امام سجاد(ع)؛پيام آور کربلا در عصر اختناق
پيگيري راهبرد امام سجاد (ع) براي زنده نگه داشتن واقعه عاشورا و اهداف آن، ازهمان روزبعدازعاشورا آغازشد و با حرکت شجاعانه و روشنگرانه آن حضرت درمجلس يزيد به اوج خود رسيد.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محمدعلي ندائي- امامان معصوم (ع) درراستاي زنده نگه داشتن پيام عاشورا تلاش مي کردند ودرعمل وگفتاربه نشرو ترويج پيام اين واقعه الهام بخش مي پرداختند. دراين ميان امام سجاد(ع) به دليل حضورمستقيم درعرصه قيام خونين کربلا وتحمل دوران اسارت ،شاهد گويا وگواه زنده اين نهضت ظلم ستيزانه و ماندگار تاريخ بودند و در پرچمداري احيا و ترويج اهداف کربلا نقش بي بديلي داشتند.تلاش امام سجاد (ع) در اين زمينه، در دوران امامت سي وچهارساله آن حضرت، به خوبي مشهود است تا جايي که مي توان اين هدف را يکي از راهبرد هاي اساسي دوران امامت آن حضرت به شمارآورد.امام (ع) اين راهبرد را هم ازطريق برانگيختن احساسات وهم ازراه افزايش معرفت وجلوگيري ازتحريف واقعه عاشورا، دنبال کردند وازخود سرمشقي براي زنده نگه داشتن ياد وخاطره عاشورا درهمه زمان ها و زمين ها به ياد گارگذاشتند.
امام (ع) برسريک دوراهي دشوار
اين راهبرد، درقالب راهبرد کلان تري پيگيري شد که ازآن به راهبردجريان امامت تعبيرمي شود؛راهبردي که حضرت آيت ا...خامنه اي ازآن چنين سخن گفته اند:«امام چهارم (ع) پس ازحادثه عاشورا برسريک دو راهي دشوارقرارگرفته بود :يا مي بايست با ايجاد هيجان واحساسات که کسي چون او به سهولت قادربود درميان جمع معتقدان وعلاقه مندان خود به وجود آورد ،به يک حرکت تند وعمل متهورانه دست زند ،پرچم مخالفتي برافرازد وحادثه اي شورانگيز بيافريند ، ولي براثرآماده نبودن شرايط لازم براي پايداري واقدام عميق ،چون شعله اي فروبخوابد وميدان رابراي تاخت و تاز هاي بني اميه درميدان فکروسياست خالي کند.
و يا مي بايست احساسات سطحي را به وسيله تدبيري پخته وسنجيده مهارکند ،نخست مقدمه کاربزرگ خود را فراهم آورد : انديشه راهنما ونيز عناصرصالح براي شروع به کاراصلي _تجديد حيات اسلام وبازآفريني جامعه اسلامي ونظام اسلامي _را تامين کند ،عجالتا جان خود وتعداد بسيارمعدود ياران قابل اتکاي خود را حراست نمايد وميدان را دربرابرحريف رها نکند ،تا زنده است وتا ازچشم جست وجو گر و هراسان دستگاه بني اميه پنهان است ،دراين جبهه –جبهه سازندگي افراد صالح وتعليم انديشه راهنما –به مبارزه اي بي امان ولي پنهان مشغول باشد وآن گاه ادامه اين راه راکه بي گمان به سرمنزل مقصود بسي نزديک تربود ،به امام پس ازخود بسپارد...شک نيست که راه نخست ،راه فداکاران است ،ولي يک رهبرمسلکي که شعاع تاثيرعمل او نه تنها دايره محدود زمان خود ،بلکه سراسرعمرتاريخ رادربرمي گيرد،کافي نيست که فداکارباشد ،بلکه علاوه برآن بايد ژرف نگر و دورانديش وپرحوصله وسخت با تدبيرنيز باشد ،واين همه شرايطي است که راه دوم را براي امام چهارم (ع) حتمي وقطعي ساخت.»(سيره پيشوايان؛ به نقل ازسيره پيشواي صادق ص24)
من فرزند محمد مصطفي (ص) و علي مرتضايم(ع)
پيگيري راهبرد امام سجاد (ع) براي زنده نگه داشتن واقعه عاشورا و اهداف آن، ازهمان روزبعدازعاشورا آغازشد و با حرکت شجاعانه و روشنگرانه آن حضرت درمجلس يزيد به اوج خود رسيد.
