مطهری: نامهها درباره آیتالله منتظری و نهضت آزادی از امام نیست
علی مطهری بار دیگر اصالت نامههای امام خمینی درباره آیتالله منتظری و نهضت آزادی ایران را مورد تردید قرار داد و گفت: «نهضت آزادی ایران یک گروه با سابقه اسلامی است. فکر نمیکنم نامه منسوب به امام درباره نهضت آزادی، واقعا از امام باشد، نامه مربوط به آقای منتظری هم بعید میدانم از امام باشد.»
حمید انصاری، قائممقام مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی با رد این نظر مطهری به پایگاه اطلاعرسانی «جماران» گفت: «در کمال ناباوری برادر عزیز جناب آقای علی مطهری در مصاحبهای تصریح کردند که در انتساب نامه معروف به نامه ۶ فروردین متعلق به امام و خطاب به آیتالله منتظری و همچنین در انتساب نامه امام درباره اعضای نهضت آزادی، شک دارند. بیان این مطلب که تاکنون در موارد بسیار توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام مورد تبیین قرار گرفته، آن هم از ناحیه نائب رئیس مجلس بسیار جای تعجب و تأسف دارد.»
به گفته انصاری، «مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام به عنوان تنها مرجع رسمی برای تعیین اصالت مطالب مربوط به امام که با دستور و صلاحدید شخص امام به این عنوان تعیین شده است، بار دیگر اعلام میدارد که در انتساب این نامهها به امام خمینی کوچکترین شبههای وجود ندارد و چنانکه تاکنون و در بیانیههای مفصل توضیح دادهایم، این دو مرقومه متعلق به بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (س) است و کمترین شبههای در این زمینه وجود ندارد. بزرگوارانی که در این امور مهم اعلام نظر میکنند، حداقل قبل از اظهار نظر ادله مثبته این امور را بررسی کنند.»
مطهری دیروز (۲۳ بهمن) در گفتوگو با «خبرآنلاین» باز بر نظر خود اصرار کرد و درباره نامههای برکناری آیتالله منتظری از قائممقامی رهبری گفت: «اساسا آن نوع بیان شباهتی با ادبیات امام (ره) ندارد. علاوه بر این خط امام هم مورد تشکیک است. به عبارت دیگر این تردید وجود دارد که آیا این دستخط امام هست یا خیر. لذا از این جهت به نظر نمیرسد که نامه ۱۳۶۸.۱.۶ و ۱۳۶۸.۱٫۸ هر دو از امام باشد به طوری که در یک جا یک نفر را به قعر جهنم و در جای دیگر به آسمان بردهاند. اینها با هم همخوانی ندارند. حداقل برای من قابل قبول نیست.»
مطهری در واکنش به تائید این نامهها از سوی دفتر حفظ و نشر آثار امام گفت: «من نمیدانم. این نظر شخصی من است. به نظرم نامه نهضت آزادی هم همینطور است و من بعید میدانم که این نامه از امام باشد. به نظرم هم به لحاظ محتوایی و هم به جهت تطبیق دستخط این نامه نمیتواند منسوب به امام باشد.»
وی به این سؤال که چه دلیلی وجود دارد که بخواهند نامهها را به امام منتسب کنند، پاسخ داد: «نمیدانم اما شاید برخی به دنبال حذف برخی گروهها بودند به همین دلیل دست به چنین کاری زدند. البته این نظر شخصی من است و باید دید دیگران چه نظری دارند.»
