سه دیدگاه متفاوت در نقش تاریخی زنان
قرآن کریم، برای زن و مرد با حفظ مدار هر یک، نقشی تاریخی قائل است، زیرا همان گونه که نقش آفرینی تاریخی صدیقین و قدیسین را بیان می کند؛ نقش آفرینی تاریخی صدیقات و قدیس ها را نیز بیان کرده است.
متن زیر توسطحجت الاسلام سید ابراهیم حسینی عضوهیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در مورد نقش تاریخی زن نوشته شده است که از نظر می گذرد؛
مقصود از نقش تاریخی زن این است که آیا اساسا زن در ساختن تاریخ نقشی داشته یا نه و اگر داشته، نقش مستقیم داشته یا غیر مستقیم و دیدگاه قرآن در این باره چیست؟ در اینکه زن نقش غیرمستقیم در ساختن تاریخ دارد، کسی منکر نیست، زیرا تأثیر زن در ساختن مرد بیش از تأثیر مرد در ساختن زن است؛ زن به عنوان مادر، نقش محوری و تعلیمی در سرنوشت فرزندان دارد.
شهید مطهری نقش مستقیم زن در تاریخ را با سه دیدگاه به صورت زیر بیان کرده است:
۱) زن، بدون نقش و شیء با ارزش: نگاه اول این است که برای زن هیچ گونه نقش مستقیمی در ساختن تاریخ قائل نبوده و برای او جز زائیدن و تربیت بچه و اداره داخل خانه نقشی دیگر مد نظر قرار ندهیم. بدین معنا که نقش زن در اجتماع نقش غیرمستقیم بوده و در درون خانواده از راه تأثیر خود بر مردان به عنوان یک شیء با ارزش و گرانبها نقش خود را ایفا کرده است.
۲) زن، دارای نقش و شخص بی ارزش: صورت دوم در نگاه تاریخی زن این است که زن عامل مؤثر در تاریخ است و نقش مستقیم در تاریخ دارد نه به عنوان شیء، اما شخص بی ارزش. در این نگاه ممکن است در بعضی جهات شخصیت زن بالا رود، مانند علوم و ... و در این زمینه ها نقشی ایفا کند، ولی با گسست حریم بین زن و مرد، دیگر آن موجود گرانبها برای مرد نیست؛ زیرا ارزش زن در حفظ طبیعت زن است. آنچه در طبیعت زن وجود دارد این است که خودش به عنوان یک شیء گرانبها مرد را در تسخیر داشته باشد. آنجا که حریم دریده شود و زن از حالت اختصاص خارج شود و به صورت ارزان در اماکن عمومی برای سرگرمی و هوس بازی و در کوچه و بازار برای چشم چرانی و در مغازه ها برای جذل مشتری منفعت طلبان و شرکت های تجاری ظاهر شود، از ارزش خودش می افتد.
۳) زن، دارای نقش و شخص باارزش: صورت سومی هم وجود دارد و آن این است که زن به صورت یک شخص با ارزش است؛ یعنی از یک طرف شخصیت روحی و معنوی داشته باشد و از طرف دیگر، در اجتماع مبتذل نباشد، یعنی نه محدودیت و نه اختلاط، بلکه حریم. حریم مسئله ای است بین محدودیت زن و اختلاط زن و مرد. اسلام نقش آفرینی و حفظ شخصیت و ارزش زن را در پرتو رعایت حریم بین زن و مرد می داند. عفاف در جامعه، سلامت روانی و استوار بودن کانونهای خانوادگی، با رعایت ضوابط اسلامی حاصل می شود. اسلام برای زن شخصیت می خواهد نه ابتذال.
با توجه به آنچه بیان شد، سه دیدگاه در نقش تاریخی زن وجود دارد:
۱) نقش تاریخی ندارد، بلکه تاریخ به دست مرد ساخته شده است.
۲) زن و مرد در تاریخ نقش داشته، ولی مرد و زن به صورت مختلط، بدون آنکه مردم در مدار خودش قرار بگیرد و زن در مدار خودش، یعنی تاریخی که در آن این منظومه به هم خورده است؛ مرد در مدار زن قرار می گیرد و زن در مدار مرد.
۳) زن و مرد نقش دارند، اما با حفظ مدارشان. [۱]
قرآن کریم، دیدگاه سوم را تأیید می کند، زیرا همان گونه که نقش آفرینی تاریخی صدیقین و قدیسین را بیان می کند؛ نقش آفرینی تاریخی صدیقات و قدیس ها را نیز بیان کرده است.