در اين ميان اولين ومهم ترين گام حضرت، اثبات حقانيت ومشروعيت قيام حضرت اباعبدا...الحسين (ع) بود تا تهمت خارجي گري دستگاه تبليغاتي يزيد عليه قيام سيدالشهدا (ع) را ، خنثي وبي اثرکند.زيرا توفيق آن حضرت دراين مرحله ، پايه واساس توفيقات بعدي امام (ع) را درامرزنده نگه داشتن ياد وخاطره عاشورا شکل مي داد.مجلس يزيد، مهم ترين موقعيت هماوردي در نبرد مشروعيت نزد افکارعمومي به شمارمي رفت. اين مجلس ،فرصت بي نظيري را براي امام سجاد(ع) فراهم مي آورد تا با هوشمندي و بصيرت بر طبل رسوايي بني اميه بکوبد.از اين رو، امام سجاد (ع) دراين مجلس ،با معرفي خود به عنوان فرزند پيامبراکرم(ص) ،امام علي (ع) وحضرت فاطمه (س) ،چنان حماسه مفاخره اي (البته تفاخربه فضايل و نه به عصبيت ونژاد وخون ) به راه انداخت که درجنگ نرم عاشورا، يزيد را تسليم منطق محکم خود کرد و موجب شد که جشن پيروزي به مجلس محاکمه يزيد تبديل شود و او براي تبرئه خويش ، ابن زياد را عامل شهادت امام حسين(ع) معرفي کند وتقصير را به گردن وي اندازد.علامه مجلسي در«جلاءالعيون» اين ماجرا را چنين گزارش کرده است :يزيد، حضرت امام زين العابدين (ع) را با خود به مسجد برد و خطيبي را طلبيد و بر منبر بالا کرد، آن خطيب ناسزاي بسياري به حضرت امير المؤ منين(ع) و امام حسين (ع)گفت و يزيد و معاويه را مدح بسيار کرد. حضرت امام زين العابدين (ع) ندا کرد او را که : واي بر تو اي خطيب ! که براي خشنودي مخلوق ، خدا را به خشم آوردي ، جاي خود را در جهنم مهيا بدان.پس حضرت علي بن الحسين (ع)فرمود : اي يزيد! مرا رخصت ده که بر منبر بروم و کلمه اي چند بگويم که موجب خشنودي خداوند عالميان و اجر حاضران شود، يزيد قبول نکرد، اهل مجلس التماس کردند که او را رخصت بده که ما مي خواهيم سخن او را بشنويم ، يزيد گفت : اگر بر منبر برآيد مرا و آل ابوسفيان را رسوا مي کند. چون اهل شام اصرارورزيدند ،يزيد به ناچار اجازه داد تا حضرت بر منبر بالا رفت و پس ازاشاره اي کوتاه به فضايل اهل بيت(ع) فرمود : هر کس مرا شناخت که شناخت، و براي آنان که مرا نشناختند با معرفي پدران و خاندانم خود را به آنان مي شناسانم. اي مردم! من فرزند مکه و منايم، من فرزند زمزم و صفايم... و پيوسته مفاخر خويش و مدائح آبا و اجداد خود را ذکر کرد تا آن که فرمود:من فرزند محمد مصطفي(ص) و علي مرتضايم(ع)، منم فرزند کسي که بيني گردن کشان را به خاک ماليد تا به کلمه توحيد اقرار کردند. .. منم فرزند فاطمه زهرا (س)، منم فرزند سيده نساء(س)، منم فرزند خديجه کبري(س) ، منم فرزند امام مقتول به تيغ اهل جفا، منم فرزند لب تشنه صحراي کربلا، منم فرزند غارت شده اهل جور و عنا، منم فرزند آن که بر او نوحه کردند جنّيان زمين و مرغان هوا، منم فرزند آن که سرش را بر نيزه کردند و گرداندند در شهرها، منم فرزند آن که حَرَم او را اسير کردند اولاد زنا، ماييم اهل بيت محنت و بلا، ماييم محلّ نزول ملائکه سما، و مهبط علوم حقّ تعالي.
پس چندان مدح وثناي اجداد گرامي و مفاخر آباي عِظام خود را ياد کرد که خُروش از مردم برخاست و يزيد ترسيد که مردم از او برگردند .به اين گونه، خطبه امام سجاد(ع) درمجلس يزيد ،غبار از غربت اهل بيت (ع) برگرفت و تهمت ياغيگري وخروج را ازچهره منور اهل بيت(ع) زدود ويزيد را نزد افکارعمومي باعلامت سوال بزرگ مشروعيت روبه روکرد ؛ تاحدي که به نوشته شيخ مفيد در«ارشاد» ،يزيد درخفا ودورازچشم مردم طي صحبت با امام سجاد(ع)، ابن زياد را لعنت کرد وتقصير را به گردن او انداخت وازآن حضرت دلجويي کرد وحتي دستورداد بخشي ازاموال غارت شده را برگردانند و خاندان امام حسين (ع) را با احترام روانه مدينه کنند. زماني هم که مسلم بن عقبه، فرمانده سفاک يزيد به قصد سرکوب قيام حره، مدينه را مورد تاخت وتاز قرارداد، به سفارش يزيد ،آن حضرت را تکريم کرد.شيخ مفيد دراين باره مي نويسد :هنگامي که مسلم بن عقبه وارد مدينه شد، همه بالاتفاق مي گفتند که هدف وي تنها علي بن الحسين(ع) است وبه ديگري آسيبي نخواهد رساند اما برخلاف انتظار،حضرت ازرنج و آزار او درامان ماند وحتي مورد اکرام واحسان او واقع شد.
