عباس غزالی با کاراکتر بهروز در سریال دوست‌داشتنی «وضعیت سفید» حمید نعمت‌اله، خودش را به همه شناساند. بازی غلو شده‌ او و برادرش یونس در بستر داستانی فانتزی که مدام با نوستالژی‌ها کلنجار می‌رفت، چنان به ذوق مخاطب‌ها و منتقدان خوش آمد که خیلی زود غزالی سر از پرده نقره‌ای در آورد؛ هرچند برادر کوچکش که ستاره اصلی سریال بود برای همیشه از دوربین فیلمبرداری فرار کرد و دیگر هم جلویش نیامد که نیامد! عباس غزالی حالا در تجربه‌ای متفاوت، نقش جوانی مودب و ارزشی را در فیلم «دلبری» بازی کرده که در این مورد با او گپ زده‌ایم...

 

در فیلم «دلبری» ما با عباس غزالی آرام و مودب روبه‌رو هستیم؛ برخلاف شخصیت پرانرژی و پرشوری که مخاطب از شما در ذهن‌ داشته است.

کسانی که کارهای من را ارزیابی کرده‌اند و پرونده‌ کاری و انتخاب‌هایم را زیر نظر داشته‌اند، این نکته را تایید می‌کنند. خوشحالم که تلاشم برای انتخاب نقش‌های متفاوت دیده شده است. وقتی این سوال از من پرسیده می‌شود، می‌فهمم که تلاشم نتیجه داشته و در راه رسیدن به هدفی که داشته‌ام، موفق بوده‌ام.

پس موفق بوده‌اید؟!

نمی‌توانم این نکته را به تنهایی دلیل موفقیت خود بدانم. کارشناس‌ها و مردم هستند که در این مورد تصمیم می‌گیرند و نظر نهایی را می‌دهند. همیشه می‌خواستم در کارهایم تفاوت ایجاد کنم و در ژانرهای مختلف، تجربه کسب کنم. در این فیلم همان‌طور که شما هم اشاره کردید، سعی کردم از عباس غزالی پرانرژی و بازیگوش دوری کنم. می‌خواستم با نقش‌هایی که تجربه‌ کرده بودم، فرق داشته باشم. همین می‌شود که در «دلبری» شخصیتی از من می‌بینید که پسر مثبت و آرامی است. شخصیتی بی‌سروصدا...

«اعترافات ذهن خطرناک من» در سینماهای هنر و تجربه، در حال اکران است؛ این فیلم مثال خوبی برای چرخش بازیتان است؟

نقش امیرحسین فیلم «دلبری» زمین تا آسمان با کاراکترم در فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» تفاوت دارد. جالب که «اعترافات ذهن خطرناک من» را قبل از «دلبری» کار کردم و قرار بود هر دو فیلم در جشنواره فجر حضور داشته باشند. کار هومن سیدی تمام شد و فیلم به جشنواره رسید اما «دلبری» تنها چند روز از برنامه‌ریزی انجام شده برای حضور در جشنواره، عقب افتاد و نتوانست مجوز اکران در جشنواره را کسب کند.

حضور هر دو فیلم در جشنواره، محک خوبی برای اثبات تواناییتان در بازیگری بود؛ موافقید؟

کاملا موافقم! متاسفانه این اتفاق نیفتاد و تلاش دوستان نتیجه نداد. چه بسا اگر هر دو فیلم به جشنواره می‌رسیدند، اتفاق بسیار مثبتی برای من بود و خیلی بیشتر و بهتر دیده می‌شدم اما من به حکمت و قسمت اعتقاد دارم و می‌دانم خدا است که صلاح هر بنده‌ای را بهتر از خودش می‌داند.

جایی گفته بودید که علاقه بسیار زیادی به «آژانس شیشه‌ای» حاتمی‌کیا دارید و همیشه دوست داشته‌اید در فیلمی با حال و هوای جنگ بازی کنید...

اگر بگویم که فیلم «آژانس شیشه‌ای» ابراهیم حاتمی‌کیا را بیشتر از صد بار دیده‌ام، دروغ نگفته‌ام! تمام دیالوگ‌های فیلم و مونولوگ شاهکار استاد پرویز پرستویی در نقش حاج کاظم را از برم! این فیلم از دوره نوجوانی با من است و از همان زمان به فیلم و استاد پرستویی ارادت خاصی پیدا کرده‌ام.