مطهری امروز (۲۴ بهمن) در صفحه اینستاگرامش درباره دو نامه امام و واکنشها به اظهارات اخیرش اینطور نوشت: «در مصاحبهای که با برنامه «رودررو» داشتم و از طریق «آپارات» پخش شد، در پاسخ به سؤال مجری درباره نامه منسوب به امام خمینی(ره) در خصوص نهضت آزادی و نیز نامه ۶۸.۱.۶ منسوب به ایشان درباره آیتالله منتظری، گفتم محتوای این دو نامه را با سیره و شخصیت امام خمینی متناسب نمیدانم، لذا در صحت انتساب این دو نامه به ایشان تردید دارم. این پاسخ من موجب اظهارنظرهایی شد. اکنون اضافه میکنم که تردیدم درباره نامه مربوط به نهضت آزادی از آن جهت است که بعید است امام(ره) یک گروه اجتماعی سیاسی با سابقه طولانی اسلامی را که اقدام مسلحانه نیز نکرده است از حقوق اجتماعی خود محروم کرده و به راحتی قانون اساسی را زیر پا گذاشته باشند.
اما تردیدم درباره نامه ۶۸.۱.۶ درباره آیتالله منتظری از آن جهت است که اولاً در آن ایام امام در حال بیماری بودند. ثانیاً اساساً نیازی به چنین نامهای نبود، زیرا آیتالله منتظری هر لحظه آماده استعفا دادن بود و از آن استقبال میکرد. و ثالثاً لحن نامه با سیره و شخصیت امام(ره) سازگار نیست. البته از سوی دیگر به مسئولان مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام اعتماد دارم. لذا مسئله برای شخص من لاینحل باقی مانده است.»
توسلی و منتظری: استدلال مطهری درست است
محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران در واکنش به اظهارات اخیر علی مطهری به «انصافنیوز» گفته: «تاریخ نامهای که آقای محتشمیپور به آقای خمینی مینویسند و ایشان یک جوابی میدهند سال ۶۶ است؛ اما آقای محتشمیپور نامه را سال ۶۸ و بعد از درگذشت آقای خمینی منتشر میکند؛ با توجه به اینکه در وصیتنامه ایشان تصریح شده که پس از فوت من هر مطلبی از من منتشر شود باید هم به خط من و هم با امضای من باشد، در موجه بودن این نامه شبهات فراوانی وجود دارد. چون بعدا هم آیتالله موسوی تبریزی در دیداری که با احمد آقای خمینی داشتند تصریح میکنند که این نامه به خط احمد آقا اما به امضای آقای خمینی است بنابراین به لحاظ حقوقی این نامه نمیتواند ارزشی داشته باشد.»
توسلی تاکید کرد: «اما من برای این مساله اهمیتی قائل نیستم چون بحثی شکلی و حقوقی است؛ سؤال من و مسالهای که امروز باید مورد بررسی قرار گیرد این واقعیت است که مطالبی که در این نامه آمده هم توهین به مهندس بازرگان است و هم بیاعتبار کردن سخنان قبلی آقای خمینی و جایگاه ایشان است.»
احمد منتظری، فرزند آیتالله منتظری نیز در واکنش به اظهارات مطهری گفت: «این موضوع کاملا صحیح است؛ به طور کلی چون مراجع تقلید سنشان زیاد است معمولا کسی مینویسد و آنها مهر میکنند. امام خمینی هم همینگونه بود، یعنی آقای رسولی محلاتی محرر ایشان بودند و این کار را میکردند. اما استثناهایی وجود دارد؛ نامه مربوط به نهضت آزادی و نامهی ۶ فروردین ۶۸ به آیتالله منتظری، دستخط حاج احمد آقای خمینی است. طبق آنچه که خود آقای خمینی در وصیتنامه گفتند این نامهها اعتبار ندارند؛ ایشان در وصیتنامه قریب به مضمون گفتهاند که «حالا که زنده هستم هم به من نسبتهای ناروا میدهند، ممکن است بعد از فوت من هم ادامه پیدا کند و چیزی از من نیست مگر اینکه به تصدیق کارشناسان با خط و امضای من باشد و یا اینکه از سیمای جمهوری پخش شده باشد.» و این نامهها نه دستخط ایشان است و نه از سیمای جمهوری پخش شده و اصلا هیچ اعتباری ندارد و آقای مطهری هم حرف درستی زده است.»