۲- نقش زن در ادوار مختلف تاریخی
زن در ادوار تاریخی و در جوامع و ملل و نحل گوناگون نقشهای متفاوتی داشته است که به اختصار آن را مورد مطالعه قرار می دهیم.
۱-۲ در جوامع باستان و ملل و نحل گوناگون
۱-۱-۲) در مقاطعی از تاریخ، زن سالاری بوده و زن، نقش مدیریتی و پُست های درجه اول و منصبهای ویژه ای در ساخت حکومت و سیاست داشته است، مثلا در مصر، زمانی، چند شهبانو بر آنان فرمان می راندند. یکی از شرایطی که در قباله ازدواج مردم مصر ثبت می شد، اطاعت کامل مرد از زن بود. به طور کلی، زن در مصر باستان، فرمانروای خانواده بود و مردان مجبور بودند دستمزد خود را بدون دخل و تصرف به خدمت بانوی خانه بیاورند و زنان حق داشتند آن را بدون اجازه شوهر خرج کنند؛ ولی این امر از کشور مصر به کشورهای دیگر سرایت نکرد و جهان شمول نشد و در خود مصر نیز پایدار نماند. [۲]
۲-۱-۲) مردمسالاری و نقش ابزاری زن در غالب جوامع
متأسفانه در طول تاریخ، مردان با روحیه استخدام گری خود نسبت به زن به دید یک حیوان نگریسته که برای حمل بار، خرید و فروش و استفاده های دیگر، مورد بهره برداری قرار می گرفت.
زن در یونان باستان، فاقد شخصیت اجتماعی بود و نقشی جز بهره دهی نداشت. دموستن، خطیب معروف یونانی در یک جمله شگفت آور، این چنین از اوضاع و احوال یونان خبر می دهد: از فواحش تمتع می بریم، با کنیزکان و زنان غیرمشروع خود در اوقات روز، سلامت جسم خویش را تأمین می کنیم و زنان فرزندان نامشروع برای ما می آورند و وفادارانه خانه های مان را حفظ و حرست می کنند. [۳]
زن مانند حیوانات قابل فروش و هبه بود. پدر و شوهر می توانستند زن و دختر خود را بفروشند یا قرض دهند و او را بکشند و آنان در برابر پدر و شوهر حق مالکیت و حیات نداشتند. [۴] در سرزمین بابل، مرکز تمدن کلدانیان و آشوریان، سالی یکبار دخترانی را که پا به سن زناشویی گذاشته بودند در یک جا جمع می کردند و هر یک را بر حسب زیبایی، به نرخی می فروختند. [۵]در سراسر آفریقا، خرید و فروش زن رایج و با دادن حداکثر چهار گاو و حداقل دو مرغ او را میخریدند و در زمان قحطی قربانی می کردند. ارزش زن از یک تخم مرغ کمتر بود، زیرا اگر تخم مرغها در دست زنی میشکست، به اعدام محکوم می شد. [۶] در استرالیا، زن حکم حیوانی اهلی را داشت که فقط برای شهوت رانی، حمل بار و تولید نسل به کار می رفت و در دوران قحطی او را می کشتند تا گوشتش را بخورند. [۷]
در اسپارت، برای اصلاح نژاد، شوهران را تشویق می کردند زنان خود را در اختیار مردان نیرومند قرار دهند و وقتی از پسر زائیدن زن مأیوس می شدند؛ او را به مرگ محکوم می کردند. [۸]
۳-۱-۲) طفیلی دانستن زن
زن در جوامع باستانی و ملل مختلف، نقش طفیلی داشته و به عنوان یک انسان آزاد و مختار نبوده است. در واقع وجود و حیات زن به برکت وجود مرد و شوهرش قلمداد می شد، مثلا در هند، زن تابع مرد بود. بعد از مردن شوهرش، ازدواج برای او مشروع نبود، بلکه زن را همراه شوهر مرده اش می سوزاندند. [۹] این سنت را ساتی می گفتند.