پس علاقه به حضور در فیلم‌هایی با این حال و هوا از ارادتتان به «آژانس شیشه‌ای» نشأت می‌گیرد؟!

فرای از این ماجرا، همیشه دوست داشته‌ام در فیلمی حضور داشته باشم که ادای دینی باشد به کسانی که بر گردن ما حق دارند. فرقی نمی‌کند که فیلم باشد و یا سریال؛ فقط می‌خواستم در چنین فیلم‌هایی که حال و هوای جنگ با عراق را دارند، بازی کنم و ارادتم به شهیدان و جانبازان را نشان بدهم. روایت این بزرگ‌مردان کشورمان در فیلم‌های ابراهیم حاتمی‌کیا به نحو احسن نمایان است. «روبان قرمز»، «از کرخه تا راین»، «موج مرده» و... از فیلم‌هایی هستند که این کارگردان در حال و هوای جبهه و جنگ ساخته است. من می‌خاستم توانایی‌ام را در مسیری بگذارم که مربوط به این بزرگان باشد.

فیلم‌های زیادی در وصف شهدا شاخته شده است...

درست است اما احساس می‌کنم در مورد جانبازان این اتفاق‌ها زیاد نیفتاده و هنوز سینمای ایران دینش را به این بزرگان ادا نکرده است. وقتی صحبت از خانواده‌های جانبازها می‌شود و مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، می‌بینیم که هنوز ناگفته‌های زیادی مانده است.

این‌طور شد که همکاری در «دلبری» را پذیرفتید...

وقتی سناریو به دستم رسید و خواندمش، متوجه شدم که با موضوع ارزشمندی روبه‌رو هستم. از طرفی انگیزه برای بازی در فیلم‌هایی از این دست حتی در نقشی کم‌رنگ و کم‌اثر و وسواس در بازی و انتخاب چالشی تازه، انگیزه‌ام برای حضور در فیلم آقای دهقانی اشکذری را چند برابر کرد. و بخاطر ارادت به شهدا و جانبازان در «دلبری» بازی کردم.

 

با حال‌وهوای این کارگردان آشنا بوده‌اید؟

قرار بود در فیلم قبلی او بازی کنم اما شرایط مهیا نشد و نتوانستم در این فیلم حضور داشته باشم، طرز تفکر این کارگردان را می‌شناختم و فیلم «خانه‌ای در ابرها» را پس از ساخته شدن فیلم در سینما دیدم.

فکر می‌کنید، مخاطبی که جنگ را ندیده و دغدغه آن را ندارد، می‌تواند با «دلبری» ارتباط برقرار کند؟

جنگ برگی از تاریخ ماست... چه برای کسانی که در آن دهه زندگی کرده‌اند و چه برای آنهایی که پس از جنگ متولد شده‌اند و چیزی از آن ندیده‌اند و دانسته‌هایشان بر حسب شنیده‌ها است. در ضمن هنوز جانبازان جنگ در این جامعه زندگی می‌کنند و هر یک از ما اطرافمان یکی از این انسان‌ها را می‌شناسیم. البته آدم‌هایی هم هستند که جنگ را از نزدیک لمس کرده‌اند و ممکن است برای دیدن این فیلم به سالن سینما بروند. آنها با «دلبری» ارتباط بیشتری برقرار می‌کنند و خیلی بیشتر از من و هم‌سن و سال‌هایم، فضای فیلم را درک می‌کنند.

موضوع، سلیقه مخاطب است؟

به هر حال سلیقه همیشه وجود داشته و دارد و در مورد سینما، ادبیات و... وجود دارد و نمی‌شود منکرش شد. آدم‌هایی که این اعتقادات در آنها وجود داشته باشد به تماشای فیلم می‌نشینند و با آن همراه می‌شوند. هرچند منکر این نمی‌شوم که ممکن است، ریتم کُند فیلم، مخاطب را کلافه کند.

موافقم؛ ریتم فیلم «دلبری» خسته کننده است!