او افزود: «در صحیفه نور هم که نامه امام در آن منتشر شده، نامه ۸ فروردین خطاب به آیتالله منتظری که به خط آقای رسولی محلاتی است اعتبار دارد، چون در زمان حیات آقای خمینی در تلویزیون پخش شد و در صحیفه نور هم آمده. در حالیکه نامه دو روز قبلاش، یعنی نامه ۶ فروردین که آقای مطهری گفته است از امام نیست، در صحیفه نور نیامده و در سیما هم در زمان حیات امام پخش نشده. اولین باری که پخش شد ۸ سال پس از فوت امام بود! یعنی اولین بار مرکز نشر آثار امام صحیفه نور را تبدیل به صحیفه امام کرد و یک نامههایی را هم اضافه کردند، این نامه هم از آن جمله است؛ در واقع سال ۷۶ اولین باری است که این نامه اضافه شده و کاملا با نامهای که دو روز بعد از آن نوشته شده متناقض است.»
منتظری تأکید کرد: «علاوه بر اینها با توجه به مساله اتهام که این روزها مطرح است و این موضوع که آیا میتوان اتهام بیجا به مسلمان زد، در خود سایت جماران چندین مقاله کار شد که امام هرگز معتقد به این مساله نبوده است. اگر سایت جماران بگوید نامه ۶ فروردین از امام خمینی است، خب در این نامه که پر از اتهام است؛ یعنی اینکه «آقای منتظری! شما پول سهم امام را در حلقوم منافقان میریزید» این یک تهمت است. تهمتی که هرگز ثابت نشده؛ اگر بخواهند بگویند امام تهمت نمیزده، این موضوع را چطور با این نامه جمع میکنند؟! اینکه قابل تجمیع نیست، باید بیایند تکلیف خود را روشن کنند. بیش از این دیگر ظلم به امام است که میگویند نامهای با این مضامینی که اصلا قابل قبول نیست مستند است، حتمیالصدور است و… این کاری است که متاسفانه دفتر نشر آثار امام انجام میدهد.»
جماران: صحت نامه توسط خطشناسان رسمی دادگستری تأیید شد
پایگاه اطلاعرسانی «جماران» دیروز در یادداشتی به قلم سردبیر خود با عنوان «آقای مطهری، بیپروا سخن میگویید» به این گفتوگو واکنش نشان داد:
امروز و بر خلاف انتظار جناب آقای علی مطهری برای بار دوم نسبت به اصالت دو نامه از نامههای امام تردید کردهاند. این در حالی است که ایشان دلیل خود را به صورتی مبهم مورد اشاره قرار دادهاند و به صورت به هم ریخته از کنار آن گذشتهاند.
آنچه ایشان به عنوان دلیل اقامه کردهاند در قالب چهار گزاره قابل بازبینی است:
الف) اساسا آن نوع بیان شباهتی با ادبیات امام (ره) ندارد.
ب) مضاف بر آنکه از فروردین ۶۷ به بعد امام بیمار بودند و خیلی در جریان امور نبودند.
ج) علاوه بر این خط امام هم مورد تشکیک است.
د) در یک جا یک نفر را به قعر جهنم و در جای دیگر به آسمان بردهاند. اینها با هم همخوانی ندارند.
ایشان البته بعد میگویند: «حداقل برای من قابل قبول نیست.» و در مقام اینکه چرا ممکن است چنینی دروغی به امام نسبت داده شده باشد میگویند: «شاید برخی به دنبال حذف برخی گروهها بودند به همین دلیل دست به چنین کاری زدند. البته این نظر شخصی من است و باید دید دیگران چه نظری دارند.»
درباره هر یک از مطالب ایشان نکاتی را باید گوشزد کرد.
