المنار در گفتوگو با صاحبنظران بررسی کرد
خطرات و پیامدهای سقوط نظام اسد
همواره این سؤال مطرح بود که سقوط نظام سوریه چه پیامدها و خطراتی برای منطقه و محور مقاومت داشت. سرنوشت فلسطین به کجا میانجامید.
به گزارش پارس ، فارس به نقل ازشبکه لبنانی المنار در مقاله ای به قلم « زینب الطحان» تلاش می کند تا به سناریوهایی بپردازد که در صورت سرنگونی نظام در سوریه مطرح خواهد بود.
الطحان در این باره می نویسد: آیا تاکنون به این احتمال توجه کرده ایم و آن را مورد توجه قرار داده ایم که « اگر سوریه به دست محور آمریکا و اسرائیل سقوط کند، چه خواهد شد؟ » ، به ویژه درحال حاضر که سوریه پیروزی استراتژیکی را محقق کرده و ارتش این کشور موفق شده است تا شهر « القصیر» از قبضه گروه های تروریستی و مزدور و عناصر مسلح آزاد کند که خود را « معارضان سوری» یا همان « ارتش آزاد سوریه» یا « جبهه النصره» می نامند.
انسان عاقل و اندیشمند کسی است که به خوبی می داند، در چنین شرایطی ممکن است، بیش از هر زمان دیگری هدف دشمنان قرار گیرد، به همین دلیل باید همواره بیدار و آگاه باشد و عظمت و شکوه پیروزی هر قدر هم که بزرگ باشد، نباید وی را مغرور و یا عزم وی را متزلزل کند.
اینجاست که فرضیه منطقی که « سید حسن نصر الله» ، دبیرکل حزب الله لبنان آن را در سخنرانی اخیرش مطرح کرد، همچنان به قوت خود مطرح باقی می ماند. دبیرکل حزب الله لبنان در سخنرانی اخیر خود این فریضه را مطرح کرده بود که « اگر سوریه سقوط کند. . قضیه فلسطینی تا ابد تباه خواهد شد» . . و این فرضیه و احتمالی بود که سید حسن نصر الله به صورت جدی و با در نظر گرفتن بدبینانه ترین احتمالات آن را در سخنرانی اش مطرح کرد.
این مطلب قصد ندارد تا از سیاست و کابوس های نهفته در پس آن سخن بگوید، بلکه تلاش دارد، این احتمال را در کنار مطرح کننده این احتمال یعنی دبیرکل حزب الله لبنان در قالب یک سوال اساسی و مهم و از در پیشینه های فرهنگی و اعتقادی و فکری اش مطرح سازد که ترسیم کننده سیاست ها و روند حوادث جاری در عرصه بین المللی است.
به همین دلیل باید گفت ما در برابر آن چیزی قرار داریم که « آیت الله خامنه ای» (مدظله) ، مقام معظم رهبری در ایران آن را « جنگ نرم» می نامد و مبتنی بر دو محور است. محور اول در « استکبار امپریالیستی» نمود پیدا می کند که که رهبری آن را آمریکا به دست دارد و علیه محور مقاومت و رویارویی با حاکمیت ملی و تمامیت ارضی و حفظ هویت عربی و اسلامی تکیه دارد و ایران و سوریه و مقاومت لبنان در کنار روسیه و چین پایه و اساس این محور را تشکیل می دهند.
به نظر شما چرا باید محوری برای مقابله با حفظ حاکمیت ملی و قومی و هویت اسلامی تشکیل شود؟ چرا هویت های فرهنگی و ملی باید همواره از سوی استعمار قدیم و امروز از سوی امپریالیسم نوین هدف قرار گیرد؟
واقعیت امر این است که تجارب تاریخی در کنار تحقیقات و پژوهش های صورت گرفته در علم انسان شناسی ثابت کردند که تسلط و حاکمیت اجباری و تحمیلی بر مردم یک کشور یا یک سرزمین جز از طریق جنگ و اعمال زور ممکن نیست، به همین دلیل کشورهایی که خواهان چنین تسلط و حاکمیتی هستند، باید زمینه ها و اصول و قواعد آن را پایه گذاری کنند و اولین قدم در این راه از بین بردن باورهای ذاتی و درونی و مقابله با پیشرفت فرهنگی و تمدنی آن کشور و در همان زمان انتشار و اشاعه تمدن و فرهنگ استعمارگران و فراهم کردن زمینه تسلط بر کشور هدف است. این دقیقا همان سیاستی است که آمریکا پس از جنگ جهانی دوم در قرن بیستم به ویژه در قبال کشورهایی دست به آن زد که صهیونیسم جهانی از آن با عنوان کشورهای « خاورمیانه» نام برد.
