تحليل يك نويسنده با سابقه كودك و نوجوان از وضعيت كتابخواني
ذائقه کـودکان را خراب کردهایم
رسانههاي خارجي از همين موضوع قصهگويي به بهترين شيوه ممكن سوءاستفاده كرده و به توليد انبوه فيلمهاي مبتذل و سريالهاي مخرب اقدام كردند.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محمد وفایی- «چشم چشم دو ابرو/ دماغ و دهن یه گردو...» این شعر جزو نخستین شعرهای کودکانه است که هر کدام از ما خصوصا هنگام کشیدن نقاشی، خواندهایم و سوژه تعریف و تمجیدهای والدین و بستگان شدهایم.
اما شايد خيلي از ما ندانيم كه سراينده اين ابيات اسدالله شعباني است؛ كسي كه در كتب فارسي دبستان هم از شعرهايش استفاده شده. شعباني يكي از معدود كساني است كه با وجود سختيهايي كه يك نويسنده كودك و نوجوان با آن روبهروست، توانسته همچنان در اين عرصه دوام بياورد و در زمره موفقترينها لقب بگيرد.اين نويسنده كه از شروع فعاليتش بيشتر از 30سال ميگذرد، فارغالتحصيل زبان و ادبيات فارسي است و در بازآفريني متون كهن ادبيات فارسي براي كودكان هم فعاليت داشته. همچنين انتشارات توكا را مديريت ميكند كه در زمينه چاپ آثار كودك و نوجوان گامهاي مثبتي برداشته است. با او درباره وضعيت كتابخواني در كشور و همچنين شرايط ادبيات كودك و نوجوان گپ زديم.
برنامههايي مثل قصهخواني چقدر ميتواند در گسترش فرهنگ كتابخواني تأثير بگذارد؟
مسلما تأثير ميگذارد. اينكه چقدر تأثير داشته باشد بستگي دارد به برد رسانهاي آن و اينكه چه قصهاي انتخاب كنيم، مخاطبانمان چه كساني باشند، در چه موقعيتي باشند. اما قصهگويي در هر شرايطي يكي از ابزارها و امكاناتي است كه در ساختن شخصيت مثبت كودكان بسيار مؤثر بوده و آنها را به سمت فرهنگمداري سوق ميدهد و انگيزه جستوجو و كشف هويت فكري و فرهنگي را در آنها ايجاد ميكند. من ديدم كه در تمام كشورهاي دنيا، قصهگويي يكي از مهمترين برنامههاي آموزشي بچههاست و الان شما ميدانيد كه نظامهاي آموزش و پرورش خشك (مثل نظام آموزشي خود ما) در ساختن كودكان خلاق، ضعيف عمل ميكنند. درصورتي كه مطالعات خارج از كتابهاي درسي، بيشترين تأثير را در ايجاد خلاقيت داشته و نامآوران فكر و فرهنگ ما هم عموما آنهايي نبودند كه فقط تحصيلات عالي داشتند بلكه آنهايي بودند كه عشق به مطالعه و عشق به خواندن داشتند.
بهنظر شما راهي وجود دارد كه قصه خواندن را در فضاي آموزشي آموزش و پرورش وارد كنيم؟
ما بارها در نقد و نظرهايي كه به نظام عريض و طويل آموزش و پرورش داشتيم، پيشنهاد داديم كه بايد خارج از برنامه براي دانشآموزان كلاسهاي ويژه كتابخواني بگذاريم. مطالعه بچهها لزوما نبايد در حوزه كتابهاي درسي باشد. قصه، افسانه و داستان خصوصا از نوع ملي و ميهني بايد خوانده شود. اين كار آنها را به سرزمين خودشان علاقهمند ميكند و همچنين ميتواند باعث دانشافزايي شود. اما غفلت اينجاست كه معمولا به قدري برنامه كودكان را در مدرسه پر ميكنند كه اوقات فراغتي براي آنها باقي نميماند و تلاش نظام آموزشي كهنه ما اين است كه فقط محفوظات بچهها را بالا ببرند. درصورتي كه دنياي خيالانگيز افسانه و قصه در كنار كتابهاي درسي ميتواند هم كتابهاي آموزشي را قابل تحمل كند و هم كودكان را از چارچوبهاي بستهبندي شده نظام آموزشي بيرون بياورد و تخيل آنها را به پرواز در بياورد.