الف) اینکه محتوای نامه هیچ شباهتی با ادبیات امام ندارد، قابل پذیرش نیست. زیرا اولا ایشان نگفتهاند چرا منکر چنین شباهتی هستند و ثانیا رجوع به «مستندات متنشناسی» برای درک «صحت انتساب» در صورتی است که مرحجات سندی در میان نباشد. شاید آقای مطهری نداند که آقای منتظری خود به صراحت در استعفای خود در تاریخ ۷ فروردین ۶۸ به نامه «۶ فروردین ۶۸ امام» ارجاع داده و آن را پذیرفته است. لازم است توجه کنیم که همین نامه آقای منتظری است که وقتی به دست امام میرسد امام را بر آن میدارد تا نامه ۸ فروردین را تحریر کنند. آیا اگر نامه ۶ فروردین موجودیت نداشت و یا از امام نبود، نباید امام نسبت به این نامه پرسوجو میکردند؟ ضمن اینکه حضرات آیات مشکینی، امینی، خامنهای و هاشمی رفسنجانی در همان شب و در حضور امام آن نامه را از امام شنیدهاند و بر این مطلب شهادت دادهاند.
ب) امام از فروردین ۶۷ اصلا بیماری نداشتهاند و بیماری ایشان از خرداد ۶۸، یعنی یک سال و سه ماه بعد، شروع شده است. لازم است ایشان بدانند که اتفاقات بزرگی مثل پایان جنگ و ... همه بعد از فروردین ۶۷ میباشد. ملاقاتهای بسیار امام در این دوره حتی با آقای منتظری شاهد این مدعاست که امام اصلا در این زمان بیمار نبودهاند.
ج) تشکیک ایشان در خط امام، نیز اصلا قابل قبول نیست. چراکه علاوه بر اینکه مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام توسط شخص امام، تنها مرجع قانونی تعیین اصالت خط ایشان است، در دورهای بنا به صلاحدید مرحوم یادگار امام صحت این نامه توسط خطشناسان رسمی دادگستری تأیید شده است.
د) اشکال به ناهمگونی محتوا هم چنانکه در بند اول گفتم، تنها در جایی نافی سندیت است که شواهد کافی مبنی بر صدور موجود نباشد. ضمن اینکه ایشان معلوم نکرده است که چرا به ناهمگونی محتوا قائل شده تا آنجا که نمیتواند مرجع هر دو نامه را یک نفر بداند؟
اما درباره دو نکته دیگر:
اول) اینکه ایشان میگوید: «حداقل برای من معلوم نیست» بسیار جای تعجب دارد. اولا این نه یک نامه معمولی و از فردی معمولی است و نه جناب مطهری یک انسان معمولی است بلکه آن نامه از امام خمینی است که همه هویت انقلاب از اوست و ایشان هم نائب رئیس مجلس است. و ثانیا اینکه با این منطق هر کس میتواند هر چه را نپذیرد و رد کند. باید توجه داشت که در مورد مسائل ملی و منشأ اثر، نمیتوان به دلخواه و مطابق میل شخصی سخن گفت و عمل کرد. وقتی شواهد بسیار موجود است باید یا آنها را مطابق منطق روشن رد کرد و یا اگر امکان رد آنها نیست، آنها را پذیرفت.
جناب مطهری در این مورد اگر نسبت به سندیت هر مطلبی هم تشکیک کند، میتواند از حضرت آیتالله امینی صحت نامه ۶ فروردین را استفسار کند و یا با مراجعه به مؤسسه، شهادتنامه حضرات آیات خامنهای، هاشمی رفسنجانی و مشکینی را که به خط خویش نوشتهاند، ملاحظه کند. آیا ایشان احساس وظیفه نکردهاند که قبل از اظهار نظر، نگاهی به این شهادتنامهها و اسناد دیگر بیندازند؟
تردید آقای مطهری به عنوان نائبرئیس مجلس، در سطح وسیع، صرفا یک اظهار نظر شخصی نیست و آثار بسیاری در پی دارد. با مبنای ایشان هر کس میتواند به میل خود هر چه را نمیپسندد رد کند.