حاکمیت فرهنگ تکفیری، رهاورد صهیونیسم مدرن
این یک امر پوشیده یا یک موضوع پنهان نیست، بلکه حقیقتی آشکار و عیان است که مسئولان آمریکایی نیز از اعتراف به آن واهمه ندارند و همواره فریاد زده اند که یکی از مهمترین اهداف سیاست خارجی آمریکا انتقال نمونه آمریکایی به دیگر مناطق جهان است تا در پس آن و در لفافه شعارهای پر زرق و برق مانند دفاع از حقوق بشر و جهانی شدن و دمکراسی و شعارهای مشابه آن ملل جهان را فریب داده و با به بندگی و بردگی گرفتن این کشورها، اهداف مورد نظر خود را محقق کنند.
در این بین « اگر سوریه به دامان محور آمریکایی – صهیونیستی و تکفیری سقوط کند، چه زیان فرهنگی و تمدنی بزرگی به جهان عربی و اسلام وارد خواهد شد» ؟
« علی زیتون» ، پژوهشگر جهان عرب در گفت وگو با شبکه المنار تاکید کرد که « نزاع در سوریه نزاع بین دو فرهنگ است. فرهنگی که سرزمینش با توجه به شرایط حاکم بر عرصه جهانی و از سوی قدرت های جهانی اشغال شده است. قدرت هایی که از سال ۱۹۴۸ گرفته تا سال ۱۹۷۶ و از آن موقع تاکنون همواره حامی و پشتیبان اشغالگران صهیونیستی بوده است. چنین فرهنگی بالطبع فرهنگی انسانی و بشر دوستانه است که تصرف سرزمین های دیگر را تحریم می کند و به حق هر ملتی در باز پس گیری سرزمین غصب شده اش ایمان و باور دارد» .
زیتون در ادامه می افزاید: « این فرهنگ بود که نظام سوریه را واداشت تا در کنار فلسطینیان برای باز پس گرفتن حق و حقوق شان بایستند که در باز پس گیری وطن اشغالی آنها نمود پیدا می کند و از گردان ها و نیروهای مقاومت حمایت کند. اما فرهنگی که نظام سوریه با آن مواجه است، فرهنگی تکفیری است که مال و جام و ناموس و خون هر کسی که در برابر این فرهنگ قرار گیرد، مباح می شود. این فرهنگ را باید رهاورد غرب یا همان صهیونیسم مدرن دانست که خواهان نابودی اسلام از یک سو و تامین منافع رژیم صهیونیستی از سوی دیگر است و یکی از شیوه های دستیابی به این هدف تغییر جای دوست و دشمن است»
این پژوهشگر جهان عرب در ادامه به تکفیری ها اشاره می کند و می گوید: « از دید تکفیری ها هر طرفی که با نظام سوریه مخالف و دشمن باشد، دوست آنهاست، بنابراین در چنین شرایطی عجیب نیست که مشاهده کنیم، رژیمی همچون رژیم صهیونیستی به دوست سلفی های تکفیری تبدیل می شود» .
وی تاکید می کند که « سقوط سوریه اصل حاکم بر فرهنگ غرب است که هیچ گاه خواهان اتحاد و یکپارچگی کشورها نیست و براین باور است که عقل نمی تواند، مرجع درستی برای تعیین درست و نادرست امور باشد. ایده و طرح خاورمیانه بزرگ رهاورد چنین فرهنگی است و تحقق این ایده به معنای تعویق آزادی فلسطین تا ابدیت است» .