در روم، زنان جزء جامعه و خانواده به حساب نمی آمدند. خانواده ها را تنها مردان تشکیل می دادند. زنان تابع خانواده بودند. اموال ارثی مختص مردان بود. بین پسر با مادرش و بین خواهر و برادرانش و بین دختر و پدرش، ارتباط خویشاوندی که باعث توارث شود نبود. به شکایت زنها گوش داده نمی شد. هیچ معامله ای از ایشان معتبر و نافذ نبود. مداخله در امور اجتماعی از آنان پذیرفته نبود، ولی مردان ـ حتی پسر خوانده ها ـ می توانستند در همه کارها مداخله کنند. [۱۰]
در تمدن چین، دختران مثل باری بر دوش خانواده سنگینی می کردند. در روزگار سختی ها اگر نوزاد دختری به خانواده اضافه می شد، نوزاد بی گناه را رها می کردند تا در سرمای شدید بمیرد یا خوراک حیوانات شود. زن آن قدر بی ارزش بود که وقتی دختری متولد می شد، نزدیکان و خویشاوندان با تأسف فراوان به والدینش تسلیت می گفتند. [۱۱] زنان بیوه به رسم وفاداری به شوهران خود باید خود را می کشتند. [۱۲]
۴-۱-۲) شخصیت حقوقی وابسته به مرد
نقش وابستگی زن در دوره های تاریخی مشهود است، مثلا در دوره امپراتوری ساسانی، زن هیچ گونه استقلال و شخصیت حقوقی نداشت و در سلسله مراتب خانوادگی تحت سرپرستی رئیس خانواده یعنی پدر یا شوهر بود. مالی را که زن با کار و تلاش خود به دست می آورد، به رئیس خانواده متعلق بود و زن از اموال خود بهره ای نمی برد. [۱۳]
در روم به شکایت زنها گوش داده نمی شد. هیچ معامله ای از ایشان معتبر و نافذ نبود. مداخله در امور اجتماعی از آنان پذیرفته نبود، ولی مردان ـ حتی پسر خوانده ها ـ می توانستند در هم کارها مداخله کنند. تدبیر مال زنان با مردان بود، هر چند آن مال مهریه زنان باشد. زنان باید اموال را به اذن ولی خود کسب می کردند، همچنین آنان از ارث محروم بوده و بدون اجازه پدر یا یکی از بزرگان قوم خود اجازه ازدواج و طلاق نداشتند.
در میان کلدانیان، زن در اراده و عمل، استقلال نداشت و اگر زن از شوهرش اطاعت نمی کرد یا عملی را مستقلا انجام می داد، مرد می توانست او را از خانه بیرون کرده یا زنی دیگر بگیرد و پس از آن حق داشت با او معامله یک برده را بکند. زن اگر در تدبیر خانه اشتباهی می کرد، مثلا اسراف یا ریخت و پاش می کرد ـ شوهرش می توانست از او نزد قاضی شکایت کند و اگر جرم او اثبات می شد، او را در آب غرق می کرد. [۱۴]
۳- نگاه تحقیرآمیز به زن در ادیان تحریف شده
آنچه از شرایع قبل از اسلام به ما رسیده و تاریخ گواهی می دهد، این است که اساسا در آئین تحریف شده یهود؛ برای زن شخصیت و منزلتی قایل نبودند. نگاهی به تاریخ ادیان تحریف شده بیانگر این مطلب است که آنها راجع به زن نگاه تحقیرآمیز داشته و جز نقش بهره کشی، طفیلی و وابستگی به زن قائل نبوده اند. آئین تحریف شده یهود، زن را حیوانی می داند که بیشتر از دیگر حیوانات به انسان شباهت دارد و در واقع برزخی میان انسان و حیوان به شمار می آید. آئین یهود معتقد است که یهوه (خدای یهود) در آخرین بند از فرمانهای ده گانه اش که برای موسی(ع) فرستاد، زنان را در ردیف چهارپایان و اموال منقول قرار داد و نقش زن فقط تولید سرباز برای مبارزه است.
در دین تحریف شده یهود، دختر کالایی است که می توان آن را هنگام تنگدستی فروخت. تلمود نسبت به وابستکی زن و عدم استقلال آن چنین می گوید: چگونه زن می تواند چیزی داشته باشد، در صورتی که او مال شوهرش است؟ هر چه کسب می کند، مال شوهرش می باشد. متاع در خانه حتی خرده نانهای روی میز مال شوهرش است. [۱۵]
آئین تحریف شده مسیحیت نیز، نسبت به زن جز نگاه و نقش فریبندگی، بهره دهی و وابستگی به مرد قائل نیست. نقش زن در این دیدگاه، مجسمه فریبندگی و شیطان است، زیرا معتقدند که حوا به عنوان یک زن، قریب شیطان را خورد و از فرمان خدا سرپیچی کرد و سپس آدم را اغوا نمود.