شما خودتان چطور به دنياي ادبيات علاقهمند شديد؟ در آن زمان شما چه كتابهايي ميخوانديد؟
من خيلي دانشآموز موفقي نبودم ولي زندگي ما در يك محيط باز بود و اين قضيه به من اين امكان را داد كه بتوانم به جهان خيالي كودكان و بزرگسالان راه پيدا كنم و به شعر و ادبيات و قصه بپردازم. بدون اينكه راهنما داشته باشم، هر كتابي كه به دستم ميرسيد ميخواندم.
وضعيت كتابخواني در ايران چطور است؟
بد نيست. من ميگويم نبايد خيلي بدبين باشيم. در ايران هم يك اتفاقاتي افتاده. حالا از لحاظ كيفيت شايد خوب نباشد ولي به لحاظ كمي كارهايي شده. اما ايران ما خيلي بزرگتر از اين حرفهاست. تنوع فرهنگي، قومي، تاريخي و جغرافيايي به قدري كشور ما را بزرگ ميكند كه تمام فعاليتهايي كه ما به نام كتابخواني و فرهنگسازي انجام ميدهيم، در برابر اين همه به چشم نميآيد. ما فقط يكي از آثارمان را در جهان مطرح كنيم باعث حيرت تمام جهان ميشود. بهعنوان مثال شاهنامه. ما فردوسي ميخواهيم كه 30سال بنشيند بخشي از فرهنگ و تاريخ ما را منظوم كند تا هزاران سال دوام بياورد. ما ديگر جايگزيني براي اين نامها نداريم. اين جاي تأسف است. با وجود اينكه از تمدن امروزي هم بهرهمند هستيم و امكانات ارتباطي خوبي داريم اما اينها در خدمت گسترش كتاب و كتابخواني نيست.
عدهاي معتقدند همين ابزارهاي ارتباطي و افزايش استفاده از فضاي مجازي باعث كمشدن سرانه مطالعه ما شده. نظر شما چيست؟
نه، بهنظر من اينها نميتواند تأثير منفي در كتابخواني بگذارد. اگر اينطور بود بايد نرخ مطالعه در كشورهايي كه بيشتر از ما هم از اين امكانات بهرهمند هستند، پايين ميآمد. اما سياستگذاريهاي غلط باعث شده اين اتفاق بيفتد. حتي من ميخواهم كمي بدبينانه نگاه كنم و بگويم يك وقتهايي طوري برنامهريزي ميشود كه مردم از كتاب فرار كنند. گويي يك دست ناپيدايي نميخواهد مردم با كتاب پيوند برقرار كنند. چنان درگيريهاي فكري و مشكلات براي مردم ايجاد شده كه ديگر كتاب را مفيد نميبينند. درصورتي كه در دنيا همه ميدانند كسي كه كتاب ميخواند از امكانات بهتري در زندگي بهرهمند ميشود. يك آدم كتابخوان ميتواند در مسير رشد اجتماعي حركت بهتري داشته باشد و به موقعيتهاي بهتري دست پيدا كند. من به شوخي براي بچهها گفتم: «هر كي كتاب بخونه، هميشه جا ميمونه» (خنده)
نميتوان همه تقصيرها را هم گردن سياستگذاران انداخت. خود خانوادهها در اين بيعلاقگي نسبت به كتاب نقشي ندارند؟
حتما نقش دارند. خانوادهها احساس ميكنند كه اگر فرزندانشان را بيش از اندازه به كتاب راغب كنند، ممكن است در زندگي موفق نشوند. پس بهتر است اينها همان كتابهاي سفارشي آموزش و پرورش را بخوانند، مداركشان را بگيرند تا با استفاده از تب مدركگرايي موجود، بتوانند يك شغلي پيدا كنند و زندگي راحتي داشته باشند. اين سياست فاجعه است. اما باز هم من معتقدم مردم ايران به قدري بافرهنگ هستند كه باز هم كتاب را دوست دارند و شاهنامه و حافظ و سعدي در خانههاي مردم هست. هنوز در بخشهايي از طبقات مياني جامعه، كساني علاقهمندند فرزندانشان علاوه بر مدركي كه از مدارس ميگيرند، كتابخوان خوبي هم باشند.