ایده تشکیل خاورمیانه جدید آن گونه که یکی از فیلم های مستند به نمایش گذاشته شده توسط شبکه « المیادین» به اثبات می رساند، و « کاندو لیزا رایس» ، وزیر خارجه وقت آمریکا در سال ۲۰۰۶ از آن سخن گفت، ایده و طرح جدیدی نیست، بلکه طرحی تدوین شده از دهه نود قرن گذشته است که در آن زمان لبنان شاهد حضور بیش از پیش نیروهای مقاومت در عرصه لبنان و نمایان شدن نشانه های فرهنگ مقاومت و تثیبت و تحکیم شدن آن در تمام منطقه به طور عام و لبنان و فلسطین به طور خاص است، چون برای غرب و رژیم صهیونیستی قدرت یافتن مقاومت به معنای افزایش تهدیدات و خطرات وجودی برای بقای « اسرائیل» در منطقه است.
تنها تهدیدی که پس از اشغال نظامی عراق در منطقه برای غرب و آمریکا باقی می ماند، در ایران و سوریه نمود پیدا می کرد و از دهه نود قرن بیست تاکنون غرب به سرکردگی آمریکا از هیچ توطئه و ترفندی برای سرنگونی نظام های حاکم در ایران و سوریه فروگذاری نکرده است، چون بر این باور است که رها شدن از این دو نظام راه را برای دولت آمریکا جهت تسلط کامل بر سراسر منطقه آسیای میانه و محاصره سوریه و چین و خفه کردن قدرت و نفوذ آنها در منطقه فراهم می کند تا به این ترتیب منطقه به طور کامل تحت سلطه آمریکا و غرب و رژیم صهیونیستی باشد که در چنین شرایطی غرب به راحتی خواهد توانست هرآنچه در سر دارد، را در منطقه محقق کند.
با این حال این سوال بار دیگر مطرح می شود که « اگر سوریه به دامان محور آمریکایی – صهیونیستی و تکفیری سقوط کند، چه زیان فرهنگی و تمدنی بزرگی به جهان عربی و اسلام وارد خواهد شد» ؟
« محمد ابو علی» ، از پژوهشگران جهان عرب در پاسخ به این سوال به شبکه « المنار» چنین می گوید: « به نظر من این قضیه پا را از محاسبه سود و زیان فراتر می نهد. چون موضوعی است که با موجودیت و هویت خط و محور مقاومت ارتباط پیدا می کند. بر این اساس سوریه فقط بعد جغرافیایی ندارد، بلکه مرز و بومی تاریخی است که بین دو طرح قرار دارد، یکی طرحی انقلابی و دیگری طرحی است که در واقع تابوتی مزین و آراسته به اختلافات مذهبی و طایفه ای که در بطن خود تمام امیدها و آرزوها ملل عربی برای خیزش و رستاخیز را با خود دفن کرده و به گور می برد» .
از این جاست که به اعتقاد محمد ابو علی، برنامه ریزی و توطئه علیه سوریه و لبنان آغاز می شود و تاکید می کند: « گناه مقاومت در لبنان این است که در واکنش خود در قبال غرب و اسرائیل پا را از حد خود فراتر نهاد، تا در عمل و در عقل و قلب ملل منطقه طرحی بنیادین و قانونمندی برای مبارزه با استکبار و اقمار وابسته اش بنا نهد. این موجب شد تا مقاومت پا را از مرزهای لبنان فرا نهد و به راه حلی برای تمام کسانی تبدیل شود که به آزادی جولان و دیگر مناطق اشغال شده جهان عرب چشم دارد و من اطمینان دارم که این شعله هرگز خاموش نخواهد شد، چون شعله ای الهی است و کمک ها و امدادی که به آن می رسد، آسمانی است» .
