به گزارش پارس به نقل از سراج 24، هالیوود را به عنوان بزرگترین عامل ترویج تفکرات لیبرالی در دنیا می شناسند. هر هنرمندی که ضوابط کار کردن با این اختاپوس صنعت سینما پذیرفت و به عبارتی برده اش شد، رشد می کند و در دنیا اسمی بهم می زند اما اگر کسی سازش را با آن کوک نکند از دور خارج می شود. انزوای بزرگترین کمدین قرن یعنی چارلی چاپلین محصول همین تفکر بود. امادر سینمای ما چه خبر است. چقدر این سینما مروج ارزشها و آرمانهای انقلاب است و چقدر هنرمندان ما دغدغه انقلابی دارند. اینها مجموعه سئوالاتی شد کهدر گقتگو با جمال شورجه در پی پاسخ به آن بودیم. ماحصل این گفت و گو در در ادامه می آید.
 
*حرکت سینمای ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی در چه جهتی بود؟
بعد از پیروزی انقلاب سینمائی که می توانست عنصری باشد برای انتقال آرمانهای امام راحل وارزشهای انقلاب اسلامی ، متاسفانه یک حرکت مستقل و منفعلی نسبت به انقلاب از خود گرفت این در حالی بود که امام عزیزمان از همان آغاز انقلاب فرمودند ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم. بنابراین تکلیف سینما مشخص شد که می تواند یک عاملی باشد در خدمت انقلاب برای گسترش آرمانهایش و رشد استعدادهایی که در سینمای فاسد پهلوی نمی توانستند فعالیت داشته باشند چرا که در رژیم شاهنشاهی سیمنا در خدمت اهداف این حکومت منحوس در جهت رشد فساد، فحشا و مفسده بود.
 
*چرا در سینمای ما  حرکت جدای از انقلاب ترسیم شد؟
پس از اینکه با رای 98 درصدی مردم ، حکومت کشور جمهوری اسلامی شد و قانون اساسی بر اساس آموزه های بلند اسلام و اهل بیت(ع) نوشته شد به طور معمول همه ارکان حاکمیت به ویژه امکانات و ظرفیتهای فرهنگی باید در خدمت رشد این تفکرات قرار می گرفتند آنهم در فرصتی که پس از ظهور اسلام برای اولین بارزمینه تشکیل حکومت بر اساس فقه شیعی فراهم شده بود. لکن متاسفانه از همان آغاز بدلیل آنکه یک سیاست مدون و مشخص برای بهر گیری از هنر سینما برای گسترش ارزشهای انقلاب اسلامی تدوین نکردیم و ارزشها را در سینما جاری و ساری نکردیم ، هنر هفتم رها شد و در اختیار سینماگرانی قرار گرفت که هریک براساس اندیشه و تفکر خودش فیلم می ساخت و مروج اندیشه های خودش شد. این رویه ادامه پیدا کرد و هیچگاه حاکمیت نتوانست سینما را در خدمت دغدغه های مردم مسلمان ایران در بیاورد.
 
*مشکل اساسی در چه بود؟
مشکل اصلی  از آنجا نشات می گرفت  که ما در عرصه سینما سیاست گذاری نداشتیم که بر اساس آن بطور ضابطه مند مشخص کنیم درسینمای ایران اسلامی چه اشخاصی و با چه تفکراتی می توانند فعالیت نمایند. بخش عمده کسانی که امروز در عرصه سینما فعالیت دارند مولود انقلاب هستند و در فرصتی که انقلاب اسلامی در اختیارشان گذاشت رشد کردند اما اکثرشان در خدمت انقلاب اسلامی نیستند. البته هستند معدود هنرمندانی که دغدغه هایشان با ارزشهای انقلاب همسو است و مطابق با ارزشهای اسلامی فعالیت هنری دارند.
 
*علت غلبه اندیشه های غربی را بر سینمای ما در چه می دانید؟
این بی برنامه گی ما از همان آغاز انقلاب مواجه شد با برنامه ریزی صنعت سینمای دنیا بر روی سینمای ما.
آنها وقتی دیدند جهت گیری انقلاب ما بر اساس آموزه های اسلامی دفاع از مظلوم و ظلم ستیزی است و هدفش آگاهی بخشی به جهان اسلام و مستضعفین دنیاست، آندسته از فیلم سازان ما را که با این نگاه مخالف بودند و بعضا ً فیلمسازان خنثی ما را چه در نسل اول و جه در نسل های بعدی جذب کردند و در خدمت اهداف خودشان من جمله نشان دادن ناتوانی اسلام در اداره جامعه در آوردند.  آنها را بها دادند ، جوایز متعددی دادند و برایشان مراسم تجلیل گرفتند. این رویه به مذاق تعداد زیادی از فیلمسازان و هنرمندان ما خوش آمد و بواسطه جوایز نقدی که گرفتند شروع کردند بصورت غیر مستقیم ساختن فیلمهایی که ارزشهای انقلاب را زیر سئوال می برد و اسلام را در اداره جامعه ناموفق نشان می داد.اوائل انقلاب باید دقت می کردیم تا ببینیم کجای این فیلمها به انقلاب نیشتر می زند اما با گذشت زمان دیدیم در بعضی آثار سینمایی کشور با شمشیر به جان آرمانهای کشور افتاده اند. معتقدم این فیلمسازان ما از جشنواره های خارجی مدیریت شدند و راه به آنها نشان داده شد.
 
