به گزارش پارس ، به نقل ازفارس، سعدالله زارعی امروز شنبه ۱۵/۰۴/۹۲ طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: تحولات جاری مصر آنقدر مهم است که از جنبه ها و زوایای گوناگون مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد. مسلما این تحولات از یک سو تاثیر مهمی بر « آینده مصر» خواهد داشت و از سوی دیگر با پیامدهای مهم منطقه ای و بین المللی همراه خواهد بود کما اینکه طیف بندی های موافق و مخالف در سطوح داخلی، منطقه ای و بین المللی و تمرکز ویژه همه دنیا روی آنچه امروز در مصر می گذرد از حساسیت، تاثیر و اهمیت این تحولات خبر می دهند.

درباره سهم اسلام گراها و بخصوص اخوان و دولت یک ساله آن در این دگرگونی ها حرف های زیادی زده شده و این قلم نیز سه روز پیش در همین ستون به ارزیابی عملکرد و نقاط ضعف این جریان پرداخت در عین حال واقعیت این است که همه چیز به عملکرد و مواضع اخوان برنمی گردد هرچند مواضع درست و عملکرد مناسب در « لحظات حساس» می توانست به احتمال زیاد نقش عوامل داخلی و خارجی دیگر را کاهش داده و مهار نماید اما در عین حال « جامع نگری» حکم می کند که به عوامل دیگر هم توجه شود و در نهایت درس گرفتن از تحولات مصر نیازمند توجه به همه علل و عوامل است.

اگر نگاهی به رسانه ها و مواضع دولت ها و رسانه های غربی عربی بیاندازیم، می بینیم که همه انگشت ها به سمت اخوان المسلمین و دولت آن نشانه رفته و در مورد عوامل دیگر سکوت شده و یا با اشاره بسیار مختصر از آن می گذرند. اما برای آنکه بدانیم این تنها بخشی از واقعیت است و نه همه آن کافی است مثلا رفتار ارتش و نهاد قضایی مصر در زمانی که دولت اخوانی با رأی مردم سر کار آمد و احزاب و گروه های شکست خورده در موضع « معترض» بودند را با دو روز پیش که یک دولت با حکم وزیر دفاع سر کار آمد و اسلام گراها در موضع معترض بودند، مقایسه کنیم تا دریابیم، نقش نهادهایی که قانونا باید بیطرف می ماندند و خود هم ژست بیطرفی می گرفتند، چه بوده است.

همین طور برای آن که بدانیم نقش قدرت های خارجی و رژیم های عرب وابسته به آمریکا در این تحولات چه بوده است، می توانیم مواضع آنان در سوم جولای سال گذشته- ۱۳ تیرماه ۹۱- روزی که مرسی سر کار آمد را با مواضع آنان در سوم جولای کنونی که دولت منصوب نظامی سر کار آمده است، مقایسه نمائیم.

ارتش وانمود می کند که در جنبش اعتراضی علیه اخوان المسلمین نقش نداشته و این حرکت چند ماهه اعتراضی کاملا خودجوش بوده است. اما واقعیت این نیست چرا که از یک سو پلیس و ارتش و نیروهای امنیتی متعلق به کشوری بودند که مرسی رئیس جمهور آن و قندیل نخست وزیر آن بوده و چگونه می توان شانه خالی کردن از مسئولیت در برابر رئیس جمهور و دولت قانونی را « بیطرفی» نامید؟ در این شرایط در هر کشوری نیروهای نظامی، امنیتی و انتظامی بخشی از ساز و کار حکومت برای کنترل اعتراضات به حساب می آیند و اعلام بیطرفی در واقع اعلام حمایت از مخالفان دولت به حساب می آید کما اینکه وزیر دفاع پس از آن که مرسی را از ریاست جمهوری خلع نمود بر گفتگو با مخالفان دولت مرسی برای شکل دادن به کابینه تاکید کرد. در واقع حداقل قطعی این است که در طول دوره یک ساله حکومت مرسی، ارتش اجازه داد که مخالفت ها علیه اخوان المسلمین بالا بگیرد و اوضاع از کنترل اخوانی ها خارج گردد. در طول این دوره شبکه های تلویزیونی زیادی علیه اخوان اجازه فعالیت گرفتند. در طول این دوران ده ها دفتر اخوان از جمله دفاتر پایتخت در جلوی چشم نیروهای نظامی امنیتی به آتش کشیده شد، و ده ها عضو اخوانی کشته شده و هزاران نفر مصدوم گردیدند. ارتش سکوت خود را ذیل واژه « بیطرفی» پنهان می کرد و حال آن که همین ارتش دولت پس از کودتا را مورد حمایت جدی قرار داده و برای حفظ آن به حالت آماده باش درآمد و به اسلام گرایان گفت که فقط مخالفت مسالمت آمیز را تحمل می کند و زیر بار خشونت و اعمال زور نمی رود و در عین حال شبکه تلویزیونی اخوان را متوقف کرد.