اما « حسن حمید» ، رئیس سندیکای نویسندگان عرب و نویسنده و داستان نویس فلسطینی که با وجود شرایط بسیار سخت حاکم بر سوریه طی بیش از دو سال گذشته هیچ گاه این کشور و دمشق را ترک نکرده است، در پاسخ به این سوال که « اگر سوریه به دامان محور آمریکایی – صهیونیستی و تکفیری سقوط کند، چه زیان فرهنگی و تمدنی بزرگی به جهان عربی و اسلام وارد خواهد شد» ، به شبکه « المنار» می گوید: « این زیان و آسیب بسیار سنگین و گران خواهد بود و این بدین معناست که نه تنها این کشور بلکه سراسر منطقه باید در انتظار آینده سیاهی باشد، به خصوص سوریه سرزمین تمدن و فرهنگ و دانش و علم و آگاهی و زیبایی و مجد و شکوه که در این شرایط به جولانگاه صهیونیسم و همدستان و هم پیمانان آن تبدیل خواهد شد و راهی جز تبعیت و وابستگی و به فراموشی سپردن قضیه فلسطینی و هویت عربی و اسلامی پیش رو نخواهد داشت» .
تکمیل طرح « سایکس – پیکو» در خاورمیانه مبتنی بر کشورهای کوچک و طایفه ای
این دیدگاه و نگرش ما را به سوال دیگری رهنمون می کند، اینکه « آیا سقوط سوریه به دامان محور آمریکایی – صهیونیستی و تکفیری به معنای تکمیل اجرای توطئه بزرگ تاریخ یعنی طرح سایکس – پیکو در خاورمیانه خواهد بود» ؟
« ولید محمد علی» ، پژوهشگر و نویسنده و مدیر مرکز تحقیقات « باحث» در پاسخ به این سوال به « المنار» چنین می گوید: « از سال ها پیش آشکار و اثبات شده است که ترتیبات اتخاذ شده پس از جنگ های جهانی اول و دوم که از طریق توافقنامه سایکس- پیکو و وعده بالفور در منطقه خاورمیانه به اجرا گذاشته شد، هم اکنون در منطقه کارایی ندارد و مناسب نیست. کشور قطر هم اکنون در تنگنای تاریخی گرفتار آمده و از اداره بحران هایی که خود را در آن گرفتار کرده، ناتوان است، چون گزینه مقاومت رژیم صهیونیستی را از ادای وظیفه کارکردیش در منطقه به عنوان پایگاه نظامی مدرنی که در خدمت استکبار جهانی است، باز داشته است. در حالی که تا پیش از مقاومت قرار بود، طرح خاورمیانه جدید به اجرا گذاشته شود و اجرای آن به معنای تسویه قضیه فلسطینی است که براساس طرح صهیونیستی حداقل حقوق به فلسطینیان داده نخواهد شد» .
مدیر مرکز تحقیقات « باحث» در ادامه می افزاید: « رابطه ارگانیک بین آمریکا و اسرائیل به واشنگتن اجازه نمی دهد که به رژیم صهیونیستی فشار آورد. به همین دلیل تنها گزینه ای که پیش روی آمریکا باقی می ماند، تسویه قضیه فلسطینی است و این تسویه قضیه فلسطینی جز با نابود کردن و از بین بردن محور مقاومت امکان پذیر نیست و در این راه یا باید دمشق از پیش رو برداشته شود یا به هر طریق ممکن زمینه همراه ساختن آن با مقاومت از بین برود. اما چون گزینه فریفتن دمشق راه به جایی نبرد، بنابراین تنها راه برجای مانده نابودی سوریه و سرنگونی نظام حاکم بر این کشور و شخص « بشار اسد» ، رئیس جمهوری سوریه است که در صورت تحقق این امر ضربه ای بسیار سخت به محور مقاومت وارد خواهد شد و این زمینه تسویه قضیه فلسطینی تسهیل می شود تا از طریق آن امکان ترسیم مجدد نقشه منطقه در چارچوب طرح خاورمیانه جدید فراهم شود» .
