به گزارش پارس به نقل از ایرنا،   ولادت سعدی در سال های اول سده هفتم هجری حدودا در سال ۶۰۶ ه. ق در شهر شیراز عنوان شده است. خانواده ی او از عالمان دین بودند و پدرش از کارکنان دربار اتابک، سعدی نیز از اوان کودکی تحت تعلیم و تربیت پدرقرار گرفت ولی در همان دوران کودکی پدررا از دست داد و تحت تکفل جد مادری خود قرار گرفت. او مقدمات علوم شرعی و ادبی را در شیراز آموخت و سپس در دوران جوانی به بغداد رفت که این سفرآغاز سفرهای طولانی سعدی بود.  
 
معروفیت و شناخت سعدی فقط مختص به ایران نبوده حتی در زمان خود او به مرزهای خارج از ایران مانند هندوستان، آسیای صغیر نیز رسیده بود به نحوی که سعدی در چند جا به این شهرت اشاره داشته است.  
 
از آثار سعدی می توان به قصاید عربی، بوستان (سعدی نامه) ، گلستان، طیبات، بدایع، خواتیم، قصیده های فارسی، مراثی، ملمعات، مثلثات، ترجیعات، مقطعات، مجلس هزل، هرلیات، مطایبات، رباعیات و مفردات اشاره کرد. از او همچنین رسائلی چون رسائل اول، سوم، چهارم، پنجم، ششم، غرلیات قدیم صاحبیه و مضحکاک باقی مانده است. هرچند آثار یاد شده در مجلدات و کتاب های جداگانه نیستند ولی با این نام ها آثاری را خلق کرده است.  
 
اسماعیل آذر، پژوهشگر و استاد دانشگاه درباره سعدی تالیفات و تحقیقات بسیاری انجام داده است. به بهانه روز بزرگداشت سعدی خبرنگار حوزه کتاب وا دبیات ایرنا با این پژوهشگر به گفت وگو نشسته است.  
 
 
 
*س: آقای دکتر برای شروع درباره فراوانی نام سعدی در همه جا بگویید. یعنی در واقع چرا نام سعدی را ما در همه جا می شنویم؟ شعر او چه ویژگی در مقایسه با دیگر شاعران دارد؟  
 
- اینکه شما می گویید درست است. برای اینکه زود از این بحث خارج نشویم چند مثال می آورم بعد علت آن خود به خود معلوم می شود. شما ببینید ما وقتی در مغازه کفش دوزی می رویم، کفشگر می گوید: « تهی پای رفتن به از کفش تنگ» ، به دارو فروشی مراجعه می کنیم روی تابلویی نوشته: « شفا بایدت داروی تلخ نوش» . به دردمند هجران کشیده می رسیم می گوید: « شب فراق که داند که تا سحر چند است/ مگر کسی که به زندان عشق دربند است» ، سراغ عارف می رویم بیان می دارد: « به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست» واعظ از بالای منبر مردم را مخاطب قرار می دهد که: « هر که با بدان نشیند نیکی نبیند» و رینولد نیکلسون و سعدی را هوراس پارس (Horace) که بزرگترین شاعر تعلیمی روم است خطاب کرده می گوید: « ای سراینده سرشار از فهم و بینش انسانی / ای حکیم خندان 
 
ای هوراس پارس/ که در برگ های گلستانت آنجا که کودکان می آموزند خواندن را/ و بزرگان می آموزند حکمت را 
 
و به هم آمیخته ای/ موعظه را با شادی و حکایت را با حقیقت/ چنانکه از خواندش خیال افسون می شود…  
 
با توجه به این مثال هایی که برای شما زدم فکر می کنم دیگر نیاز به توضیح نداشته باشد که چرا نام سعدی همه جا هست. چون درواقع او برای همه خوراک دارد.  
 
 
 
*س: به گلستان بپردازیم کتابی منثور از سعدی که به نوعی می توان گفت بر پایه یک اندیشه مرکزی در چندین فصل نگاشته شده است.  
 