مشکلات فنی در هر فیلمی وجود دارد. این فیلم هم عاری از مشکل نیست. نمی‌خواهم از فیلم دفاع کنم اما فیلم می‌توانست بهتر باشد. پرداخت فیلم هم، می‌توانست بهتر باشد. البته خود کارگردان هم منکر این موضوع نشده است و نسخه‌ای که برای اکران عمومی آماده کرده است کمی کوتاه‌تر شده و دقایقی از فیلم حذف شده است. این نکته را هم این‌جا اضافه کنم به هر دلیلی اگر از این فیلم استقبال نشود دلیلی بر ضعف فیلم نیست زیرا چنین فیلم‌هایی با این موضوعات، تاریخ مصرف ندارند. هرچند فیلمسازان از این ژانر فاصله گرفته‌اند و ژانر دفاع مقدس در حال فراموشی ا‌ست...

البته باید بگویم که دفاع مقدس، ژانر نیست! ژانر گونه‌ای فرامرزی است و این واژه‌ای ا‌ست که خودمان انتخاب کرده‌ایم. بگذریم؛ از حضورتان در این فیلم بگویید.

در این فیلم، حضور کوتاهی دارم و تنها در چند سکانس بازی کرده‌ام. «دلبری» فیلم تک بازیگری است که نقشش بر عهده هنگانه قاضیانی است. من در ابتدا و انتهای فیلم حضور دارم. ماجرای فرزند شهیدی که حسرت دیدن پدرش را دارد و حالا نمی‌خواهد حسرت آرزوی عمویش هم به دلش بماند. کاراکتری مثبت که ارزش‌ها برایش جایگاه ویژه‌ای دارند.

قسمت‌هایی که شما وارد صحنه می‌شوید، کمی ریتم فیلم هم تندتر می‌شود.

همین‌طور است. با ورود من به صحنه؛ چه در ابتدای فیلم و چه در انتها، ریتم فیلم متفاوت می‌شود.

پس از خواندن سناریو، چه حسی داشتید؟

همیشه فیلمنامه را مثل قصه می‌خوانم و به عنوان یک داستان به آن نگاه می‌کنم. سناریوی «دلبری» را که خواندم، متوجه شدم ممکن است فیلم کمی خسته‌کننده باشد و ریتم کندی داشته باشد. نوع روایت فیلم، متفاوت است که بیننده عادی را کمی خسته می‌کند. از طرفی بازی هنگامه قاضیانی در مقابل شخصی که ما اصلن نمی‌بینمش و فقط پلک زدنش را متوجه می‌شویم، بسیار سخت و دشوار بود.

نگرانیتان را با کارگردان مطرح کردید؟

ایشان به همه‌چیز اشراف داشت ولی باز هم حرف‌های من را پذیرفت. مطمئنم که آقای دهقانی اشکذری تمام تلاششان را کردند تا فیلم به بهترین شکل ممکن ساخته شود.

«دلبری» می‌تواند در حوزه جنگ، فیلم تاثیرگذاری باشد؟

به نظرم این فیلم می‌تواند به اندازه خودش تاثیرگذار باشد. نمی‌توانم بگویم که هیچ تاثیری ندارد اما می‌توانست بهتر از این باشد. این که می‌گویم بهتر باشد، به این معنی نیست که خدای ناکرده، کم‌کاری پیش آمده و یا خطایی در کار وجود دارد؛ منظورم به هیچ‌وجه این نیست ولی می‌شد نسخه بهتر و تاثیرگذارتری از این فیلم را دید!

همکاری با دهقانی اشکذری، چه‌طور بود؟

کارگردان جوان و با‌انگیزه سینما که دومین فیلمش را ساخته است. از فیلم اولی که ساخت او را می‌شناسم و با خط فکری و فلسفه کاری‌اش آشنایی دارم. دهقانی، معمولن قصه خودش را می‌سازد، روی نوشته‌های خودش تمرکز می‌کند. او فیلمسازی است که نوع و روایت فیلم‌هایش ساد‌گی خاصی دارد و به آن سادگی اعتقاد دارد. همکاری در فیلم «دلبری» برایم راحت بود و تعامل خوبی با ایشان داشتم. یکی از ویژگی‌های مهم این انسان، انتقادپذیری‌اش بود که باعث می‌شد، همکاری با او برایم راحت و لذت‌بخش باشد.

