پارس به نقل از خراسان: ۱-" یارون فریدمن" نویسنده صهیونیستی روزنامه" یدیعوت آحرونوت" چندی پیش مدعی شد که" بیداری اسلامی" یا به اصطلاح اعراب" بهار عربی" با وقوع یک جنگ شیعی – سنی به پایان می رسد و برای همیشه متوقف خواهد شد. پیش بینی که یادآور راهبرد بن گوریون، اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی، می باشد. راهبردی که اسرائیل از زمان تاسیس اولیه جعلی خود برپایه آن استوار شد، براساس گفته دیوید بن گوریون: " ما ملتی کوچک هستیم و امکانات و منابع ما اندک است و باید این خلاء را در برخورد خود با کشورهای عرب دشمن از طریق شناختن نقاط ضعف آنها به ویژه در زمینه روابط موجود بین گروه های نژادی و اقلیت های طایفه ای برطرف کنیم به گونه ای که ما به آنها دامن بزنیم تا در نهایت به مشکلاتی تبدیل شود که حل یا مهار کردن آنها برای این کشورها دشوار شود" .

واقعیت این است که موج بیداری اسلامی در خاورمیانه عربی و توفق گروه های اسلام گرا در کشورهای تونس، مصر و لیبی از یک سو و تقویت محور مقاومت با خروج نیروهای خارجی از عراق و افزایش نفوذ ایران در این کشور، رژیم صهیونیستی را با یک چالش بنیادی مواجه ساخته است که موجودیت آن را تهدید می کند. از همین رو است که صهیونیست ها با الگو قرار دادن راهبرد بن گوریون به دنبال به انحراف کشیدن" بهار عربی" و تبدیل آن به یک" خزان اسلامی" هستند. عراق روزی نیست که شاهد انفجار بمب و کشتار مردم در محله های شیعه نشین و سنی نشین نباشد. از سوی دیگر درگیری میان کردها و حکومت مرکزی هر روز بیشتر می شود. سوریه در یک جنگ تمام عیار مذهبی گرفتار شده است. علمای وهابی و تکفیری فتوای جهاد می دهند و گروه گروه از جوانان کشورهای عربی برای کشتن برادران دینی خود به شام می روند. ظلم سعودی ها به شیعیان در مناطق شرقی عربستان، موجی از اعتراضات مردمی را ایجاد کرده به گونه ای که اعتراض در خیابان های قطیف به امری عادی تبدیل شده است. خیابان های قاهره و اسکندریه هر از چندگاهی شاهد درگیری خونین مسلمانان و مسیحیان قبطی است. این در حالی است که سلفی های سعودی موجی از شیعه هراسی را در این کشور آغاز کرده اند، موجی که دانشگاه الازهر به عنوان پایگاه اعتدال در جهان اسلام را هم در برگرفته است. در یمن شیعیان زیدی و حوثی ها به جرم داشتن کیشی متفاوت قربانی می شوند، سلفی های کویت عرصه زندگی را بر شیعیان تنگ کرده و در تلاش اند تا این اقلیت ریشه دار را از صحنه سیاسی محو نمایند. قطر و شبکه الجزیره در کنار افرادی چون شیخ یوسف قرضاوی به پایگاه رسانه ای تفرقه در میان امت اسلامی تبدیل شده اند. سلفی ها در تونس زندگی را به کام مردم تلخ کرده اند. خیابان های طرابلس در شمال لبنان بیشتر به صحنه جنگ می ماند تا محل زندگی، تنها کافی است سنگی از محله باب التبانة به سمت جبل محسن پرتاب شود تا موجی از گلوله های سبک و سنگین آسمان شهر را تاریک کند.

بحرین روزهای سختی را می گذراند. تنها کشور عربی که به کمک دیگر کشورهای عرب بی اعتنا به خواسته شهروندانش به سرکوب گسترده آنها پرداخته و جامعه جهانی نیز در برابر آن سکوت مطلق اختیار کرده است. خاندان آل خلیفه به کمک نیروهای نظامی و امنیتی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اردن آن چنان مخالفان صاحب اکثریت ساختار جمعیتی خود یعنی شیعیان را سرکوب می کنند که حتی متحدان غربی آن به این رفتار معترضند.

از سوی دیگر و با گذشت نزدیک به شش ماه از اعتراض های مردمی و عدم توجه هیئت حاکمه به خواسته های به حق شیعیان بحرینی که اکثریت این جامعه را تشکیل می دهند، اکنون هشدارها به احتمال رسیدن بحران این کشور به یک جنگ داخلی تمام عیار بیش از پیش افزایش یافته است. جنگی که می تواند این کشور کوچک خلیج فارس را تبدیل به کانون بحران برای همه کشورهای عربی پیرامون خود کند. مسئله ای که قطعا در وهله نخست خواب را بر عربستانی هایی که به واسطه برخورداری از اقلیت به شدت ناراضی شیعه خود که نزدیک به ۲۰ درصد جمعیت این کشور را تشکیل می دهند، حرام خواهد کرد.