وضعيت ادبيات كودك و نوجوان را چطور ميبينيد؟
قطعا بهتر از خيلي از كشورهاي پيرامون است اما در مقايسه با كشورهاي پيشرفته بسيار عقب هستيم. به هزار دليل. اول اينكه متأسفانه ما با توليد كتابهاي انبوه بد، ذائقه عمومي بچهها را خراب كرديم. شما هر چقدر كتاب بد توليد كنيد، به همان ميزان به ذائقه هنري و پسند زيباييشناسي كودكان آسيب وارد ميشود. اين آسيب الان وارد شده و از اين جهت جاي تأسف است. اما با همه اينها ما ادبيات كودك داريم و در سطح جهان حرف براي گفتن داريم. فقط چند اشكال بنيادي وجود دارد كه مانع از اين است كه ادبيات كودك ايران در جهان بهتر شناخته شود.
مثلا چه اشكالاتي؟
يكي از اين موانع زبان ماست. چون نتوانستيم زبان فارسي را مثل گذشته جهاني كنيم، روزبهروز از دامنه گسترش آن كاسته ميشود و زبان در كشور ما محدود شده. ديگر مشكلي كه داريم اين است كه بخشي از ادبيات ما كه شعر است، فقط به زبان خودمان قابل دريافت است و در ترجمه به زبانهاي ديگر با مشكلات بسيار زيادي روبهرو هستيم. يك نكته ديگر عدمرعايت قانون كپيرايت است. وقتي شما اين قانون را رعايت نميكني، كشورهاي ديگر كارهاي شما را نميپسندند و حاضر به همكاري نميشوند. به همينخاطر آثار ما ايرانيها كه براي بچهها كارهاي نسبتا بهتري انجام داديم، ناشناخته مانده است.
شما بهعنوان كسي كه سالها در اين عرصه كار كردهايد، فكر ميكنيد خانوادهها چطور بايد آثار كودك و نوجوان خوب را شناسايي كرده و براي فرزندانشان تهيه كنند؟
من معتقدم خانوادهها بايد در انتخاب كتاب كارشناسانه عمل كنند. بايد به جاها و افرادي اعتماد كنند و از آنها راهنمايي بگيرند. براي اينكه در جامعه امروز ما اطلاعرساني ضعيف است و كتابهاي خوب در دسترس عموم قرار نميگيرد. عموما كتابهاي بد بهتر توزيع ميشود. براي همين خانوادههايي كه در طبقه متوسط هستند و با علم و انديشه سر و كار دارند، كمي آگاهتر هستند و ميتوانند بفهمند چه چيزي براي فرزندانشان انتخاب كنند. ولي توده وسيع جامعه ما اگر ميخواهد براي بچهها كتاب بخرد، معمولا كتابهاي بد در معرض ديدش است. اين هم نوعي سوءاستفاده از كودكان است.
چه كارهايي ميشود براي ديده شدن كتابهاي خوب انجام داد؟
من فكر ميكنم با دو راه ميشود مشكلات را حل كرد. يكي اينكه آثار قدما مثل داستانهاي مثنوي و شاهنامه را بهگونهاي مناسب فراهم كنيم و دولت هم كمك كند كه اينها در سطح وسيع در دسترس بچهها قرار بگيرد. دومين راه اين است كه در گزينش بهترينهاي آثار توليدي، مقداري باندبازيها و محفلبازيها كنار زده شود و واقعا كارهاي خوب در جامعه شناسانده شود و حمايتهاي مراكز فرهنگي را داشته باشد مثلا من به مسئولين فرهنگي شهرداري تهران گفتم شما كه دغدغه تربيت كودكان و نوجوانان را داريد، بياييد كتابهاي خوبي كه در جشنواره انتخاب شده را خريداري كنيد و بهدست بچهها برسانيد يا از نويسندههاي توانا درخواست كنيد به همان شيوه كارهاي خوبي توليد كنند كه شما آن را توزيع كنيد و در دسترس بچهها قرار دهيد.
