به گزارش پارس به نقل از کیهان: ۱- از ائتلاف تا الفت، فرسنگ ها فاصله است. دوستان حقیقی را باید به الفت و نه ائتلاف شناخت. این تعبیر شریف از امیرمومنان علی علیه السلام است که « مردمان را رضایت و خشم گرد هم می آورد» (خطبه ۲۰۱ نهج البلاغه) . انسان ها گاه بر اساس رضایت و گاه بر مبنای ناخرسندی و خشم گرد هم می آیند، درست مانند اصحاب جمل که حضرت درباره آنها فرمود « این قوم بر مبنای خشم و ناخرسندی از حکومت من جمع شده و گرد هم آمده اند» (خطبه ۱۶۹) . امتیازطلبی و تمایزخواهی، آنان را از اردوگاه خودی جدا کرد. امام حاضر نبود چه درباره یاران بیعت کننده خویش و چه امویان معارض امتیاز به ناحق بدهد و می فرمود آیا از من می خواهید پیروزی را با ستم بر مردم به دست آورم؟ اما گیریم که به فرض محال، حضرت در مسیر امتیازدهی برای به دست آوردن دل این و آن گام می نهاد. آیا توقعات خواص امتیازطلب حد یقفی هم دارد؟ منطق قرآن در این باره روشن است. « ای پیامبر! خداوند کسی است که با یاری خویش و به واسطه مومنان تو را تایید کرد و میان دل های آنان الفت بخشید. اگر تمام آنچه در زمین است را می بخشیدی، نمی توانستی میان دل های آنان الفت بدهی اما خداوند [به برکت ایمان] بین آنها الفت داد؛ همانا او عزیز و حکیم است. »
۲- داشتن جاذبه ها و دافعه های صریح و روشن، شرط انقلابیگری در تراز اسلام است. وفاداران به انقلاب اسلامی را پیش از آن که بخواهیم به ائتلاف بشناسیم، باید به الفت و انزجارهایشان بشناسیم. مهربان تر و جذاب تر از پیامبر اعظم (ص) در طول تاریخ بشر به عرصه روزگار نیامده اما آن حضرت به تعبیر امیرمومنان اگر مرهم بر زخم ها می گذاشت اما به هنگام اقتضا ابا نداشت که موضع عفونت را داغ بزند. « واحمی مواسمه. داغ هایی که می نهاد بس سوزان بود. » هنر انقلابیگری در همین جاذبه و دافعه های به دور از غرض و هیجان و حب و بغض های شخصی است. مومن انقلابی نمی تواند « اشداء علی الکفار» نباشد و چون چنین شد، می شود پیامبر خدا (ص) که سران قریش تا دیروز او را « محمد امین» می خواندند اما پس از دعوت به وحدانیت، مبغوض همان ها واقع شد و انواع اتهام و اهانت را نثار او کردند. نظیر این دشمنی ها البته نشانه سلامت راهی است که یک مومن انقلابی به تأسی از رسول خدا (ص) طی می کند. در روزگار ما دل جبهه استکبار و طیف های گوناگون نفاق و ضد انقلاب، هرگز با امام خمینی و امام خامنه ای صاف نشد.
۳- سال ۱۳۷۷ آقای عطاءالله مهاجرانی، عضو حزب کارگزاران سازندگی و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت اصلاحات بود. او آن روز هنوز نه به ملاقات گروهی از سیاستمداران طرفدار رژیم صهیونیستی در موسسه واشنگتن رفته بود و نه هنوز خود را به عطبه بوسی رژیم ملک عبدالله سعودی در بندر الجنادریه رسانده بود. مهاجرانی به فاصله چند ماه دو شهادت قابل توجه درباره دو روزنامه توقیف شده داد. روزنامه توس بلافاصله پس از توقیف روزنامه جامعه، جایگزین این روزنامه شد. تمام کادر « جامعه» به روزنامه توس اسباب کشی کردند و همان مواضع ضد انقلابی را در پوشش اصلاح طلبی ادامه دادند. مهاجرانی ۶ دی ۱۳۷۷ در گفت وگو با روزنامه اخبار گفت « روزنامه جامعه به چتر حمایتی گروه هایی تبدیل شده بود که برای تشکیل یک جبهه سیاسی از این روزنامه سود می بردند. به آنها درباره رعایت مبانی دینی تذکر داده و گفته بودم چه دلیلی دارد از کسانی که با نفس دین مسئله دارند دعوت به همکاری کنید؟ شاهد بودیم که در این روزنامه گروه هایی که از سال ۶۰ به هم پیوستند و در برابر انقلاب قرار گرفتند، تک تک داشتند در این رشته گرد هم می آمدند تا سامان یابند. مثلا جبهه ملی، نهضت آزادی و حتی گروه های مارکسیست. »
