خوردن هرلقمهای دراین خانه ازفردا حرام است+ عکس
قائممقام ستاد اقامه نماز گفت: زمانی که منافقین به کشورمان حمله کردند، پدرم ۶ پسر خویش را به شام دعوت کرد و پس از غذا گفت: امام(ره) فرمان جهاد داده و از فردا خوردن هر لقمهای در این خانه حرام است!
27سال از شکست مفتضحانه منافقین در عملیات مرصاد میگذرد و پوزه دشمنان جمهوری اسلامی در این هجوم غافلگیرکننده به لطف رشادتهای جوانان این مرز و بوم به خاک مالیده شد.
در این عملیات بیش از ۳۰۰ نفر به فیض شهادت نایل آمدند که برادران مظفر از جمله آنها هستند و خیابان مابین ولیعصر(عج) و فلسطین به نام آنها مزین است. محمود مظفر قائممقام ستاد اقامه نماز ماجرای شهادت برادران خود را اینگونه شرح داده است:
زمانی که منافقین از طریق اسلامآباد غرب به ایران حمله کردند، آن شب پدرم ۶ پسر را فرا خواند و پس از شام گفت: امام(ره) فرمان جهاد داده است و از فردا خوردن هر لقمهای در این خانه حرام است و باید همگی عازم جبهه شویم و به فرمان امام لبیک بگوییم.
فردای آن روز ۶ برادر و مادر به همراه پدرعازم جبهه شدیم، مادر و پدر در پشتیبانی جنگ و ما ۶ برادر در دو گردان در خط مقدم سازماندهی شدیم و در عملیات مرصاد به دفاع پرداختیم. در آخرین ساعات عملیات سه تن از برادران یعنی علی حسن و رضا به همراه چندین رزمنده دیگر در گردنهای حساس به مبارزه و دفاع جانانه مشغول میشوند، طوری که شهید علی دو پایش را با چفیه میبندد تا فکر عقبنشینی نکند و تا آخرین لحظه سه برادر با افراد باقیمانده میجنگند و جلوی پیشرفت منافقین گرفته میشود. تا اینکه همه این ۱۵ نفر به دست باقیمانده منافقین شهید میشوند و سپس نیروهای کمکی رسیده و جنگ خاتمه مییابد.
زمانی که ما سه برادر (محمود، احمد و حسین) در گردان حبیب آماده رفتن به خط بودیم در نیمه راه برگردانده شدیم و با پیکر گلگون برادر دیگر برگشتیم. هنگامی که خبر شهادت سه برادر به پدرو مادر داده شد، بلافاصله به خاک افتاده و سجده شکر به جا آوردند و مادرگفت که منتظر و آماده چنین خبری بودم، چون مدتی قبل در خواب دیدم یک سید سبزپوش خوش سیما درب منزل ما آمد و دفتری را جلوی من بازکرد، سه امضا از من گرفت و رفت و من تا آخرین لحظه که از انتهای کوچه محو شد به او نگاه میکردم و صلوات میفرستادم، بعد که ازخواب بلندشدم فهمیدم که شهادت سه فرزندم را وعده دادهاند.
شهید «علی» شبها که تا سحر با دوستان اوایل انقلاب بیدار و مشغول برنامهریزی در مبارزه بود. دوستانش نماز شب میخواندند و میخوابیدند اما شهیدعلی اول میخوابید و بعد از دو ساعت برای نماز شب بیدار میشد و معتقد بود اول باید خوابید تا وقتی کمی لذت خواب را چشیدی بلندشوی و نماز شب بخوانی تااجر آن را کامل ببری.
شهید «حسن» عاشق محرومین و مستضعفان بود و از هر فرصتی برای خدمت به آنان استفاده میکرد.
شهید «رضا» که روحانی و از جوانترین قضات کشور بود، خوشاخلاق و مهربان و توجه عجیبی به کسب دانش و علم خانواده داشت.
ارسال نظر