دوم) نیتخوانی جناب مطهری نسبت به گروهی که آنها را جاعلین نامه امام میداند هم در نوبه خود جالب است. آیا آقای مطهری میداند که پیشتر گروهی یادگار امام مرحوم حاج احمد آقا را به عنوان جاعل این نامهها معرفی کردهاند؟ آیا ایشان هم همین عقیده را دارد؟ و آیا به همین راحتی نیتخوانی کرده و بدون رعایت تقوای الهی به چنین اتهامی مبادرت میکند؟ آقای مطهری چگونه به خود اجازه میدهد بدون اطلاع و تنها بر اساس حدس و گمان به امین امام نسبتهایی دهد که دشمنان انقلاب هم به راحتی جرأت ابراز آن را ندارند؟ به گمانم آقای مطهری را فریفتهاند، چرا که آنکه من میشناسم چنان بیپروا سخن نمیگوید و اتهام نمیزند.
دو نامه در دو روز با دو لحن؟
اشاره مطهری و سردبیر جماران به دو نامه امام است که یکی در ششم فروردین و دیگری در هشتم فروردین ۶۸ منتشر شده است. روز ششم فروردین امام طی نامهای به آیتالله حسینعلی منتظری، او را از سمت قائممقامی رهبری عزل کرد. پس از این نامه آیتالله منتظری از قائممقامی رهبری استعفا کرد و امام نیز طی نامه دیگری با این استعفا موافقت کرد.
امام خمینی در نامه اول خطاب به آیتالله منتظری نوشته است: «از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آیندۀ نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شدۀ منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم. مثلاً در همین دفاعیۀ شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید. در مسئلۀ مهدی هاشمیِ قاتل، شما او را از همۀ متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام میدادید که او را نکشید. از قضایای مثلِ قضیۀ مهدی هاشمی که بسیار است و من حالِ بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که پول برای شما میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمداللّه از این پس شما مسئلۀ مالی هم ندارید...از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد. دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند...واللّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر اینگونه کارهایتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. واللّه قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. واللّه قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.»
پس از صدور این نامه، آیتالله منتظری از سمت قائممقامی رهبری استعفا کرد: «پس از سلام و تحیت، مرقومۀ شریفه مورخ ۶۸.۱.۶ واصل شد. ضمن تشکر از ارشادات و راهنماییهای حضرتعالی به عرض میرساند، مطمئن باشید همانطور که از آغاز مبارزه تاکنون در همۀ مراحل همچون سربازی فداکار و از خود گذشته و مطیع در کنار حضرتعالی و در مسیر اسلام و انقلاب بودهام، اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجرای دستورات حضرتعالی میدانم؛ زیرا بقا و ثبات نظام اسلامی مرهون اطاعت از مقام معظم رهبری است. برای هیچ کس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تاکنون در سایۀ رهبری و ارشادات حضرتعالی از خطرات مهمی گذشته؛ و دشمنان زیادی همچون منافقین کوردل، که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصیتهای عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من آغشته است، و سایر جناحهای مخالف و ضد انقلاب و سازشکار و لیبرالمآبهای کجفکر را رسوا و از صحنه خارج نموده است... و راجع به تعیین اینجانب به عنوان قائممقام رهبری، خود من از اول جداً مخالف بودم؛ و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب به مصلحت نبوده است. و اکنون نیز عدم آمادگی خود را صریحاً اعلام میکنم. و از حضرتعالی تقاضا میکنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آیندۀ اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند. و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبۀ کوچک و حقیر در حوزۀ علمیه به تدریس و فعالیتهای علمی و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایۀ رهبری حکیمانۀ حضرتعالی، اشتغال داشته باشم. و اگر اشتباهات و ضعفهایی که لازمۀ طبیعت انسان است رخ داده باشد، ان شاءاللّه با رهبریهای حضرتعالی مرتفع گردد.»
متعاقب این نامه امام خمینی در جوابیهای با استعفای آیتالله منتظری موافقت کردند: «از اینکه عدم آمادگی خود را برای پست قائممقامی رهبری اعلام کردهاید پس از قبول، صمیمانه از شما تشکر مینمایم. همه میدانند که شما حاصل عمر من بودهاید؛ و من به شما شدیداً علاقهمندم. برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت میکنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید؛ و از رفتوآمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا میزنند، جداً جلوگیری کنید. من این تذکر را در قضیۀ «مهدی هاشمی» هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این میبینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند.»
