندگی نمیداد.
بنابراین نگرانش نشدم، بعدازظهر دخترم را از مدرسه برداشتم و به فرودگاه رفتیم چون قرار بود پدر و مادر همسرم بیایند. سپس همگی به خانه آمدیم اما همه جا تاریک بود و به محض اینکه کلید برق اتاق را زدم، با جسد همسرم روبهرو شدم.
با تأیید اظهارات «شهریار» از سوی خانواده همسرش، مأموران به تحقیق از خدمتکار خانه پرداختند. وی گفت: روز جنایت با اطلاع قبلی به مرخصی رفته بود و اطلاعی از ماجرا نداشت.
اما پلیس در بررسی تلفن همراه «ساناز»، به رابطه یک پزشک عمومی با مقتول مشکوک شد. این پزشک 33 ساله با گذراندن دورههای پوست و لیزر، در یک کلینیک زیبایی مشغول به کار بود و تماسها و پیامکهای تلفنی زیادی با مقتول داشت. تا اینکه خواهر ساناز در رابطه با آشنایی پزشک جوان با خواهرش گفت: به دلیل حمایت و پشتوانه پدرمان، هیچ دغدغه مالی نداشتیم. شوهرخواهرم نیز مردی پردرآمد و خانوادهدوست بود.
بنابراین «ساناز» دائم با انجام انواع عملهای زیبایی به ظاهرش توجه زیادی میکرد و مشتری ثابت کلینیکها و مراکز زیبایی بود. تا اینکه 2 سال قبل به یک کلینیک معروف در کرج رفت و با پزشک جوانی آشنا شد. ابتدا ارتباط آنها تلفنی بود و گاهی با هم بیرون میرفتند. اما دکتر جوان با تماسهایش دردسرساز شد. او به عمد به خانه خواهرم زنگ میزد و شوهرخواهرم را تحریک میکرد.
حتی وقتی خواهرم و همسرش به مسافرت میرفتند، او در همان هتل اتاق می گرفت و خواهرم که برای کارهای تتو و خالکوبی به این پزشک مراجعه کرده بود، راه گریزی از آزارهای این مرد نداشت. حتی در خیابان به عمد به خودروی گران قیمت خواهرم زد و به بهانه این تصادف ساختگی، هر روز تماس میگرفت و ادعای خسارت میکرد. شوهرخواهرم با تماسهای این مرد، خواهرم را به باد کتک گرفت و او را تهدید کرد.
این موضوع، پدر و برادرانم را تحت تأثیر قرار داده بود. بنابراین وقتی خواهرم درخواست طلاق کرد، خانوادهام مخالفت شدید کردند و از او خواستند تا به راحتی کاخ خوشبختیاش را ویران نکند. حالا هم از آن پزشک دردسرساز و شوهرخواهرم به اتهام قتل شکایت داریم.
با دستور بازپرس جنایی کرج، پزشک جوان تحت بازجویی قرار گرفت. او ادعا کرد: مقتول در فرم پزشکیاش خود را مجرد معرفی کرده بود. وی گفت: او از ازدواج قبلیاش ابراز نارضایتی کرده و میگفت که یک فرزند دارد.
با او و گروهی از زنان و مردان جوان، عصرها در یک کافیشاپ که پاتوقمان بود، جمع میشدیم حتی چند بار او را به پزشکان دیگر معرفی کردم تا جراحیهای زیبایی مختلفی که دوست داشت را انجام دهد. اما از قتل او بیخبرم.
از سوی دیگر کارآگاهان در ادامه تحقیقات دریافتند در روز حادثه، «شهریار» در اطراف خانهاش بوده است. بدینترتیب، مأموران بار دیگر همسر مقتول را تحت بازجویی قرار دادند و این بار او درحالی که به شدت از مرگ همسرش متأثر بود، پرده از راز جنایت برداشت.
وی گفت: همسرم اصرار به طلاق داشت و میدانستم پای مرد دیگری در میان است. او پس از انجام عملهای جراحی بینی، گونه، لب و پروتزهای مختلف، نه تنها چهرهاش تغییر زیادی کرده بود، بلکه رفتارش نیز آنقدر با گذشتهاش تفاوت داشت که دیگر من و دخترم را نمیشناخت و دلش با ما همراه نبود.
او تمام وقت در خدمت دوستانش بود و مدام به سفرهای داخلی و خارجی میرفت. خانواده همسرم که اصیل و شناخته شده بودند، از رفتارهای او حمایت نمیکردند و حرفشان با من یکی بود، اما چون «ساناز» تصمیم به جدایی گرفته بود و میدانستم به خواستهاش میرسد، نقشه قتلش را کشیدم. شب حادثه باز هم مرد مزاحم به خانهام زنگ زد و مرا عصبانی کرد.
آن شب تا صبح نخوابیدم. به در و دیوار خانه نگاه میکردم و به ثروتی که برای رفاه خانوادهام فراهم کرده بودم فکر میکردم. چهره جدید ساناز برایم بیگانه بود. هوا روشن شده بود که من در اوج ناراحتی و عصبانیت با ضربات چاقو همسرم را در خواب به قتل رساندم. سپس فرزندم را به مدرسه بردم و به محل کارم و فرودگاه رفتم.
وی با ناراحتی ادامه داد: پس از قتل ساناز، طلاهایش را از گاوصندوق برداشتم و به همراه چاقو و لباسهایم که خونی بود، داخل نایلون مشکی گذاشتم و در بیابان انداختم تا وانمود کنم او قربانی یک سرقت شده است.
با اعترافات تلخ متهم، وی با صدور قرار مجرمیت روانه زندان شد و پرونده برای رسیدگی نهایی به دادگاه عالی جنایی کرج فرستاده شد.
قاضی «هدایت رنجبر» رئیس شعبه اول دادگاه کیفری استان البرز و 4 قاضی مستشار، پس از برگزاری جلسه محاکمه و شنیدن اظهارات متهم، اعلام کردند که مقتول مهدورالدم نبوده است. چرا که انجام جراحیهای زیبایی و سفرهای خارجی وی با موافقت شوهرش بوده است، همچنین مدرک قطعی درخصوص رابطه پنهانی مقتول به دست نیامده پس کشتن وی، قتل عمد محسوب میشود.
بدین ترتیب مرد جوان به اتهام قتل عمد و سرقت طلاهای مقتول به قصاص نفس، یک سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم شد.
اما پس از تأیید این حکم در شعبه 29 دیوان عالی کشور و درحالی که مرد جوان در یک قدمی طناب دار بود خانواده «ساناز» در اقدامی خداپسندانه از قصاص دامادشان گذشتند.بدینترتیب پرونده بار دیگر در اختیار قاضی رنجبر و 4 قاضی مستشار دادگاه کیفری استان البرز قرار گرفت تا درباره جنبه عمومی جرم تصمیمگیری کنند.
تکلیف پزشک خاین چی میشه؟نباید بابت تلفنهای غیر لازمش توبیخ شود؟جناب قاضی اگر این جراح برای همسرت همین کار رامیکرد بازهم میگفتی مهدور نیست؟