اما زمان نمايشگاههايي مثل نمايشگاه كتاب كه ميرسد، ميبينيم مردم زيادي به آنجا مراجعه ميكنند.حضور گسترده مردم در نمايشگاه را مثبت ارزيابي ميكنيد؟ چون بعضي از افراد اعتقاد دارند كتابهايي خريداري ميشود ولي معلوم نيست خوانده شود.
برگزار كردن نمايشگاه كتاب فقط يكبار در سال خيلي كم است. اگر دفعات آن در سال بيشتر شود و باز هم مردم هميشه به نمايشگاه بيايند، نشاندهنده موفقيت ما در اين زمينه خواهد بود. سالي يكبار ممكن است حالت سرگرمي و تفنن داشته باشد البته خيليها هم براي تهيه كتاب خوب ميآيند. نمايشگاه كتاب يك گام بسيار بزرگ و مثبت است و اينكه ما چيزي به نام نمايشگاه بينالمللي كتاب در ايران داريم و مردم با همه گرفتاريهايشان باز هم ميآيند و كتاب ميخرند، بسيار خوشايند است. اما اگر آن سياست فرهنگي درست اجرا ميشد اين اتفاقات هميشگي بود.
ارتباطتان با بچهها چطور است؟ بچههاي امروزي هم با توجه به سرگرم بودن با تكنولوژي، مثل قديميترها حوصله قصه گوش كردن دارند؟
ببينيد در همه كشورهاي دنيا شما اگر عدهاي كودك را جمع كني و براي آنها قصه بگويي با علاقه پاي آن مينشينند. قصه بخشي از روياهاي آنها را ميپرورد. قصهگويي هميشه بوده، هست و خواهد بود. حتي بزرگسالان هم به قصه نيازمند هستند. اگر همين الان شما يك حكايت جالب تعريف كنيد، من ممكن است برنامه كاريام را تغيير بدهم و پاي صحبت شما بنشينم و ببينم نتيجه كار چه خواهد شد.
بهنظر شما ما توانستهايم از اين علاقه همه اقشار به قصه، استفاده مطلوبي بكنيم؟
شما فقط صداوسيماي ما را ببينيد. كيفيت برنامهها پايين است. رسانههاي خارجي از همين موضوع قصهگويي به بهترين شيوه ممكن سوءاستفاده كرده و به توليد انبوه فيلمهاي مبتذل و سريالهاي مخرب اقدام كردند و بخش بزرگي از مردم خاورميانه و ازجمله مردم ايران را تحتتأثير قرار دادند.
در واقع ميشود گفت ما به مردم خوراك مناسب ندادهايم.
بله. من از نزديك شاهد اين هستم كه خانوادههاي خوبي كه ميتوانستند در باشگاههاي قصهخواني شركت كنند، پاي تلويزيونهاي فرنگي نشسته و سريالهاي مبتذل را چندين بار دنبال ميكنند تا ببينند نتيجه ماجرا به كجا ميرسد چرا كه قصهگويي را دوست دارند.
صحبت پاياني؟
من آرزويم اين است كه در سالهاي آينده برنامههاي فرهنگي درباره كتاب منظمتر باشد و در خدمت گسترش كتابهاي خوب باشد. من به يكي از بزرگواران پيشنهاد دادم كتابهاي خوب را كه از حداقلهاي ادبي بهرهمند هستند، خريداري كرده و در مراسمهاي مختلف آنها را به خانوادههايي كه به كتاب دسترسي ندارند اهدا كنند. مثلا كتاب براي معلولان و بچههاي استثنايي داشته باشند. همچنين بهتر است امكاني فراهم شود كه ما نويسندگان براي بچهها قصهخواني كنيم يعني ما فقط نياييم بهصورت فرماليته درباره قصه بحث كنيم و تمام شود برود بلكه بايد دانشآموزان را بياورند تا نويسنده و مخاطب با هم رو در رو شوند.
ارسال نظر