مطهری با مقایسه متن این دو نامه میگوید «به نظر نمیرسد که نامه ۱۳۶۸.۱.۶ و ۱۳۶۸.۱٫۸ هر دو از امام باشد به طوری که در یک جا یک نفر را به قعر جهنم و در جای دیگر به آسمان بردهاند. اینها با هم همخوانی ندارند.»
نامه امام درباره نهضت آزادی در ۳۰ بهمن سال ۱۳۶۶ منتشر شد که پاسخی به علیاکبر محتشمیپور وزیر کشور وقت درباره عملکرد نهضت آزادی بود: «... پرونده این نهضت و همینطور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکاست... شاید آمریکای جهانخوار را... بهتر از شوروی ملحد میدانند و این به اصطلاح نهضت آزادی و افراد آن، چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بیاطلاع از مقاصد شوم آنان هستند میگردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.»
به خط امام یا احمد خمینی؟
آیتالله سید حسین موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب در دهه ۶۰، در مصاحبه با روزنامه «اعتماد» (بهمن ۹۳) گفته بود: «بعد از سال ۶۶ یکی، دو سال بود که بعضی نوشتهها را امام املا میکرد و احمد آقا مینوشت. بعد امام آن را میخواندند و من دیده بودم که بعضی کلمات را کم و زیاد و اصلاح و امضا میکردند. حتی در برخی نامهها مثل نامههای نهضت آزادی و نامه معروف ششم فروردین ۶٧ که خط احمد آقاست و خودش به من اینها را گفت، امضای امام بود. عین عبارات این دو نامه مورد تایید امام بود. آقای بازرگان شکایت کرده بود و خط منتسب به امام را مورد تشکیک قرار داده بود. آقای محتشمی شکایت را پیش احمد آقا آورد. من آن شب آنجا بودم. آنجا صحبت شد و احمد آقا گفت واقعش این است که امضای امام است. من هم گفتم که همین را اعلام کنید. من نسبت نمیدهم حرف احمد آقا را میزنم. امضا متعلق به امام است و خط متعلق به احمد آقاست.»
اما چنانکه سید احمد خمینی به عموی خود (آیتالله پسندیده) نوشته، نامه به نهضت آزادی به دستخط امام بوده است: «اینان اعلامیهای را که امام (قدس سره) با خط مبارکشان خطاب به آقای محتشمی نوشتهاند، مجعول دانسته و در عین اینکه نسبت جعل را مستقیماً به من ندادهاند ولی با قرار دادن خط من بالای نامه امام به آقای محتشمی، جعل را از من دانستهاند و خطی از امام که شعر: «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» است را آوردهاند و ادعا کردند که خط امام این است، در صورتی که حضرت امام (قدس سره) در موقع قدم زدن شعر میگفتند و خط مذکور، خط امام در موقع راه رفتن و یا ایستاده است. از این گذشته اینقدر خط امام روشن است که احتیاج به این حرفها ندارد. من یک صفحه از وصیتنامه امام و نامه مورد بحث را میفرستم، خود قضاوت فرمایید آیا من اینقدر بیدین و بیعقل هستم که چیزی، آن هم چنین مسئله مهمی را به امام نسبت دهم و از آتش قهر خدا در دنیا و آخرت نترسم. اگر من بناست بدین خاطر جهنمی شوم چرا چیزی را که به نفع خودم است به امام نسبت ندهم؟»