مارتین لوتر یک مسیحی است که برای زن، نقشی جز بهره دهی، بچه دار شدن و به دنیا آوردن کودکان قائل نیست. او می گوید: اگر آنها از پا درآمدند و یا حتی مردند، مسئله ای نیست، بگذارید آنان در زایمان بمیرند. [۱۶]
در آئین مسیحیت تحریف شده، زن از استقلال برخوردار نیست و وابستگی کامل به شوهرش دارد و بدون اجازه شوهر حق تصرف در اموال ندارد. در انجیل آمده است: چنانچه پدر و شوهر با نذر زن موافقت نکند، باطل است و هر گونه ضمانت بدون اجازه مرد، پوچ و بی معناست.[۱۷]بنابراین جز در مقطعی از تاریخ مصر، روحیه مردم سالاری باعث محروم شدن زنان از حقوق انسانی و اجتماعی شد. به جای تکریم زن با آنان به سان یک شیء معامله و از او بهره کشی جنسی و اقتصادی می شد.
۴- در جاهلیت عرب پیش از اسلام
در این بخش به جایگاه و مظلومیت زن در دوران پیش از ظهور اسلام می پردازیم.
۱-۴) نادیده گرفتن احساسات مادری
در دوران جاهلیت عرب قبل از اسلام، جز شاهد مظلومیت زن نمی باشیم. زنده به گور کردن دختران و نادیده گرفتن احساسات مادری، شدت جهالت آن دوران را می رساند. هر گاه زنان آبستن می شدند، در موقع زائیدن آنان را به صحرا می بردند و قبری در کنارشان حفر می کردند و پس از زائیدن اگر نوزاد دختر می بود، او را در گور می کردند. مادر اگر دو یا سه بار گرفتار زائیدن دختر می شد، به جرم زائیدن دختر او را نیز با نوزاد زنده به گور می کردند. اولین قبیله ای که به چنین کار قبیحی دست زد، قبیله بنی تمیم بود. این رسم ناپسند به تدریج در دیگر قبایل عرب نیز معمول شد. [۱۸]
۲-۴) فرومایگی زن
زن در پیش از اسلام و دوره جاهلی، خوار و فرومایه بود. عرب زن را منشأ ذلت و ننگ می شمرد و وقتی خبر از ولادت فرزند دختری می یافتند، چهره شان به شدت می گرفت و سرگردان می ماندند که آن را با خواری نگه دارند یا در خاک پنهان سازند. خداوند متعال آنها را چنین توصیف کرده است: و هر گاه یکی از آنان را به دختر مژده آورند، چهره اش سیاه می گردد. در حالی که خشم و اندوه خود را فرو می خورد. از بدی آنچه بدو بشارت داده شده، از قبیله خود روی می پوشاند. آیا او را با خواری نگه دارد، یا در خاک پنهانش کند؟ و چه بد داوری می کنند.[۱۹]
۳-۴) مملوک بودن زن
در دوره جاهلی، زن در میان عرب به عنوان ملک و اموال به همدیگر به ارث می رسیدند. بدین گونه اگر همسر زنی می مرد، جامه بر سر او می انداختند و یکی از وارثان وی را به ارث می برد و اگر به او علاقه نداشت یا شوهرش می داد یا او را نزد خود نگه می داشت تا بمیرد. مثلا وقتی ابوقیس بن أسلت از دنیا رفت، پسرش محصن بن أبی أقیس، جامه خود را بر سر همسر پدرش کبیشه دختر معمر بن معبد انداخت و در نتیجه با مهریه ای که پدر به او داده بود، وارث نکاحش شد و سپس ارا بلاتکلیف رها کرد، نه با وی همخوابگی کرد و نه نفقه اش را داد. کبیشه نزد رسول خدا(ص) شکایت برد که یا رسول الله(ص)! شوهرم أبوقیس بن أسلت از دنیا رفت و پسرش محصت وارث نکاح من شد نه با من همخوابگی دارد و نه نفقه ام را می دهد و نه رهایم می کند که به خانواه و اهلم بپیوندم.
