تمجید شهید مرتضی آوینی از یک تابلوی نقاشی
حبیبالله صادقی گفت: تابلوی شهادت را برای شهدای انقلاب اسلامی نقاشی کردم که در آن امام حسین (علیه السلام) بالای سر این شهیدان آمده است؛ این اثر، جلوه هنر شیعی را داشت و به همین جهت برای آقا مرتضی جالب بود.
سید شهیدان اهل قلم در مقاله «جنگ در آینه نقاشی متعهد» درباره نقاشان دفاع مقدس نوشته است: «نقاشانی که برای جنگ کار کردهاند اگر چه بسیار معدودند و انگشتشمار، اما آثار آنان انصافاً بهترین آثاری است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خلق شده است… نگرش محتوایی حاکم بر این آثار منشأ گرفته از همان تفکری است که حزبالله را، صادقترین پیروان حضرت امام را، از دیگران متمایز میدارد. از میان مضامین جنگ آنچه در کارهای آنان بیشتر از همه درخشش و تلألؤ دارد، شهادت است.»
شهید آوینی در ادامه با اشاره به تابلوی «شهادت» اثر حبیبالله صادقی بیان کرده است: «این تابلو که پیش از جنگ نقش پذیرفته است، در پسزمینه تابلو، حضرت امام حسین (ع) با شولایی سبز، به رنگ اونیفورم پاسداران، منتظر پاسداری است که به دست ضدانقلابیون به شهادت رسیده است. در اینجا هنرمند با از میان برداشتن حجابی که میان ظاهر و باطن و غیب و شهادت وجود دارد، توانسته است گامی بلند به سوی آن سمبلیسمی که بدان اشاره رفت، بردارد.»
تابلوی شهادت
صادقی درباره این اثر نقاشی اظهار داشت: این تابلو را برای شهدای انقلاب اسلامی نقاشی کردم؛ پاسداران و رفقای من در کردستان به شهادت رسیده بودند؛ کسانی که نیروهای ضد انقلاب رگهای گردنشان را با کاشی در حمام بریده بود و برخی دیگر از نیروهای سپاه تیرباران شده بودند. در این تصویر سایه نازنین امام حسین (علیه السلام) بالای سر این شهیدان است و به لحاظ نشانهشناسی، به بحث شهادت در مسیر ایشان اشاره دارد. این اثر جلوه هنر شیعی را داشت و به همین جهت برای آقا مرتضی جالب بود.
وی ادامه داد: یکی از دغدغههای من و آقا مرتضی این بود که دعواهایی با جریانات دگراندیش چپ داریم. ما میگوییم وقتی این کتاب را در قلبمان گذاشتیم، هیچ حرف دیگری غیر از این کتاب نمیخواهیم بزنیم. ما نقاش هستیم، طراحی بلد هستیم و جریانات هنر چپ را هم دیدیم. تکنیک را ممکن است از آنها یاد گرفته باشیم اما از ابتدا دلمان میخواست صورت متعالی دینی و قرآنی را در کارها پیاده کنیم.
صادقی در پاسخ به این سؤال که آیا شهید آوینی به تکنیک یا محتوای کارهایش توجه میکرد، گفت: او به ظرف و مظروف توجه داشت؛ در میانه راه حرفش قطع شد. عمرش تسلسل پیدا نکرد که ما حرفهای بعدی را باهم بزنیم؛ خاکانداز دستمان بود و اضافه بارها را خالی میکردیم. غبارهای محلی را میخواستیم پاک کنیم اما کارمان با آقا مرتضی در نیمه راه ماند.
وی یادآور شد: من با آقامرتضی یک هفته قبل از شهادتش بحثهای 6 ـ 7 ساعته داشتم؛ مرتضی پاره تن و رفیق غار من بود. بعضی وقتها آن قدر آرمانی درباره آوینی حرف زده میشود که انگار آوینی دست نیافتنی است. ما نمیگوییم مرتضی پیامبر بوده اما شرافت و ذهنش آن قدر عاشقانه انقلاب را روایت میکرد که جای ستودن دارد.
این نقاش مقاومت ضمن انتقاد از یک برنامه تلویزیونی بیان داشت: فروردین امسال، برنامهای در تلویزیون دیدم که بیعاطفگی نسبت به آقا مرتضی داشت. آنها مرگآگاهی آوینی را چنان خیلی بد تحلیل کردند. حال من این گونه شد مثل اینکه بعد خوردن آب جوش به فردی بستنی بدهند بخورد؛ با دیدن این برنامه مینای روحم شکست. به نظرم نه از شهید آوینی آن قدر اغراقآمیز حرف بزنیم و نه آن قدر تنزل یافته!
ارسال نظر