زنده نگه داشتن ياد و خاطره عاشورا از طريق گريه
يکي ازاقدام هاي امام سجاد (ع) در راستاي زنده نگه داشتن عاشورا ،ياد آوري مصيبت هاي پدربزرگوارش و گريه برآن ها بود.علامه مجلسي در«جلاءالعيون» ازابن قولويه وابن شهرآشوب ازحضرت صادق(ع) نقل مي کند که : حضرت علي بن الحسين(ع) برپدربزرگوار شان 20 سال گريست وهرگاه طعامي نزد ايشان حاضرمي کردند ،مي گريست .چون آبي نزد حضرت مي آوردند ،آن قدرمي گريست که آن آب را مضاعف مي کرد ...مي فرمود :هيچ وقت به خاطرنمي آورم کشته شدن فرزندان فاطمه(س) را مگرآن که گريه در گلوي من مي گيرد.ياد آوري مکرر فاجعه کربلا نمي گذاشت ظلم وجنايت حکومت اموي ازخاطره ها فراموش شود؛ چنان که وقتي علت گريه زياد امام (ع) را ازحضرتش جويا شدند ،پاسخ دادند:چگونه گريه نکنم درحالي که (يزيديان) آب را براي وحوش ودرندگان آزاد گذاشتند ولي به روي پدرم بستند وبالب تشنه اورا شهيد کردند.
زينت عابدان
افزون برزنده نگه داشتن خاطره عاشورا درافکارعمومي ،زندگي آن حضرت نيز الگوي تام وتمام تشنگان معنويت وجويندگان حقيقت بود وخود پيام آزادگي وانسانيت حضرت سيدالشهدا(ع) را به نسل جوان منتقل مي کرد. هرچند امامان معصوم (ع) به تمامي مظهر اتم معنويت وفضيلت بودند اما تجلي بندگي درزندگي امام سجاد(ع) ظهورو بروز بيشتري يافت.شيخ مفيد ازامام باقر(ع) نقل کرده است که حضرت علي بن الحسين(ع) درهرشبانه روز، هزاررکعت نمازمي خواند و(ازشدت عبادت )چنان لاغرشده بود که هرگاه باد مي وزيد، او را چون خوشه گندم تکان مي داد.خشيت آن حضرت نسبت به خدا آن گونه بود که رنگ صورتشان هنگام وضو زرد مي شد و چون از امام(ع) علت آن را پرسيدند، فرمود:مگرنمي دانيد هنگامي که وضو مي گيرم، خود را براي حضوردرمحضرچه کسي آماده مي کنم؟محضر آن حضرت، محضرخوف ازخدا بود وانسان را به ياد آخرت مي انداخت.عبدا... بن موسي ازجدش روايت کرده است که مادرم فاطمه بنت الحسين (ع) همواره مرا به حضوردرمحضردايي ام حضرت علي بن الحسين(ع) سفارش مي کرد ومن هرگاه خدمت حضرت شرفياب مي شدم، هنگامي که ازمحضرامام (ع)بيرون مي آمدم،خيرکاملي نصيبم شده بود ودست خالي برنمي گشتم ؛زيرا ياحضرت را بيمناک ازخدا مي يافتم، درنتيجه دل من هم از خدا خائف مي شد يا ازدانش آن حضرت بهره مند مي شدم و بر معلوماتم افزوده مي شد.جمله زيباي امام سجاد (ع) در «تحف العقول» خطاب به مومنان که آنان را ازدل بستن به دنيا وپيروي از طاغوت ها برحذرمي دارند ،بياني ديگرازعرفان ناب اسلامي وتعليم راه ورسم زندگي مومنانه است؛ آن جا که مي فرمايند: اي مومنان! مبادا سرکشان و دنباله روان آن ها، دنياطلبان دلباخته وشيفته دنيا که به اين جهان وعلوفه هاي پژمرده وگياه هاي خشکيده اش روي آورده اند، شما را بفريبند. از آنچه خدا نهي تان کرده است، بپرهيزيد، از متاع اين دنيا مهر برگيريد و به شيوه آن ها که اين جا را وطن و قرارگاه پنداشته اند، اعتماد نکنيد.
ارسال نظر