به گزارش پ ارس به نقل از فارس، اگر شما اظهارنظرات مربوط به سیاست خارجی آمریکا در قبال مصر و در بعد وسیعتر خاورمیانه را دنبال کنید، چندین موضوع برمی آید: مردم منطقه می گویند: « آمریکا مقصر تمامی اشتباهات است» . کارشناسان سیاست خارجی می گویند: هرچه اوباما انجام داده اشتباه بوده است» و افکار عمومی آمریکا می گویند: ما از این بخش از جهان خسته شدیم.

بر اساس این گزارش، به طور قطع یک منطق در پشت هر سه این موقعیت ها و جایگاهها وجود دارد.

« مایکل ماندلبائوم» کارشناس امور خارجی دانشگاه « جان هاپکینز» اعلام کرد که آمریکا با تفاوت عمده ای بین دوران سیاست خارجی دوران جنگ سرد و بعد از این دوران آغاز به کار کرد. در حین دوران جنگ سرد، سیاست خارجی آمریکا به طور کامل درباره چگونگی تأثیرگذاری بر رفتار خارجی کشورهای بود. ما آمادگی داشتیم تا رفتار داخلی کشورها را نادیده بگیریم زیرا در دوران جنگ سرد بعنوان همپیمان به آنها نیاز داشتیم و از آنجایی که روسیه توازن طرف دیگر بود، هرگونه مداخله می توانست به تقابل با ابرقدرت منجر شود.

وی ادامه داد که سیاست خارجی بعد از دوران جنگ سرد تا حد زیادی درباره تأثیرگذاری بر ترکیبات داخلی و حاکمیت کشورها است اما آنچه که ما از « بوسنی» ، « افغانستان» ، « لیبی» ، « عراق» ، « مصر» و « سوریه» آموختیم این است که تغییر رفتار داخلی یک کشور بسیار دشوار است، به ویژه به هزینه و در یک چارچوب زمانی که مردم آمریکا بتوانند تحمل کنند، زیرا این امر نیازمند تغییر فرهنگ سیاسی یک کشور و مصالحه با دشمنان و رقبای بسیار قدیمی است.

ماندلبائوم ادامه داد که ابزارهای اولیه سیاست خارجی که در دوران جنگ سرد در اختیار ما بود، سلاح، پول و لفاظی بود و این ابزارها در شرایط و وظایف جدید کارساز نیست، مثل این می ماند که یک قوطی کنسرو را با یک اسفنج باز کنید. کمک کردن به این که یک کشور بتواند از نظر داخلی تغییر کند، نیازمند ترکیبی از داوری، پاسبانی، مربیگری، ایجاد انگیزه، اعمال زور و فشار و مدلسازی است.

بر اساس این گزارش، در عراق، « جرج بوش» ، رئیس جمهور سابق آمریکا، « صدام حسین» را با مشت آهنین حذف کرد. بوش تلاش کرد تا اوضاعی را به وجود آورد که از طریق آن مردم عراق بتوانند به صورت افقی خود را اداره کنند به طوریکه تمامی جوامع مختلف قراردادهای اجتماعی خود را درباره اینکه چگونه در کنار هم زندگی کنند، بنویسند. این مسئله به صورت ناقص کارساز شد.

در خصوص لیبی نیز اوباما، « معمر قذافی» را حذف کرد اما حاضر نشد نیروهای آمریکایی را در این کشور مستقر کند و نتیجه این شد که این کشور دیگر باثبات نیست. در هر دو مورد کشور لیبی و عراق ما آغازی برای تغییر ایجاد کردیم اما مردم این کشورها آنرا حفظ نکردند.

این روزنامه آمریکایی با اشاره به این موارد ادامه داد که آنچه از این موارد برمی آید این است که مردم منطقه اغلب اوقات ما را مقصر می دانند.

ماندلبائوم تصریح کرد: با استفاده از ابزار سنتی سیاست خارجی، ما می توانیم از وقوع برخی از چیزهای بد جلوگیری کنیم اما نمی توانیم چیزهای خوبی به وجود آوریم. بعنوان مثال، اگر ثابت شود که سوریه از سلاح های شیمیایی استفاده کرده است، مقامات آمریکایی به درستی استفاده از موشک های کروز برای تنبیه سوریه را بررسی می کنند اما ما هیچ امیدی نداریم که بدون مداخله بیشتر و بدون تمایل و اراده اکثریت مردم سوریه بتوانیم یک سوریه متحد، دموکرات و جامع ایجاد کنیم.

وی ادامه داد که ما اغلب اوقات فراموش می کنیم که مردم این کشورها اشیا نیستند، انسان هستند و سازمان دارند. ژاپن در اواخر قرن ۱۹ خود را بعنوان یک کشور مدرن بازسازی کرد زیرا رهبران این کشور تشخیص دادند که کشورشان از غرب عقب مانده است و از خود پرسیدند: « ایراد کار ما کجاست؟ » . عوامل بیرونی می تواند رویکردهای مثبتی را برجسته کند اما مردم محلی باید چنین چیزی را بخواهند.