۲ - نظام سیاسی – امنیتی منطقه تا پیش از تحولات اخیر در خاورمیانه مبتنی بر" توازن قوا" طراحی شده بود. توازن قوا را سیستمی از اتحاد قدرت ها می دانند که در آن" صلح و امنیت از طریق برابری (نسبی) قدرت میان دو بلوک رقیب برقرار می گردد. کشورهای دخیل در سیستم موازنه قوا به اتحاد با ممالک دوست متوسل می شوند تا ضمن حفاظت از خود، موقعیت بهتری در قیاس با دیگران به دست آورند. " کنث والتز در نظریه واقع گرایی ساختاری خود، توازن قوا را به ضرورت و به نحوی گریز ناپذیر متاثر از ساختار و پویایی نظام بین المللی می داند تا نتیجه خواست رهبران دولت ها. بر این اساس خلاء یک قدرت مسلط در سیستم بین الملل باعث می شود واحد های سیاسی برای حفظ موجودیت خود به ائتلاف های منطقه ای و پیمان های فرامنطقه ای پیوسته و از طریق موازنه قوا صلح و امنیت را جستجو کنند. به عنوان نمونه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و خلاء ناشی از افول بلوک شرق باعث تحول در ساختار بین الملل و شکل گیری ائتلاف های جدید منطقه ای و بین المللی شد. به بیان دیگر مبنای نظام توازن قوا بر بازی حاصل جمع صفر (بازی برد - باخت) و افزایش" قدرت نسبی" بازیگران رقیب است و لذا از درون آن تنش، بی اعتمادی و جنگ بیرون می آید. نظام سیاسی-امنیتی مبتنی بر توازن قوا در منطقه خلیج فارس عمدتاً بر محور تهدیدات سنتی میان دولت ها در دوران جنگ سرد و شرایط خاص دهه های ۱۹۷۰،۱۹۸۰ و۱۹۹۰ و با تکیه بر خواست و منافع بازیگران فرامنطقه ای و متحدان محلی آن ها طراحی شده بود. چنین نظامی تأکید بر « تضادها» و « اختلافات» دارد و لذا در ماهیت چه به شکل سنتی و چه جدید، خود منشاء ناامنی است.

این در حالی است که با تغییر و تحولات جدید ژئوپلتیک در منطقه تغییر پارادایم امنیتی حاکم بر منطقه نیز اجتناب ناپذیر می نماید. در غیر این صورت منطقه شاهد درگیری خونین طایفه ای خواهد شد. زیرا بر اساس تئوری توازن قوا" موج اعتراض های عربی" و به دنبال آن فروپاشی برخی از نظام های موجود، ظهور ائتلاف های نوین منطقه ای و همچنین" تغییر اولویت در جایگاه خاورمیانه در سند امنیت ملی آمریکا" به عنوان عوامل" بی نظمی" و" آنارشیک" در نظر گرفته می شوند؛ که رقابت قدرت های منطقه ای از جمله ایران، ترکیه و عربستان را به دنبال دارد. این رقابت و درگیری تا بدانجا ادامه پیدا می کند که توازن جدیدی در منطقه شکل بگیرد. از سوی دیگر فضای ایجاد شده در منطقه به ویژه" احیای اسلام سیاسی" و" افزایش نقش مردم در روند سیاست گذاری کشورها" این فرصت را در اختیار نخبگان سیاسی مسلمان قرار داده تا با اتخاذ" دیپلماسی وحدت اسلامی" نظام سیاسی امنیتی جدیدی را بر مبنای" امنیت دسته جمعی" و با تاکید بر" هویت اسلامی مشترک" برای منطقه خاورمیانه ترسیم نمایند. مبنای این سیستم همکاری بوده و بر تقویت مولفه های مشترک و کاهش تدریجی مولفه های اختلا ف زا تاکید دارد. این سیستم ضمن آنکه باعث کاهش حضور قدرت های خارجی در منطقه و تغییر کارکرد آنان از میلیتاریزه کردن منطقه به کمک برای تقویت سیستم همکاری های جامعه منطقه ای و کمک به ایجاد و تقویت زیرساخت ها می گردد، می تواند عدم توسعه که یکی از اصلی ترین دلا یل ناامنی است را برطرف نماید. در عین حال سیستم همکاری منطقه ای و امنیت دسته جمعی، مکانیسم مناسبی خواهد بود برای مبارزه با تروریسم و ریشه های آن.

۳- یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری در ایران در شرایطی در حال شکل گیری است که اوضاع منطقه اتخاذ یک سیاست خارجی تنش زا در منطقه را غیر قابل اجتناب ساخته است. کمپین های انتخاباتی نامزدها یکی از بهترین فرصت ها برای مفصل بندی یک گفتمان جدید برای سیاست خارجی کشور می باشد. جمهوری اسلامی ایران به واسطه سابقه روشن در تعامل با گروه های اسلام گرا در منطقه پتانسیل عبور از بحران کنونی در منطقه را دارد. تلاش در جهت تبدیل این توانایی از شرایط بالقوه به بالفعل امری است که در سایه یک نگاه فراملی و بهره گیری از سرمایه انسانی در دستگاه دیپلماسی ممکن است. از همین رو است که به جرات می توان گفت که تنش زدایی منطقه ای می تواند از اولویت های اصلی سیاست خارجی دولت یازدهم باشد.

فرصتی که به دنبال بیداری اسلامی در منطقه و احیای اسلام سیاسی ایجاد شده را بایستی غنیمت شمرد. افراط گرایی مذهبی و تاکید بر اختلاف شیعه و سنی و بی توجهی به روند رشد اختلافات طایفه ای و مذهبی باعث از دست رفتن این فرصت می شود. جمهوری اسلامی به عنوان نمونه عملی اسلام سیاسی و حاکمیت شرع می تواند با به رسمیت شناختن تفاوت های موجود در نگرش شیعی خود به دین مبین اسلام با نخبگان اهل تسنن و با تاکید بر دیپلماسی وحدت اسلامی همزیستی مسالمت آمیز اسلام سیاسی شیعه و سنی را در کشورهایی چون بحرین، سوریه، لبنان، عراق و پاکستان ترویج نماید.