آشنایی با سورههای کتاب آسمانی/سوره یس
یس از حروف مقطعه و این سوره مکی است.
با بر آنچه در روایات آمده است «یس» از اسامی رسول خدا(ص) است.
در آغاز این سوره میخوانیم:
(یس ]ای محمد[، سوگند به قرآن حکمت آموزف که همانا تو از پیامبرانی، بر راهی راست! و ]این قرآن[ از جانب آن عزیز مهربان نازل شده است.(
در روایات آمده است که: برای هر چیز قلبی است و قلب قرآن سوره یس است.
در این سوره داستان پیامبرانی که خداوند به شهر انطاکیه فرستاد و مرد وارستهای که به آنان ایمان آورد، بیان شده است. نام آن مرد حبیب نجار بود. او بابیان گرم خویش، مردم را به پیروی از پیامبران الهی فرا میخواند و در این راه با شجاعت تمام در مقابل کفار ایستاد و سرانجام به شهادت رسید و وارد بهشت برزخ شد. پس از اینکه کافران او را به شهادت رساندند، خداوند با یک صیحه و نهیب ناگهانی، همه آنان را هلاک کرد.
این داستان در آیات 13 تا 31 آمده است.
شرح ماجرا از این قرار است که خداوند به سوی شهر انطاکیه دو پیامبر فرستاد. مردم، آن دو را تکذیب کردند. پس خداوند پیامبر سومی را برای کمک و همراهی آنان فرستاد. آن قوم گفتند: شما جز بشری مانند ما نیستید و خدای رحمان چیزی نفرستاده است و شما جز دروغ نمیگویید. سپس با بیادبی، پیامبران الهی را به بدشگونی متهم کردند و تهدیدشان کردند که: اگر از این سخنان دست برندارید سنگسارتان میکنیم و به سختی عذابتان میکنیم. ادامه داستان چنین است که:
( و ]در این هنگام[ مردی از دورترین نقطه شهر دوان دوان آمد، ]و[ گفت: «ای مردم، از این فرستادگان پیروی کنید. از کسانی که پاداشی از شما نمیخواهند و خود ]نیز[ هدایت یافتهاند، پیروی کنید». )
مردم شهر سخنان حبیب نجار – آن مرد پاکدل – را نپذیرفتند و در مقابل از او خواستند که خود نیز، از اعتقاد خود به پیامبران و پرستش خداوند دست بردارد. او در جواب گفت:
(«آخر چرا کسی را نپرستم که مرا آفریده است و ]همه[ شما به سوی او بازگشت مییابید؟ آیا به جای او بتهایی را بپرستم که اگر ]خدای[ رحمان بخواهد به من گزندی برساند، نه شفاعتشان به حالم سودی میدهد ونه میتوانند مرا برهانند؟ در آن صورت، من قطعا در گمراهی آشکاری خواهم بود.
]سپس رو به پیامبران الهی کرد و گفت: ای رسولان، گواه باشید که[ من به پروردگارتان ایمان آوردم ]و اقرار مرا[ بشنوید.»
]او سرانجام به جرم ایمان، توسط کافران به شهادت رسید. بدو[ گفته شد: «به بهشت درآی.» گفت: «ای کاش قوم من میدانستند که: پروردگارم مرا آمرزید و در زمره عزیزان قرارم داد.» )
آن قوم به کیفر عمل زشت خویش با صیحه و فریادی ناگهانی نابود شدند. این جزای ایشان بود؛ جزای تمسخر و ریشخند رسولان الهی و بیاعتنایی به دعوت آنان. در آیه 30 به این کار ناروا اشاره شده است.
آری، آنان که به دعوت عالمان الهی و کسانی که دین خدا را ترویج میکنند، بیاعتنایی میکنند، باید از این داستان عبرت گیرند.
ارسال نظر