« عصام نور الدین» ، پژوهشگر و محقق جهان عرب در پاسخ به این سوال به ابعاد دیگری اشاره می کند و به شبکه « المنار» می گوید: « افزون بر به فراموشی سپرده شدن ابدی قضیه فلسطینی و این نکته ای است که سید مقاومت « سید حسن نصر الله» نیز به آن اشاره داشت، شاهد سقوط تاریخی توافقنامه مرتجعانه و صهیونیستی سایکس – پیکو و تقسیم جهان عربی و جهان اسلام به کشورهای کوچک طایفه ای و مذهبی و نژادی خواهیم بود و این زمینه را برای تشکیل دولت یهود از نیل تا فرات و بیرون راندن اعراب و مسلمانان و مسیحیان از کشورهای این منطقه و یا کشتار و قتل عام آنها به بهانه های واهی فراهم خواهد کرد» .
نور الدین در ادامه می افزاید: « هم پیمانان منطقه ای رژیم صهیونیستی در دوره آینده در زمانی که دیگر نام و نشانی از هویت عربی و اسلامی و قضیه فلسطینی وجود نداشته باشد، کشورهایی همچون عربستان سعودی و اردن و قطر و مصر خواهند بود» .
اما خطرناک تر از همه اینها به گفته نور الدین « از بین رفتن و محو تمدن فرهنگی و باستانی و بشری بی همتای جهان عرب و اسلام در جهان و از بین رفتن خط مشی همزیستی مسالمت آمیز افراد بشر از هر نژاد و طایفه و مذهب و مسلک و به جای انتشار ایده تکفیری است که هرکسی غیر از خود را باطل و محو می کند و دستور به از بین رفتن انواع بشر از آیین ها و ادیان دیگر از جمله اسلام و مسیحیت و بازگشت به عصر ما قبل حجر است» .
تهی شدن اسلام از مضمون فکری و انسانی آن و دور کردن این آیین از عرصه های زندگی
در همین چارچوب « حسن جابر» ، پژوهشگر تاریخ جهان اسلام و عرب بر این باور است که در صورت سقوط سوریه به دامان محور آمریکایی – صهیونیستی و تکفیری شاهد از بین رفتن مضاعف فرهنگ و تمدن بشری خواهیم بود. اینجاست که باید شاهد روی کار آمدن جریانی به نام جریان « سلفی وهابی» باشیم که حمایت کننده اصلی آنها رژیم های منطقه ای هستند که نقش های مخوفی را در منطقه ایفا کرده اند و رهاورد آن نفرت بیش از پیش اسلام و تحریف چهره واقعی آیین اسلام است.
در حالی که اسلام آیینی مبتنی بر ارزش هایی همچون عدالت و آزادی و کرامت و استفاده از فرصت هاست و هم اکنون جریان سلفی وهابی تمام تلاش خود را برای تهی کردن اسلام از مضمون و مفهوم واقعی اش به کار می برد و همین موجب می شود تا جابر به این نتیجه برسد که « چنین تحریفی از دین برای بشریت فاجعه است، به ویژه آنکه درحال حاضر کشورهایی همچون تونس و مغرب به شدت در خطر افتادن به دام چنین جریانی است.
اما این سوال بعد مثبت دیگری نیز دارد که خود را به گونه ای دیگر مطرح می کند و آن پیروزی های بزرگی است که ارتش سوریه در این اواخر در سوریه محقق کرده و موفق شده تا مناطق و شهرهای مختلفی را از قبضه عناصر مسلح مزدور آزاد و پاکسازی کند و در صورت پیروزی محور مقاومت در سوریه و گشوده شدن جبهه جولان به روی مقاومت آیا به نظر شما نباید در انتظار تغییرات اجتماعی بزرگ بود که می توان آنها را در جهان عرب و اسلام محقق کرد.
در این شرایط آیا نباید به این امیدوار باشیم که مرزهای جغرافیایی که در منطقه براساس توافقنامه سایکس – پیکو طراحی به اجرا گذاشته شده، از بین برود و قضیه فلسطینی بیش از پیش در جهان اسلام و عربی مطرح شود. آیا حق داریم تا این حد نیز خوش بین باشیم.
ارسال نظر