- من موافق این جمله شما نیستم. گلستان کتابی است شبیه به یک َُجنگ ادبی، همه گونه سخن در آن یافت می شود، از مزاح و جد تا امور اجتماعی، اخلاقی، تربیتی و سیاسی و از رویدادهای خیالی تا نصیحت و موعظه، عشق و شیفتگی. در واقع کتاب گلستان سعدی دارای یک اندیشه مرکزی نیست که فصول آن براساس یک شیوه قراردادی برآن پایه گذاری شده باشد. شاید اگر سعدی به طور منظم یک موضوع واحدی را پی می گرفت شبیه ریل قطاری می شد که مستقیم و بدون هیچ گونه تنوعی راه به مقصد می برد. انسان از خواندن ملول می شد و نمی توانست تاثیری مطبوع داشته باشد.  
 
 
 
*س: البته آقای دکتر منظور من این بود که سعدی در این کتاب تربیت انسان در هر منصب و شغلی را در پی گرفته است. درست می گویم؟  
 
- ببینید اصولا محور اصلی در گلستان « تربیت اجتماعی» است، سعدی در گلستان به دنبال یک جامعه آرمانی است که محور آن « خدا» ست و مردم آن براساس عقل و دیانت با هم مرتبط می شوند: آنجا که می گوید « پادشاهی درویشی را دید، گفت: هیچت از ما به یاد آید؟ جواب داد: آری هرگاه خدا را فراموش کنم. » در حقیقت سعدی در گلستان برآن است تا روابط بین انسان ها را تنظیم کرده و صلح انسانی برقرار کند. آنچه امروز با نام « علوم اجتماعی» می شناسیم از جمله علومی است که از غرب به ما رسیده است. اما در حقیقت چنین نیست. آثار فلاسفه، شعرا و نویسندگان ما طی صدها سال گذشته و در راس آنها گلستان سعدی نشان می دهد که چگونه به ساختار انسانی جامعه توجه می شده است. « چو کاری بی فضول من برآید/ مرا در وی سخن گفتن نشاید/ وگربینم که نابینا و چاه است/ اگر خاموش بنشینم گناه است» .  
 
 
 
* س: ارتباط بین شخصیت و هدفی که سعدی در حکایت های خود بیان می کند چگونه است؟  
 
- در نظر سعدی هدف، اهمیت بسیار بیشتری نسبت به شخصیت ها دارد. در گلستان، نحوه برخورد فرد در مقابل اجتماع، فرد در مقابل خداوند و فرد در مقابل فرد دیگر با گونه های مختلف بیان شده است. مواد خامی که سعدی آنها را به شیوه حکایت یا در قالب نظم درآورده حاصل جهان بینی اوست. در گلستان و بوستان مهم نیست که شخصیت حکایت چه کسی باشد، وقتی سعدی قصد دارد هدف خاصی را دنبال کند، از افراد حقیقی یا اسطوره ای و یا زمان و مکان خیالی و فضاهای مناسب، استفاده می کند تا بتواند مقصود خود را بیان کند. زاویه دید در حکایت ها برحسب مورد، انتخاب می شود ولی در اغلب موارد « دانای کل» است یعنی نویسنده خود حکایت را روایت می کند.  
 
 
 
 
 
*س: آیا می توان یک ویژگی کلی و خاص را درباره گلستان سعدی عنوان کرد که مثلا برای نگاشتن گلستان سعدی از این متد خاص استفاده کرده است؟  
 
-ببینید، یکی از ویژگی های بیان حکایت در گلستان توجه به شرایط سیاسی، اجتماعی و آداب سننی است که در آن روزگار متداول بوده است. سعدی در حکایت ها از عهده بیان حالات روانی افراد که از زبان آنها سخن می گوید برآمده است. وقتی از زبان یکی از مشایخ صحبت می کند در کمال محبت و با ایجاز کامل مطلب را بیان می دارد. اگر اجازه دهید در ادامه چند نمونه ای را برای بهتر روشن شدن قضیه عنوان کنم. « پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان به فساد من گواهی داده است. گفتا: به صلاحش خجل کن» و چون از حکمی سوال می شود که: « از سخاوت و شجاعت کدام بهتر است؟ » آنگاه به یک پاسخ حکیمانه برمی خوریم: « آنکه را سخاوت است به شجاعت حاجت نیست» و یا حکایت پیرمردی که: « دختری جوان خواسته بود و حجره به گل آراسته» وقتی از زبان پیرمرد حریص سخن می گوید که هر کلمه سخنش بوی آزمندی و فریب می دهد: « بخت بلندت یار بود و چشم بختت بیدار که به صحبت پیری افتاده ای پخته، پرورده، جهان دیده، آرمیده، گرم و سرد چشیده، نیک و بد آزموده که حق صحبت بد بداند و شرط مودت به جای آورد. مشفق و مهربان. خوش طبع و شیرین زبان» . « تا توانم دلت به دست آرم/ ور بیازاریم نیازارم» . او تلاش می کند تا فکر رقیب را از سر دختر جوان بیرون کند. « نه گرفتار آمدی به دست جوانی معجب، خیره رای، سرتیز، سبک پای که هر دم هوسی پزد و هر لحظه رائی زند و هر شب جایی خسبد و هر روز یاری گیرد. » « وفاداری مدار از بلبلان چشم/ که هر دم بر گلی دیگر سرایند. » خلاف پیران که به عقل و ادب زندگی کنند نه به مقتضای جهل و جوانی» در تمام حکایت نقش نخست را پیر ایفا می کند.  
 