مجید انصاری هم در این باره گفته است: «مرحوم حاج احمد آقا در جهت عمل به وصیتنامه حضرت امام (رحمهالله علیه) از دادگستری درخواست کارشناسی خط و امضای مبارک حضرت امام را نمودند و کارشناسان خبره دادگستری با استفاده از ابزار مخصوص و پس از چند روز کار تخصصی بر روی نامه مزبور، به اتفاق بر اصالت نامه و صحت صدور آن از طرف حضرت امام (رحمهالله علیه) رأی دادند.» (روزنامه کیهان، ۱۱ شهریور ۷۷)
محتشمیپور نیز در مصاحبه با ماهنامه «یادآور» در خرداد ۱۳۸۷ نامه را به خط امام میداند: «اما در مورد سندیت، نظر من این است که این نامه، خط شخص امام است. این حرف را به این دلیل میگویم که وقتی نهضت آزادی شکایت کرد، قرار شد کارشناسان دادگستری بروند و در مؤسسه حفظ و نشر آثار امام، خطهای امام را کنار هم بگذارند و صحت مسئله را تأیید کنند که همین کار را هم کردند و ثابت شد که نامه به خط شخص امام است. متأسفانه اینها به دلیل سلطهای که در دوره دولت موقت پیدا کردند، حتی در قوه قضاییه هم نفوذ پیدا کرده بودند و لذا رسیدگی به این پرونده را چندین بار به تعویق انداختند. بهطوری که بالاخره مرحوم حاج احمد آقا، شخصا به دفتر آقای یزدی رفت و گفت که چرا به پرونده رسیدگی نمیکنید؟ پرونده را که آوردند، معلوم شد که سه برگ آن از جمله ورقه کارشناسی تأیید خط مفقود شده است. عوامل آنها در قوه قضاییه جمهوری اسلامی میدانستند که اگر پرونده نهضت آزادی رو شود، دیگر چیزی برایش باقی نمیماند! به هر حال با پیگیری مرحوم حاج احمد آقا، پرونده دنبال شد و آقای دکتر یزدی چون تهمت زده بود، محکوم به شلاق شد. اینها به دست و پا افتادند که حکم اجرا نشود، چون در آن شرایط، بدترین وضعیتی که برای نهضتیها پیش میآمد، این بود که یزدی را بخوابانند و شلاق بزنند! اینطور بود که مرحوم حاج احمد آقا رضایت داد که این حکم را اجرا نکنند.»
نهضت آزادی: احمد خمینی اصالت نامه را تأیید نکرد
نهضت آزادی در بیانیهای درباره محکومیت دبیرکل اصالت این نامه را به این دلایل مورد شک و تردید قرار داد: تاریخ نامه ـ بهمن ۱۳۶۶ ـ مصادف با زمانی است که تهران آماج موشکها و بمبهای متجاوزان عراقی قرار داشت و هیچگونه بحثی درباره اجرای قانون احزاب و یا مشارکت نهضت آزادی ایران در انتخاب دوره سوم مجلس شورای اسلامی مطرح نبود. آقای محتشمی مدعی بودند که نامه مورد اشاره در پاسخ سؤال ایشان به عنوان وزیر کشور نوشته شده است. اما نامه وزیر کشور به رهبر فقید انقلاب هرگز منتشر نشد. متن نامه مخالف آشکار رویه مرضیه امام (ره) بوده و در بیانات رسمی و قطعیالصدور رهبر فقید انقلاب چنین رویهای سابقه نداشته است. در نامه مورد بحث عبارات، کلمات و شیوههایی به کار رفته است که در هیچ یک از نامهها و سخنان رهبر فقید انقلاب سابقه نداشته است. از جمله این که در تمام نامههای معظمله تاریخ نامه در کنار امضا میآمده است، در حالی که در اولین نسخههای منتشر شده از این نامه، تاریخ در بالای صفحه درج شده است. همچنین، نامه مذکور با آیه شریفه «والسلام علی من اتبع الهدی» که خطاب قرآن کریم به غیرمسلمانان میباشد، ختم شده است که قاعدتاً در جواب رهبر فقید انقلاب به وزیر کشور نباید از چنین آیهای استفاده شود. نهضت آزادی ایران در زمان دبیرکلی شادروان مهندس بازرگان، با توجه به بیانات موهن آقای محتشمی، در دو نوبت در تاریخهای ۶۷.