فراتر از تحلیلها و نظریهپردازیها
انتخابات یازدهمین دوره ریاستجمهوری اسلامی ایران، روز گذشته با شکوه وصفناپذیری در سراسر ایران با آرامش و آراستگی تمام برگزار شد و میتوان گفت از حیث تعداد جمعیت شرکتکننده شهری و روستایی و سبک برگزاری و درجه اتقان و سلامت آن در دنیا «بینظیر» است و از این رو در سطح بینالمللی دارای تاثیرات شگرف و مهمی میباشد.
پارس به نقل از کیهان: حدود ۳۴ سال قبل خانم « تدا اسکاچپول» نظریه پرداز معروف تحولات اجتماعی در کتاب « دولت ها و انقلاب های اجتماعی» با صراحت نوشت: « آیت الله خمینی، تئوری های مرا بهم ریخت» او در نظریه خود گفته بود « انقلاب های سیاسی ساختار حکومت را تغییر می دهند ولی قادر نیستند ساختار اجتماعی را تغییر دهند» او ۴ سال بعد (۱۳۶۱) در مقاله « دولت تحصیل دار و اسلام شیعه در انقلاب ایران» نیز نوشت: « اگر در واقع بتوان گفت که یک انقلاب در دنیا وجود داشته که عمدتا و آگاهانه توسط یک نهضت اجتماعی توده ای ساخته شده است تا نظام پیشین را سرنگون سازد
به طور قطع آن انقلاب، انقلاب ایران علیه شاه است» . از نظر اسکاچپول و بسیاری دیگر از نظریه پردازان علوم اجتماعی، انقلاب ها در مجامع بشری ماهیتی عمدتا سیاسی دارند و معطوف به تغییر ساخت سیاسی جامعه اند و از این رو به مرور به حوزه طبقات برگزیده و حاکم محدود می گردند. اسکاچپول انقلاب ایران را یک استثنا به حساب می آورد و می گوید « کاری که آیت الله خمینی در عرصه سیاسی انجام داد بیش از نخبگان توده های جامعه را به حرکت درآورده و متحول کرده است. »
این یادداشت در حالی نوشته شد که هنوز آمار رسمی مشارکت کنندگان منتشر نشده بود ولی همه چیز حکایت از آن داشت که دیروز دست کم ۷۵ درصد واجدان شرایط رای یعنی حدود ۳۸ میلیون نفر به پای صندوق های رای رفته و به کاندیداها رای داده اند.
یک جنبه مهم این حضور آن است که نظام سیاسی زمینه چنین حضوری را فراهم کرده است و این بدان معناست که نظام سیاسی هیچ نگرانی از « مقبولیت» خود در فضای اجتماعی ندارد و این برای دنیا یک پدیده بسیار جالب است. اینکه یک انقلاب سیاسی و یا یک نظام سیاسی نزدیک به ۳۵ سال پس از به وجود آمدن، خود را در معرض اقبال یا عدم اقبال شهروندانش قرار می دهد و بعد هم اقبال شهروندان آن، رکوردهای جهانی انتخابات را می شکند، بسیار جذاب است و به تعبیر خانم اسکاچپول « دومی» ندارد.
دیروز در این انتخابات - براساس گمانه زنی ها- نزدیک به ۱۷ میلیون نفر جمعیت روستایی- یعنی حدود ۸۷ درصد- در انتخابات شرکت کرده اند. این شرکت به خوبی نشان می دهد که این انقلاب و نظام سیاسی برآمده از آن، جایگاه خود را در طبقات کم درآمد و دور از مرکزیت در همه نقاط شمالی، جنوبی، مرکزی، شرقی و غربی کشور حفظ کرده است. این موضوع علاوه بر آن که عمق نفوذ نظام جمهوری اسلامی را نشان می دهد، عمق امنیتی ایران را نیز نشان می دهد. دنیا به خوبی می داند که اعتراضات اجتماعی ابتدا از نقاط حاشیه ای و کمتر برخوردار شکل می گیرد و کشور زمانی که این نقاط بیش از نیاز امنیتی به مرکزیت متصل باشند،
از رخدادهای نامطلوب دور می شود.