۴- وزیر وقت ارشاد اول مهر همان سال در مصاحبه با روزنامه السفیر، ماهیت روزنامه توس- بدل روزنامه جامعه- را این گونه توصیف کرد: « اگر من عضو هیئت منصفه مطبوعات بودم، رای به بستن توس می دادم. این روزنامه به جای آگاهی بخشی به افکار عمومی، اوضاع سیاسی را متشنج و با چاپ مقاله های روزنامه نگاران و نویسندگان دوره شاه، نسبت به برخی اصول و ارزش های دینی که عموم مردم ایران به آنها ایمان دارند، ابراز شک و تردید کرد و به مراجع دینی توهین نمود… دست اندرکاران توس به بازی خطرناکی دست می زنند زیرا تلاش می کنند خود را طرفدار خاتمی جلوه دهند حال آن که گروه توس در واقع سخنگوی نهضت آزادی به ریاست ابراهیم یزدی است… این گروه به گونه ای عمل می کند که گویی خاتمی گورباچف و آنان یلتسین هستند که قدرت را در دست خواهند گرفت. کسانی که روزنامه را برای متشنج کردن اوضاع سیاسی به کار می گیرند، باید بهای آن را بپردازند. »
بار دیگر این عبارت ها را بخوانید. امروز بقایای همین طیف در نشریات زنجیره ای خواب مشابهی برای دولت جدید دیده اند و علنا از رئیس جمهور منتخب می خواهند برای دست اندرکاران بازداشتی فتنه ۸۸ انتحار کند آنها البته در این مسیر ناکام مانده اند اما طنز تلخی در این میان وجود دارد. آقای « محمد صادق- ج» مدیر مسئول روزنامه توس با آن سابقه ویژه اکنون در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا می گوید « هاشمی حنجره انقلاب است. حضور او در نماز جمعه یک نیاز است و از این رو تصمیم گیران امر، مردم را از شنیدن نظرات فردی که حنجره انقلاب بوده، محروم نکنند. روشنگری و پرتوافشانی ضمیر هاشمی، متعالی است. » واقعا؟ ! امثال این جماعت پیشانی سیاه از آقای هاشمی و قبیل او چه می خواهند؟ !
۵- دوستان را سر بزنگاه حوادث و سختی ها باید شناخت. ائتلاف یک چیز است و الفت چیز دیگر. سال ۷۶-۷۵، کارگزاران بی سر و صدا با جریان موسوم به چپ بستند و آقای ناطق نوری را قال گذاشتند. ناطق نوری پشتیبان دولت سازندگی در مجالس چهارم و پنجم (۷۹-۱۳۷۱) بود و اصطلاحا در طیف راست قرار داشت. آقای حسین مرعشی ۱۹ آذر ۱۳۹۱ در مصاحبه با روزنامه اعتماد فاش می کند « پس از نامزدی آقای خاتمی، من نظر آقای هاشمی را درباره پشتیبانی از خاتمی جویا شدم. آقای هاشمی به من گفتند خاتمی برنامه خیلی خوبی دارد و گفته که برنامه توسعه اقتصادی شما باید ادامه پیدا کند. آقای هاشمی گفتند شما بروید کمک. آن وقت درست ۶ ماه پیش از انتخابات، جهت کارگزاران تعیین شد. »
اما فقط همین نبود. آقای هاشمی به عنوان رئیس دولتی که قرار بود انتخابات را برگزار کند، در جایگاه نماز جمعه حاضر شد و چنان به شائبه تقلب دامن زد و از آن برحذر داشت که گویا برگزارکنندگان انتخابات از مریخ می آیند!