رسول خدا(ص) فرود: تو فعلا به خانه ات برگرد تا اگر خدای تعالی درباره مسئله ات حکمی نازل کرد، خبرت کنم. در این میان آیه نازل شد که با زنانی که پدرانتان به ازدواج خود درآورده اند نکاح مکنید و کبیشه به اهل خویش پیوست. [۲۰] قرآن کریم به این سنت غلط پایان داد و فرمود: ای کسانی که ایمان آورده اند، برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه به ارث ببرید.[۲۱]
۴-۴) در فرهنگ عرب جاهلی، تبعیض علیه زنان اعلام می شد و زنان از همه حقوق اجتماعی محروم بودند، زن ها از ارث نصیبی نداشتند، ارث مال کسی بود که بتواند به دقت کار و زار، اسلحه به دست گیرد و در میدان نبرد حاضر شد و با دشمنان بجنگد و از حریم قبله دفاع کند. در این فرهنگ اموال میت نصیب مردان فامیل می شد. قرآن کریم با قاطعیت تمام و با تصریح به نساء در برابر رجال در جمله مستقل، حکم ارث زنان را در کنار حکم ارث مردن بیان کردو زنان مانند مردان مالک بخشی از ارث شدند: برای مران، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان آنان بر جای گذاشته اند، سهمی خواهد بود ـ خواه آن مال کم باشد یا زیاد ـ نصیب هر کس مفروض شده است. [۲۲]
[۱] برای آگاهی بیشتر، ر. ک: همان، ج ۱۷، ص ۳۹۸ ـ ۴۰۶.
[۲] مجموعه مقالات همایش زنان در افعانستان فرصتها، چالشها و راهکارها، ج ۴، ص ۴۰۲.
[۳] ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه فتح الله مجتبایی، ج ۵، ص ۸۸.
[۴] سید محمد خامنه ای، حقوق زن، ص ۲۳.
[۵] مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستام فرصتها، چالشها و راهکارها، ج ۴، ص ۴۰۶.
[۶] نفیسه سامی الدیونی، مادری کمال زن، ص ۵۹.
[۷] سیدمحمدحسین طباطبایی، زن در قرآن، ص ۲۸.
[۸] نفیسه سامی الدیونی، مادری کمال زن، ص ۵۹؛ برگرفته از قرآن و مقام زن تألیف سیدعلی کمالی دزفولی، ص ۱۵.
[۹] سیدمحمدحسین طباطبایی، زن در قرآن، ص ۳۰/ نفیسه سامی الدیونی، مادری کمال زن، ص ۵۸.
[۱۰] همان، ص ۳۳.
[۱۱] مجموعه مقالات همایش زنان در افغانستام فرصتها، چالشها و راهکارها، ج ۴، ص ۴۰۷.
[۱۲] نفیسه سامی الدیونی، مادری کمال زن، ص ۶۰.
[۱۳] کریستیان بارتلمه، زن در حقوق ساسانی، ترجمه ناصرالدین الزمانی، ص ۴۰.
[۱۴] سیدمحمدحسین طباطبایی، زن در قرآن، ص ۳۲.
[۱۵] ر. ک: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه فتح الله مجتبایی، ج ۱، ص ۵۳ ـ ۵۵/ همو، لذات فلسفه، ص ۱۴۸ ـ ۱۴۹/ تورات، سفر پیدایش، ۲۰:۳۰ و ۶۰:۲۴/ همان سفر لاویان، ۱۲: ۵-۲.
[۱۶] ر. ک: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه فتح الله مجتبایی، ج ۱، ص ۱۱۱۱ ـ ۱۱۱۲؛ رساله اول پولس/ نیز ر. ک: فتحیه فتاحی زاده، زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، ص ۲۲ ـ ۱۲.
[۱۷] سفر اعداد؛ فصل ۳۰، آیات ۲- ۱۵.
[۱۸] نفیسه سامی الدیونی، مادری کمال زن، ص ۶۲/ سید محمدحسین طباطبایی، زن در قرآن، ص ۳۷.
[۱۹] نحل/۵۸ و ۵۹
[۲۰] وَلَا تَنْکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُمْ مِنَ النِّسَاءِ(ر. ک: سید محمدحسین طبابایی، زن در قرآن؛ ص ۹۴.
[۲۱] نساء/۲۲.
[۲۲] نساء/۷
ارسال نظر