در کنار آن به احتمال زیاد روز گذشته نزدیک به ۶۰درصد از واجدان شرایط رأی در پایتخت به پای صندوق های رأی رفته اند، این حضور جلوه دیگری از مقبولیت نظام سیاسی در مرکزیت می باشد و البته با توجه به تنوع قومی و بافت بشدت متفاوت اجتماعی در پایتخت ها، مشارکت اکثریت بخوبی جلوه نظام در مرکز را نیز به نمایش می گذارد. در واقع توجه همزمان پایتخت نشین ها و روستانشین ها به انقلاب و حکومت پس از ۳۵سال، از انقلاب اسلامی « پدیده ای شگرف» ساخته است. براساس برآوردها مشارکت مردم در ۱۰ شهر بزرگ کشور- شامل کرج، قم، رشت، ساری، کرمان، اصفهان، مشهد، شیراز، اهواز و تبریز- از مرز ۹
میلیون نفر یعنی ۷۲ درصد عبور کرده و در شهرهای کوچک تر این عدد به حدود ۱۰ میلیون نفر یعنی حدود ۸۱ درصد رسیده است و این آمار به خوبی قدرتی که دیروز در یک نقطه جمع شده و به سبد « قدرت ملی» ایران وارد شده است را نشان می دهد. جمهوری اسلامی دیروز، یک بار دیگر به نقطه ای برگشت که آمریکایی ها حدود ۳ سال پیش به شرکای اروپایی و غیر اروپایی خود می گفتند اگر همراهی کنیم می توانیم با تحریم های اقتصادی و فشارهای دیپلماتیک ایران را وادار به عقب نشینی نمائیم. در واقع غرب دیروز باید میوه این تحریم ها و فشارها را با کاهش شدید مشارکت مردم در انتخابات می چید ولی دیروز به نحو
وحشتناکی ناچار به اعتراف و عقب نشینی شد. دیروز بی بی سی عربی گفت « برگ جدید تاریخ ایران رقم خورد» و تلویزیون فرانسه گفت که تحریم ها تقریبا هیچ اثری بر ایران بر جای نگذاشته است.
واقع مطلب این است که انقلاب ایران عمیقا یک انقلاب اجتماعی است و از ملتی با سابقه ای عظیم نشأت می گیرد. اسکاچپول می گوید هیچ قومی به اندازه ملت ایران سابقه قیام و انقلاب نداشته و مردم ایران در برابر « آنچه نمی خواهند» زودتر از هر ملتی واکنش نشان داده اند. وی معتقد است « تشیع» و « عاشورا» ایرانی ها را همواره در جایگاه مخالف وضع موجود قرار داده است و حالا این ملت با این روحیه تحول طلب با یک انقلاب و نظام تحول طلب پیوند خورده و بر یکدیگر هم افزایی دارند. مردم در ایران بیش از مردم عرب از پیامبری که گویش و قومیتی عربی داشت، تبعیت می کنند و بیش از آنان عاشق
و مدافع ائمه ای هستند که اکثر آنان دوره حیات خود را در سرزمین های عربی سپری کرده اند. در واقع ایران جز در یک دوره کوتاه ۴ ساله شاهد حضور یک امام معصوم در خاک خود نبوده است. ولی محبت به این ائمه که مظهر اسلام ناب هستند را همواره بیش از اعراب و ساکنان حجاز و عراق در سینه خود پروریده اند. بسیاری از نظریه پردازان چنین پدیده ای را عجیب و استثنایی دانسته اند.