آن روز خاتمی، رقیب اصلی ناطق نوری بود و چنین در افکار عمومی جا افتاد که قرار است به نفع ناطق تقلب صورت بگیرد. بدین ترتیب خاتمی مظلوم واقع شد و به واسطه امانتداری رئیس جمهور وقت، یک دوپینگ کامل کرد! سخنان آن روز نماز جمعه هرچه بود، از موضع انصاف و عدالت نبود. البته چون کار جهان بی حساب و قاعده نیست، به دو سال نکشید که اعوان و انصار آقای خاتمی، محبت ویژه آقای هاشمی را جبران کردند. خاتمی اگر با هاشمی الفت داشت، لااقل به تقلب ستاد انتخابات و وزارت کشور متبوع خویش در سال ۷۸ اعتراض می کرد. ترور شخصیت هاشمی در تریبون ها و رسانه های اصلاح طلب ۶ ماه قبل از انتخابات مجلس ششم کافی نبود و بنابراین آنها در فاز سیاسی و عملیاتی دست به کار شدند و از آقای هاشمی « آقاسی انتخابات» ساختند. توضیحات دفتر هاشمی در واکنش به مقاله روزنامه وطن امروز (۲۱خرداد ۱۳۸۹) را مرور کنید؛ « با شمارش مجدد ۲۰ درصد صندوق ها در حوزه انتخابیه تهران، آیت الله هاشمی رفسنجانی از رتبه سی ام به نوزدهم رسید و آن آبروریزی داشت اساس انتخابات را زیر سوال می برد. »
۶- فقط در خیابان و در تجمعات مقابل مجلس پنجم نبود که مدعیان اصلاح طلبی شعار می دادند « مجلس زوری نمی خوایم، ناطق نوری نمی خوایم. » تیتر برجسته مطبوعات آنها نیز همین مضمون را کوک می کرد. آن روز هم صدایی از خاتمی درنیامد که رقابت جای خود محفوظ! اما این رسم دموکراسی نیست. آقای ناطق نوری چوب کارگزاران و مشارکت و زعمای آنها را با هم خورد. صورت حساب عملکرد کارگزاران برای ناطق فاکتور شد و او پرداخت اما سود آن را خاتمی و حامیانش بردند. سعید حجاریان مشاور خاتمی در گفت وگوی سال ۱۳۸۳ با حسین سلیمی که در قالب کتاب کالبد شکافی ذهنیت اصلاح گرایان چاپ شده، می گوید « در سیاست بله، در سیاست حاجب الدوله که سهل است، هاشمی یک شاهی به سیاست و دموکراسی اعتقاد ندارد… پروژه توسعه سیاسی ما در۴ سال اول ریاست جمهوری آقای هاشمی در مرکز تحقیقات استراتژیک معلوم شده بود، بعد با رفتن آقای موسوی خوئینی ها از مرکز، در دوره آقای [حسن] روحانی متوقف شد… جریان هاشمی یک تدارکاتچی حاجب الدوله می خواست… خاتمی که شناخته شده نبود. شما فیلم انتخاباتی خاتمی و ناطق را آنالیز کنید. ببینید چه چیزی باعث جذابیت آقای خاتمی شد؟ اول کار آقای خاتمی آمد و گفت من مشاور هاشمی بودم، من وزیر هاشمی بودم و… من مخالفت کردم، گفتم این حرف ها بد است. »
۷-۱۶مهر ۱۳۹۱ عباس عبدی از مدعیان شعارهایی نظیر عبور از خاتمی، عبور از قانون اساسی و خروج از حاکمیت در مصاحبه با دویچه وله گفت « آقای ناطق اگر از جایگاه فعلی اش در جناح راست خارج شود و به اصلاح طلبان بپیوندد، چیزی به اصلاح طلبان اضافه نمی کند. اهمیت آقای ناطق در این است که در آن سو قرار دارد نه در این سو. او باید در آن سو خوب بازی کند… اگر آقای ناطق بتواند به اصلاح طلبان ضمانت کافی بدهد، می تواند روی حمایت آنها حساب کند. » اکنون آقای احمد ناطق نوری ضمن توجیه ائتلاف ناطق با خاتمی می گوید « بهترین اصلاح طلب و اصولگرا، حضرت امیر (ع) است که می گوید هدفش از حکومت، بازگرداندن معالم دین و اصلاح در جامعه است. خود مقام معظم رهبری هم تبیین کردند که اصولگرا کسی است که در عین حال اصلاح طلب هم هست. »
۸- حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی راه دشواری را پیش رو دارد. چالش های مهم اقتصادی و فرهنگی و اقتصادی به کنار! او با این ائتلاف عجیب و غریب که مدعی حمایت از وی هستند و سهم و نقش می خواهند، چه خواهد کرد؟ سرمایه امید و اعتماد مردم چه می شود؟ باید برای آقای روحانی در این روزهای شریف ماه مبارک رمضان دعا کرد؟ برای آقایان ناطق نوری و هاشمی رفسنجانی هم دعا می کنیم؛ هر یک از آنها روزگاری در متن انتخابات، نامزد مورد اعتماد دوستداران انقلاب بوده اند.

محمد ایمانی