*نسل هنری امروز ما چرا دنباله رو همان فلیمسازان است؟
متاسفانه سینما گران عاشق غرب زاد و ولد هم کردند. نسل های بعدی ما که وارد این عرصه شدند دیدند که این فیلمسازان مورد توجه هستند فارغ از اینکه ببینند چه هنری دارند و آیا آثارشان ارزش هنری دارد یا خیر، ادامه دهنده مسیر آنها شدند.
 
*پس غرب تاثیرگذارتر از ما در سیتمای ایران اسلامی است؟
ما هر چه در اداره سینمایمان ناموفق بودیم غرب توانسته به خوبی ارزشهایش را بر جامعه اسلامی حاکم کند و این فاجعه است. به خاطر ندارم فیلمهایی که پس از انقلاب از جشنوارههای کن ، برلین ، لوکارنو و غیره جایزه گرفته اند اینها درپی نشان دادن توانمندی های جامعه اسلامی و عزتمندی و اقتدار آن باشند.
مدیران این جشنواره ها خیلی مدیریت شده توانستند خیل کثیری از هنرمندان ما را جذب اهداف و نیات خود کنند. کار به جائی رسیده که برای فیلمسازان ما تعیین تکلیف می کنند. مثلا ً داشته ایم که به کارگردان ما گفته اند که اگر می خواهید فیلمت در جشنواره های ما حضور یابد باید اینگونه به انتهایش برسانی مثلا ً بازیگرت به ایران برنگردد یا از ایران برای همیشه خارج شود.
*با این اوصاف باید چه کرد؟با تمام این معضلات پس از گذشت سی و اندی سال از پیروزی انقلاب وقت آن شده است که مسئولان ما به سینما به عنوان سینما بما هو سینما نگاه کنند و با یک هدف گذاری مشخص مسیر حرکت سینما را در راه آرمانهای انقلاب ریل گذاری و سیاست گذاری کنند و برای تحقق این سیاستها ببینند چه کسانی می توانند همپای انقلاب و همسو با آرمانهای آن حرکت نمایند، آن وقت اینها را رشد دهند و کار را با مدیریتی صحیح بدستشان بسپرند.در حال حاضر این اتفاق نمی افتد و این بخش بدون هدف مسیرش را ادامه می دهد حتی بنیاد سینمایی فارابی که به نوعی فلسفه وجودیش کمک به رشد سینمای اسلامی است بدون هدف و ضابطه مشخصی به همه فیلمها کمک می کند. این در حالی است که همان تعداد معدود فیلمسازان انقلابی ما در مهجوریت زندگی می کنند و فیلمسازی برایشان یک آرزوی دست نیافتنی شده است. این گونه عملکردها ظلم به انقلاب است.
طی شدن این مسیر در انقلاب ما ضمن آنکه هنرمندان انقلابی جامعه را دلسرد کرد، بزرگان کشور را از کمک سینما به آرمانهای انقلاب نیز مایوس کرده است ، هنری که می توانست بازوی توانمندی برای رساندن پیامهای انقلاب به جهانیان باشد. وضعیت به گونه ایی است که به طور مکرر کمیسیون فرهنگی مجلس اعتراض خود را نسبت به تهیه فیلمهای گاها ً در تضاد ارزشهای انقلاب و اسلام به وزارت ارشاد اعلام می کند بدون آنکه اثرنتیجه بخشی از این اعتراضات در سینما دیده شود.
 
*نقش دولتها در بوجود آمدن این شرایط را چگونه ارزیابی می کنید؟
دولتها که می آیند با توجه به شعارها و وعده هایی که داده اند برای تحقق این شعارها افرادی را بر سر کار می آورند که باورها و عقاید آنها را پیاده کند. در حالی که لازم است  یک سیاست فرهنگی پایدار داشته باشیم که با روی کار آمدن دولتها تغییر نکند.
 
*از سینما بعنوان بازوی توانمند برای اشاعه انقلاب اسلامی نام بردید، چقدر سینما نقش خود را در این زمینه ایفاء کرده است؟
من جائی دیدم که برخی نظریه پردازان غربی اعتراف کرده اند که اگر سینمای و حتی سیمای ایران با اهداف انقلاب اسلامی همسو می شد می توانست هالیوود را به زانو در بیاورد و کشورهای اسلامی که زمینه پذیرش حرفهای ما را دارند را به حرکت وا دارد. کما اینکه در دولت مرسی در مصر مسئولان فرهنگی این حکومت در سفر به ایران اذعان داشتند که سریال حضرت یوسف نقش موثری در تهییج مردم برای مقابله با حسنی مبارک داشت. بهرحال این یک نقیصه عمده است که فرهنگ وهنر ما در راستای اهداف انقلاب نیست که اگر بود تاثیر گذاریش  برای انتقال سخن انقلاب از خیلی زمینه ها بیشتر است.