۹.۲۶ و ۶۷.۱۰.۱۸ از ایشان به دادسرای عمومی تهران شکایت کرد. هر دو شکوائیه به شعبه ۳۴ دادسرای عمومی ارجاع شد و مورد رسیدگی قرار گرفت. آقای محتشمی در بازپرسی مدعی شدند که سخنان خود را علیه نهضت آزادی و رهبران آن به استناد نامه منسوب به امام اظهار داشتهاند. بازپرس وقت شعبه ۳۴ براساس تقاضای شاکی (نهضت آزادی ایران) قرار انجام کارشناسی خط و امضای نامه را بر طبق مفاد وصیتنامه امام صادر کرد. در روز ۶۹.۳.۵ شادروان مهندس بازرگان به اتفاق وکیل نهضت آزادی ـ آقای صدر حاجسیدجوادی ـ در دادگاه حضور یافتند. چند تن از افسران شهربانی نیز به عنوان کارشناس خط و امضا به دعوت بازپرس آمده بودند. بعد از گذشت نیم ساعت یا بیشتر، آقای بازپرس اعلام کردند: آقای مهندس، شما تشریف ببرید؛ اصل نامه نیامده است. (نقل به مضمون). به این ترتیب، رسیدگی به شکایت نهضت آزادی و کارشناسی خط و امضای نامه معوق و مسکوت ماند.
در ۲۸ اسفندماه ۷۴ نامهای از حاج سیداحمد خمینی خطاب به آیتالله پسندیده (ره) درباره نامه مورد بحث منتشر گردید. در حالی که حاج احمد آقا تا هنگام فوت، رئیس مؤسسه نشر و حفظ آثار امام بودند، در آن نامه ادعا نکردهاند که مؤسسه مذکور صلاحیت تأیید اصالت نامه را داشته و آن را تأیید کرده است و یا این که کارشناسی خط و امضا، بر طبق وصیتنامه، انجام یافته است. بلکه ایشان خطاب به عموی بزرگوارشان نوشتهاند که: «بار دیگر از شما تقاضامندم که اگر این نامه، یعنی نامه امام به آقای محتشمی، خط امام است، که هست، مرقوم فرمایید و کسانی را که به دروغ چنین نسبتی را به من دادهاند خائن بدانید.»
از آنجا که پاسخی از مرحوم آیتالله پسندیده به این نامه منتشر نگردیده است، به نظر میرسد که آن بزرگوار پاسخی ندادهاند و یا اگر دادهاند، پاسخشان نظر فرزند امام را تأمین نمیکرده است. این نامه قرینه دیگری است از عدم اجرای نص وصیتنامه و عدم صلاحیت دفتر نشر آثار برای تأیید اصالتِ نامه و نگرانی نسبت به پیامدهای عدم تأیید اصالت آن.
در تاریخ ۷۵.۶.۲۲ آیتالله پسندیده در نامهای که به مناسبت سالروز درگذشت آیتالله طالقانی برای آقای دکتر یزدی دبیرکل نهضت آزادی ایران فرستادند چنین نوشتند: «هر چند نتوانستم در مجلس سالگرد رکن رکین انقلاب و مجاهد بزرگ و بزرگوار حضرت آیتالله طالقانی شرکت کنم و از این بابت بسیار مغبون و مغموم و متاثرم، لکن این توفیق را یافتم که عرض تسلیت خود را حضور مردم قدردان و قدرشناس و عزیز ایران و خانواده معزز و معظم و گرامی آن حضرت و برگزارکنندگان سالگرد (نهضت آزادی ایران) تقدیم کنم...موقع را مغتنم میشمارم که یاد و خاطره و مجاهدات و خدمات فراموشناشدنی مرحوم جناب آقای مهندس بازرگان را نیز ارج بگذارم که اجر ایشان در نزد خداوند سبحان محفوظ و ملحوظ است.»
ارسال نظر