حالا بگذریم که احتمالا در روزهای آینده حوادث مشکوکی رخ خواهد داد که به بهانه این حوادث، ارتش تظاهرات مسالمت آمیز را نیز ممنوع خواهد کرد.

از سوی دیگر ارتش در مصر یک قدرت بی رقیب است. مجموعه نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی مصر به حدود ۵/۲ میلیون نفر می رسد این تعداد حدود ۲۵ درصد از بودجه ۱۹ میلیارد دلاری سالانه را به خود اختصاص داده و سهم شان در مراکز اقتصادی به ۴۰ درصد نزدیک می شود. فرض کنید که هر عضو ارتش و… با ۴نفر واجد شرایط رای زندگی می کند، مجموعه این ها ۱۰ میلیون نفر می شوند و می توانند در شرایط اختلاف احزاب یک پایه رای قوی به حساب آمده و معادله را به نفع خویش تغییر دهند کما اینکه همین نیرو در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته بیش از ۱۰ میلیون رای کسب کرد. ارتش در میان گروه های سیاسی مصر، تنها یک رقیب جدی داشته و آن، اخوان المسلمین بوده که گفته می شود کف رای آن، حدود ۷ میلیون نفر می باشد. ورود ارتش به صحنه پس از یک سال مماشات با معترضین، خارج کردن این رقیب از میدان به حساب می آید. این در حالی است که اخوان المسلمین گمان نمی کرد ارتش ورود خود به صحنه را مفید ارزیابی کند و به نیروهای خود اطمینان می داد که ارتش مداخله نخواهد کرد. از یک نظر دیگر مواضع ارتش ضمن آن که آن ۱۰ میلیون نفر را به ظرفیت معارضین اخوان اضافه می کرد به آنان اطمینان می داد که ارتش و دستگاه های امنیتی، انتظامی مانعی در مقابل آنان نخواهد بود از این رو دست کم از ۸۵ نفری که طی روزهای اخیر در قاهره، اسکندریه، اسماعیلیه، سوهاج و… کشته شدند ۵۰ نفر اخوانی بوده اند! شاید بی جهت نبود که « عدلی محمود منصور» ، جایگزین مرسی در نخستین پیام خود به طور ویژه به ارتش، نیروهای پلیس، قضات و رسانه ها « سلام» گفت.

غرب در برکناری مرسی بازی دوگانه ای را به نمایش گذاشت. از یک طرف وانمود می کرد که با هرج و مرج و نیز دخالت ارتش مخالف است و آن را به ضرر خود ارزیابی می کرد، اما در عمل به هرج و مرج دامن می زدند و از کودتای سفید ارتش حمایت می کردند. بر اساس نوشته خبرگزاری ها دو روز پیش از کودتا، وزیر دفاع آمریکا، با ژنرال عبدالفتاح سیسی وزیر دفاع و رهبر کودتای مصر تماس گرفته است. جزئیات این تماس منتشر نشده ولی بطور قطع میان آنان هماهنگی های لازم صورت گرفته است. کما اینکه از قبل گفته می شد که سیسی روابط مستحکمی با غرب دارد و در آمریکا دوره آموزش های ویژه اطلاعاتی خود را سپری کرده است. اینکه بلافاصله پس از برکناری مرسی از ریاست جمهوری، کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا با صدور بیانیه ای- بی سابقه- از عزل مرسی ابراز خشنودی کرد و رهبر جمهوری خواهان آمریکا حذف مرسی را تقویت دموکراسی نامید، نمی تواند تصادفی باشد. یا اینکه افراد و گروه هایی مثل البرادعی و حزب الوفد که وابستگی شان به آمریکا از شدت وضوح احتیاجی به استدلال ندارد بطور یکپارچه از نقشه راه رهبر کودتا حمایت کردند هم تصادفی نیست. البته غربی ها و بخصوص سه کشور آمریکا، انگلیس و آلمان تلاش زیادی کردند تا در هیچ بخش از ماجرا دیده نشوند چرا که برملا شدن این نقش بخش زیادی از معارضین را از میادین اعتراض جدا می کرد.