حرف های پیرمرد به ظاهر در کمال صداقت و صحت است ولی وقتی سعدی از زبان دختر صحبت می کند. خط بطلان به همه حرف های او می کشد و می گوید: « زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری»  
 
 
 
*س: قبل از اینکه سوالم را درباره بوستان بپرسم مایل هستید درباره سبک گلستان هم مختصری توضیح دهید؟  
 
- بله تیتر وار عنوان می کنم. ایجاز، کاربرد انواع سجع، جمله های آهنگین، پرهیز از تعصبات مذهبی، کاربرد جملات و عبارات عربی، آیات قرآنی، همراه کردن شعر با نثر، طنزهای نیش دار خالی از تکلف، خدا محوری با توجه به زندگی دنیوی، توجه به درویشان، حکایت، ابزاری برای بیان حقایق، تقدیر و مشیت الهی، اخلاق و دین داری، رد خرافات، توجه به فطرت بشر. اینها بخش مهمی از سبک سعدی در نگاشتن گلستان است.  
 
 
 
*س: آقای دکتر به سراغ بوستان سعدی برویم. اگر بخواهید در چند جمله بوستان را توضیح دهید چه می گویید؟  
 
به نظر بنده به عبارتی بوستان مدینه فاضله سعدی است. در بوستان سعدی می خواهد انسان را از طریق موعظه و پند به رستگاری و فلاح برساند. به همین منظور سعدی در سراسر بوستان موعظه را با طبع لطیف حکام به هم می آمیزد تا آن را در کام جان خواننده فرو ریزد.  
 
 
 
*س: با این تفسیر می توان بوستان را یک اثری تعلیمی صرف دانست؟  
 
- شعر تعلیمی از قدیمی ترین انواع شعر است. از پیش از اسلام این نوع شعر رواج داشته و پس از اسلام با محوریت قرآن مجید نشر اندرزهای اخلاقی آغاز شد تا جایی که می توان در کتاب « حدیقه» سنائی غزنوی مروری بر پندها و اندرزها از قبل از اسلام تا قرن ششم داشت.  
 
سعدی شاعری است مردمی نه شاهزاده و نه اشرافی. از حال خلق و سیاست های روزگار خویش باخبر است. سعدی متشرع ترین شاعر است اما خشکی غزالی را ندارد. غزالی در کیمیای سعادی پیام عمده اش نشر دین و اصلاح جامعه است. اما سعدی ضمن اینکه دین مداری را کاملا حفظ می کند. تمام تلاشش در بوستان تلطیف روحیه جامعه نیز می باشد. پالایش درون بشر و تقلیل خشونت و صفات رذیله انسان هدف سعدی در بوستان است.  
 
 
 
*س: یعنی در واقع مهمترین تفاوت بوستان سعدی در مقایسه با آثار دیگر شاعران تلطیف کردن فضایی است که قرار است در آن پیامی را به مخاطب خود عرضه کند؟  
 
- بله، اما تنها این نیست. درحکایت های بوستان، سعدی نخست مقدمه ای می آورد، سپس بدنه حکایتش را بیان می کند و در آخر نتیجه را عاید خواننده می کند که این اتفاق گاهی در یک حکایت دو بیتی نیز می افتد. برای نمونه مثلا در آنجا که می گوید:  
 
« یکی خارپای یتیمی بکند (مصراع اول به عنوان مقدمه)  
 
به صدر اندرش دید صدر خجند (بدنه حکایت)  
 