از سینما بگذریم... چرا از تلویزیون دور شده‌اید؟

راستش؛ دلیل اصلی این اتفاق، سریال «وضعیت سفید» ساخته حمید نعمت‌اله بود!

چرا؟

این سریال، توقعم را نسبت به خودم بالا برد! وقتی در چنین سریال خوبی حضور دارید، دیگر راضی به بازی در سریال‌های بی‌کیفیت و معمولی نمی‌شوید! وقتی به‌خاطر حضور در چنین مجموعه‌ای، نزد مخاطبان تلویزیون اعتبار کسب کرده‌اید به راحتی نمی‌توانید همه‌چیز را نادیده بگیرید و در کارهای دم‌دستی بازی کنید...

پس مخاطب برایتان اهمیت دارد؟!

همیشه باید به شعور مخاطب احترام گذاشت. نباید اعتباری که از مردم گرفته‌اید، لکه‌دار کنید. بعد از «وضعیت سفید» پیشنهادهایی داشتم که هر کدام بنا بر دلیلی رضایتم را جلب نکرد یا موضوع‌ها کلیشه‌ای بودند یا نقش‌ها را دوست نداشتم چون تکراری بودند و درجا زدن محسوب می‌شدند. جالب است که سریالی را به شما پیشنهاد می‌دهند که فقط سه قسمت از آن نوشته شده و شما خبر ندارید، قرار است در قسمت‌های بعدی چه بلایی سر شخصیت بیاید! از من می‌خواهند که به سه قسمت اکتفا کنم و نقش را بپذیرم اما این ممکن نیست و نمی‌توانم نقشی را بپذیرم که از آینده‌اش بی‌خبرم!

یعنی برای تلویزیون هیچ کاری انجام نداده‌اید؟

برای ماه رمضان، سریال «چرخ و فلک» ساخته شده است که من در دو قسمت آن بازی کرده‌ام.

برای کدام شبکه؟

هنوز مشخص نیست که از کدام شبکه پخش می‌شود! ظاهرا دو کارگردان ساخت این سریال را عهده‌دار شده‌اند که از هر دو گروه پیشنهاد داشتم اما ترجیح دادم در تیم آقای عزیزاله حمیدنژاد بازی کنم. تجربه ارزشمند همکاری با این کارگردان با سابقه که نگاهی سینمایی دارد و کارهایش امضای شخصی خود ایشان را دارد. از این همکاری بسیار خوشحالم چون جنس کارهای حمیدنژاد را می‌شناسم و می‌دانم کاری که حمیدنژاد می‌سازد از کیفیت بالایی برخوردار است.

از برادرتان که در سریال «وضعیت سفید» همبازی شما بوده، چه خبر؟ چرا دیگر بازی نمی‌کند؟

یونس، بعد از سریال «وضعیت سفید» بازیگری را برای همیشه کنار گذاشت!

قبول دارید که استعداد فوق‌العاده‌ای در بازیگری دارد؟

بله! او دغدغه دیگری دارد و بعد از این سریال هرگر حاضر نشد دیگر بازی کند و از مصاحبه و گفت‌وگو متنفر است و از شهرت هم همین‌طور! چندین پیشنهاد هم داشت که همه را رد کرد و سراغ کار خودش رفت. علاقه اصلی یونس، نقاشی، طراحی و کارهایی در این زمینه است. او دوست دارد انیماتور باشد تا بازیگر!

فیلم دیگری هم در نوبت اکران دارید؟

فیلم «قیچی» که تابستان امسال آماده اکران می‌شود. این فیلم، بهترین تجربه من در بازیگری است و تمام انرژی و انگیزه‌ام را گذاشته‌ام برای نقشی خاصی که در این فیلم دارم. امیدوارم مردم این فیلم را ببینند و مثل من از فیلم لذت ببرند.

حرف آخر عباس غزالی...

احساس می‌کنم توانایی زیادی در سینما دارم که هنوز تمامش را روی پرده سینما به نمایش نگذاشته‌ام...