اما از لحاظ نتایج، غرب در این بحران برای خود منفعت زیادی در نظر گرفته است. در واقع شکست دموکراسی اسلامی در مصر، از نظر آمریکایی ها شکست روند بهار عربی به حساب آمده و این می تواند بقیه رژیم هایی که بطور طبیعی در موج دوم تحولات به سرنوشت رژیم های مبارک و بن علی گرفتار خواهند شد را تا حدی بیمه نماید چرا که مردم کشورهایی که در معرض رژیم های دیکتاتوری وابسته و عقب مانده هستند با نگاه به آنچه در عرصه سیاسی مصر روی می دهد به خود می گویند اگر محصول تلاش برای سرنگونی یک رژیم از یک سو هرج و مرج و از سوی دیگر روی کارآمدن دولتی مشابه دولت قبل باشد، باید عطای چنین انقلابی را به لقای آن بخشید. عملکردها و مواضع عربستان سعودی در این ارتباط دیدنی است: سعودی از یک طرف گروه های تکفیری وهابی نزدیک به خود را به اتحاد با اخوان وادار کرد و از این طریق برای محمد مرسی و اخوانی ها مشکلات زیادی را به وجود آورد و از طرف دیگر سعودی ها با واداشتن عناصر وابسته به خود در ارتش و احزاب سلفی به استعفا و پیوستن مخالفین در دو روز پایانی حکومت مرسی، سهم عمده ای در اسقاط دولت اخوانی مصر ایفا کردند. کما اینکه ملک عبدالله اولین مقام عربی بود که دولت جدید عدلی منصور را به رسمیت شناخت و از اقدامات نظامیان تجلیل کرد. در حالی که بعضی گمان می کردند که دولت ترکیبی اخوانی-سلفی از سوی ریاض حمایت می شوند.

نکته دیگر این است که آمریکایی ها هرج و مرج ماههای گذشته مصر را یک فرصت مهم برای پایان دادن به پرونده فلسطین ارزیابی می کردند. آمریکا در خلال بحران مصر توانست سران عربی را به کوتاه آمدن در برابر اسرائیل و تنازل از طرح تشکیل دولت فلسطینی در سرزمین های اشغالی ۱۹۶۷- یعنی ۲۲ درصد خاک فلسطین- وادارد کما اینکه بحرانی شدن شرایط کشورهای عرب پیرامون رژیم صهیونیستی، اولویت و تمرکز روی پرونده فلسطین- اسرائیل را از بین می برد اما البته اگر گمان شود که آمریکایی ها این آمادگی را دارند که شرایط هرج و مرج را به سمت منافع پایدار خود سوق دهند، اشتباه خواهد بود کما اینکه خود آمریکایی ها نیز این گمان را ندارند.

شرایط پس از برکناری مرسی از قدرت و مواجهه ارتش با معترضان اسلام گرا در میدان رابعه با هواپیمای جنگی نشان می دهد که اوضاع مصر تحت کنترل نیست و ممکن است اوضاع به گونه ای سوق پیدا کند که ارتش توانایی کنترل آن را نداشته باشد. همه می دانند که طی ماههای اخیر صدها تن انواع سلاح های سبک و نیمه سنگین بخصوص از لیبی وارد مصر شده و درگیری ها در هفته اخیر عمدتاً با سلاح گرم بوده به گونه ای که در روز گذشته حدود ۱۰ نفر براثر اصابت گلوله کشته شده اند. بسته شدن کانال تلویزیونی اخوان از سوی ارتش نشان می دهد که اوضاع در روزهای آینده روند مسالمت آمیزی پیدا نخواهد کرد همین دیروز علیرغم آنکه چندین نفر از اجتماع کنندگان « الرابعه» کشته شده بودند، جمعیت زیادی به سمت کاخ ریاست جمهوری به راه افتادند.