همی گفت و در روضه ها می چمید (بدنه حکایت)  
 
کز آن خار بر من چه گل ها دمید (نتیجه) »  
 
 
 
*س: و دیگر ویژگی های سبک سعدی در بوستان؟  
 
- سبک سعدی در بوستان به گونه ای است که مفهوم را از طریق حکایت در جامعه نشر می دهد. اشعار بوستان همه قوی و ابیات ضعیف در آن اندک است. بوستان اثبات می کند که اگر انسان نیکوکار باشد به صلاح خود اوست. در بوستان هرکس مسوول امور خویش است. فرجام حکایت نتیجه اصل حکایت است. در بوستان سعدی با خواننده همذات پنداری می کند. شخصیت های بوستان به عنوان نوع مطرح اند. در بوستان جانب ادب رعایت می شود. در بوستان زمان و مکان تاریخی مطرح نیست. استدلال در متن حکایت می آید. سایه تقدیر و مشیت الهی بر حکایت وجود دارد.  
 
 
 
*س: حالا اگر بخواهید یکی از این ویژگی ها که نسبت به دیگر خصایص تمیز بدهید کدام را انتخاب می کنید؟  
 
- به نظر بنده اعتدال، محوری ترین و مهمترین بخش حکایت های بوستان است.  
 
 
 
*س: از بوستان هم بگذریم و برسیم به بخش پایانی گفت وگویمان. آقای دکتر، سعدی چقدر در خارج از مرز های ایران و اروپا شناخته شده است؟  
 
- اروپائیان از سال ۱۶۳۴ میلادی و از روزگاری که « اندره دوریه» گلستان را ترجمه کرد با سعدی آشنا شدند. در قرن هیجدهم بارها گلستان سعدی دوباره ترجمه شد. « آبه گودن» ، « تانکوانی» ، « ژنرال گاردن، مترجمانی بودند که سعدی را با زبان فرانسه به اروپائیان معرفی کردند. همین ژنرال گاردن سال ها در ایران زبان فارسی آموخت و « سمله» که رئیس مدرسه زبان های شرقی بود در سال ۱۸۳۴ م مجددا گلستان را به زبان فرانسه ترجمه کرد.  
 
در یادداشت های « آندره شید» جوان نویسنده و شاعر، صدها برگ از ترجمه گلستان سعدی به چشم می خورد. او می خواست آثارش را با افکار سعدی به هم آمیزد ولی در ژوئیه ۱۷۹۴ م درگیر و دارهای سیاسی تسلیم گیوتین شد. آثار ویکتورهوگو خاصه کتای شرقیات او مشحون است از نام و نشان افکار سعدی. « آلفرد دوموسه» پس از هوگو به آثار سعدی روی آورد و مضمون یکی از داستان های خود را که ملهم از گلستان سعدی است « سرگذشت سار سفید» نام نهاد. او می گوید: « من عاشق گل هستم، سعدی شیراز داستان مرا باز گرفته است. من همه شب به سودای گل، نغمه سر می دهم» همین مضمون را خانم « دبور و المور» به شعری درآورده و آهنگساز معروف « رومه گر» آن را در قالب یک آهنگ پرداخت است. « لوکنت دولیل» قاید و بزرگ مکتب « پارناس» از عاشقان سعدی بود. در انگلستان « ادیسون» و « سرویلیام جونز» در امستردام « ژانیتوس» و در هلند « دوئیسیرگ» هر کدام جداگانه آثار سعدی را ترجمه کردند. قابل توجه است که در سال ۱۸۸۷ م رییس جمهور فرانسه « کارنو» نام سعدی را برخود نهاد و « سعدی کارنو» لقب گرفت. نیای اولازار کارنو از عشاق سعدی بود و با خواندن گلستان خشونت را کنار گذاشت و لطیف طبع شد.  
 
 
 
*س: شما در این حوزه با خبرم که تحقیقات و پژوهش های فراوانی انجام داده اید. کمی هم درباره پژوهشتان، توضیح می دهید؟  
 
- سعدی در غرب از موضوعات مورد علاقه بنده همیشه بوده و چند صباحی است که روی آن کار کرده ام که انشالله در قالب یک کتاب جداگانه در آینده نزدیک منتشر خواهد شد، و اگر اجازه دهید بعد از انتشار مفصل درباره آن صحبت کنیم.