یکی از جامعه شناسان معتقد است ایرانی ها همیشه آنچه را که نمی پسندیده اند « اهریمنی» دانسته و آنچه نزدشان پذیرفتنی بوده « اهورایی» دانسته و از آن دفاع کرده و به نظر دیگران هم کاری نداشته اند. این نظریه پردازان می گویند ایرانی ها، غرب و مناسبات آن را هیچگاه به نفع خود ارزیابی نکرده اند تا در برابر آن کرنش نمایند. در حالی که وقتی اسلام بر آنان عرضه شد سریع آن را پذیرفتند و به جدی ترین حامیان آن تبدیل شدند اما واکنش ایرانی ها به مدرنیته و غرب در دو وجه تبلور پیدا کرد. از یک سو ایرانی ها علیرغم تبلیغات وسیع و فشار غرب، مدرنیته را بعنوان یک روش برای زندگی
نپذیرفتند و از سوی دیگر به زبان انگلیسی و فرانسوی روی خوش نشان ندادند در حالیکه مردم ترکیه یا مردم هند و مردم پاکستان و بسیاری از مناطق دیگر در مواجهه باغرب، هم زبان مادری خود را به حاشیه بردند و هم بسیاری از سنن و قوانین مدرنیته را قبول کردند. ایران البته بعضی از مظاهر مدرنیسم مثل تفکیک قوا و یا انتخابات و حزب را پذیرفت اما همه تار و پود آن را تغییر داد بعنوان مثال انتخابات در ایران از اقتضای مدنی به اقتضای شرعی تبدیل و تکمیل شد و مراجع تقلید آن را در رأس فرائض دینی دانستند.
در نظریه پردازی ها گفته می شد رهبران تحولات سیاسی اجتماعی برای آنکه مسیر حرکت مردم را برمبنای بنیان های نظری خود حفظ نمایند، حرکت « عقربه ها» رابا دستان خود کنترل می کنند. ولی پس از مدتی ناچارند آن را رها کنند و کنار بروند. « اریک ارتوربلر» داستان نویس سیاسی انگلیسی که به « جرج اورل» شهرت پیدا کرده و صاحب اثر معروف « مزرعه حیوانات» می باشد، در کتاب خود می گوید: تحولات اجتماعی، تحولات سیاسی را در خود هضم می کنند و رهبران سیاسی را به حاشیه می رانند و از این رو هیچ انقلابی قادر نیست اصالت و جایگاه خود را در میان پدیدآورندگانش حفظ نماید. او که
سابقه چپ گرایی دارد، انقلاب روسیه را یک مصداق از همه انقلاب های سیاسی می داند که کمتر از ۱۰ سال پس از پدید آمدن در میان روندهای اجتماعی مدفون شد. البته ارتور بلر یا همان جرج اورل آنقدر زنده نماند تا انقلاب اسلامی راتجربه کند او سه دهه پیش از تحقق انقلاب اسلامی درگذشت و مسلماً اگر زنده بود ناچار به تجدیدنظر در تئوری خود می شد. انتخابات دیروز به خوبی نشان داد که از یک سو رهبری با اعتماد به پدیدآورندگان و حتی اعتماد به میلیونها شهروند جدیدی که هیچ نقشی هم در پیروزی انقلاب و مهمترین حادثه های پس از آن نداشته اند، چرخش عقربه ها رابه آنان سپرده اند و از سوی دیگر این
انتخابات ثابت کرد که انقلاب می تواند یک پدیده صرفاً تاریخی و از جنس یک رویداد نباشد، انقلاب می تواند یک روند باشد، « روندی نو شونده» که حتی تغییر نسل ها آن رامتوقف نگرداند. انتخابات دیروز نشان داد که « انقلاب اسلامی ۵۷» در ۹۲ هم کاملاً زنده و فعال است و متولدین ۶۸ تا ۷۴ هم که نه انقلاب و نه جنگ راتجربه کرده اند به اندازه پدران و پدربزرگ های خود، اهداف، منطق و روایی انقلاب اسلامی ۵۷ را قبول دارند و برای حفظ آن هم پیمان هستند.
در واقع انتخابات دیروز نشان داد که انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن با استواری تمام در متن اجتماعی- توده های عظیم- جریان دارد و سایر حوادث را تحت الشعاع قرار می دهد.
سعدالله زارعی
ارسال نظر