به گزارش پارس ، به نقل ازفارس، روزنامه جوان طی یادداشتی نوشت: هرچند دولت دهم در زمینه هایی با چالش و ضعف روبه رو بود، با این حال بسیاری از تحلیل گران بر این باورند که کلیات و نحوه حضور دولت احمدی نژاد در عرصه بین المللی یک نقطه قوت بوده هست. اگرچه این روزها حتی برخی از اصولگرایان نیز نقد هایی را نسبت به وضعیت دیپلماسی دولت نهم و دهم ابراز می کنند با این حال برای ارزیابی منصفانه دیپلماسی دولت دهم و همچنین شناخت دقیق فرصت ها و تهدید های پیش روی دولت یازدهم در ورطه دیپلماسی باید به چند نکته حساس و مهم توجه داشته باشیم، به خصوص در شرایطی که سه نامزد چهره انتخاباتی « دیپلمات» هستند نوع نگرش ها به مسئله سیاست خارجی بسیار حایز اهمیت و تقریباً از فحوای کلام نامزدها می توان به مانیفست اعتقادی آنها پی برد.

در بدایت امر باید عنوان کنیم که رفتار ایران در حوزه بین المللی از منش ها و روش های خاصی پیروی می کند. راهبرد اصلی دیپلماسی ایران توأم با نوعی آرمان گرایی است که به عنوان موتور محرکه قطار انقلاب در عرصه بین المللی عمل می کند و در کنف این آرمان گرایی نیز واقع نگری و توجه به اقتضائات موجود و مصلحت سنجی برای اتخاذ بهترین تصمیم قرار دارد. از این رو حوزه سیاست خارجی ایران با دو خط پر رنگ « آرمان گرایی و واقع نگری» محصور شده است. جایگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی در حوزه تصمیم گیری های مسائل سیاست خارجی نیز در همین جا روشن می گردد.

ایشان همچون دیده بانی بیدار و فردی که انقلابی است و نه دیپلمات، تصمیم های دولت و مجلس را در حوزه سیاست خارجی رصد می کند و اگر هرکدام از قوا از حدود و ثغور آرمان ها یا مصلحت ها عبور کنند به آنها تذکر می دهد و انقلاب را در عرصه بین المللی روی ریل اصلی نگاه می دارد. این روزها نقدهای بسیار تندی نسبت به عملکرد دولت احمدی نژاد در عرصه بین المللی از سوی برخی رقبای انتخاباتی صورت می گیرد که به نظر بیش از آنکه نقد سیاست های دولت باشد نقد خط مرز های آرمانی نظام و نوعی تن دادن بیش از حد به اقتضائات زمانه است.

اگرچه پیشتر نیز تأکید کردیم که دیپلمات های ایرانی ضمن روحیه آرمان گرایی باید شناخت صحیحی از فرصت ها و تهدیدات در عرصه بین المللی داشته باشند و مصلحت سنج باشند اما به نظر نمی توان دیپلماسی ایران را منهای آرمان ها تعریف و تفسیر کرد و روح آرمان گرایی در کالبد سیاست خارجی ایران بیش از مصلحت اندیشی و تسامح کاری جاری و ساری است. ما نمی توانیم انقلاب اسلامی ایران را بدون در نظر گرفتن مباحثی مانند آزادی فلسطین، مبارزه با صهیونیسم بین الملل، حمایت از مستضعفین در سرتاسر جهان و بستر سازی برای جهان مهدوی تعریف کنیم.

به زعم نگارنده از عملکرد « دوم خردادی» ها و نوع تفکری که آنها دنبال می کنند انقلابی گری در عرصه دیپلماسی به دست نمی آید، بلکه بعید نیست که این نگاه سعی در ذبح آرمان های پیش پای به اصطلاح واقع بینی ها داشته باشد. به عنوان مثال در مسئله هسته ای و تحریم ها ما شاهد دو نوع رویکرد مختلف در دولت های هشتم و نهم بودیم. دولت خاتمی به نوعی سعی در « آرام سازی» غرب و به خصوص امریکا داشت و در نهایت ثمره این رویکرد قرار گرفتن نام ایران در فهرست محور شرارت و تعلیق بخش عمده ای از فعالیت های هسته ای ایران بود.

در حالی که در دولت احمدی نژاد اصل بر دفاع از دستاورد های هسته ای قرار گرفت، هرچند که ایران در مسئله هسته ای هزینه گزافی متحمل شده است، اما باید بدانیم ما اگر روش مسامحه در برابر غرب را نیز پی می گرفتیم بعید نبود که با بهانه دیگری مورد تحریم قرار بگیریم. مسائلی مانند حقوق بشر، دفاع از گروه های تروریستی و افراطی! (بخوانید انقلابی) و. . . بهانه خوبی برای اعمال فشار بر تهران بود. اما در عوض ما توانستیم چرخه سوخت در کشور را نهایی کنیم و از موضع قدرت با غرب وارد مذاکره شویم.

به عبارت دقیق تر مشکل غرب با ایران مسئله هسته ای یا حقوق بشر و حتی دفاع از گروه هایی مانند حزب الله و حماس نیست، بلکه غرب دغدغه ای تمدنی نسبت به تشیع دارد و با مفاهیم و نوع الگوی ایران در عرصه بین المللی به شدت مخالف است و حاضر است در این راه دست به هر اقدامی بزند.

اگر امروز نیز ما درگیر یک جنگ تمام عیار با ناتو نیستیم به دلیل توانمندی های بالای جمهوری اسلامی، به خصوص در حوزه موشکی است که به شدت آنها را آچمز کرده است. پس باید توجه داشته باشیم که نقد دیپلماسی دولت ها باید با مد نظر گرفتن اولویت آرمان ها صورت گیرد و نه اولویت« منافع» .

می توان انتظار داشت انقلاب اسلامی ایران با دنیای غرب وارد معامله شود. نمی توان حزب الله و حماس را برای رفع تحریم ها فروخت. نمی توان فلسطین را فراموش کرد تا ایران از نظر غرب مدافع حقوق بشر شود. انتظار مردم و رهبری از رئیس جمهور دولت یازدهم نیز آغاز دوران جدیدی در عرصه بین المللی برای ایران با تکیه بر دیپلماسی انقلابی است.

دورانی که در آن قدرت ایران در منطقه و جهان افزایش یابد و ما مستحکم تر از استقلال خود دفاع کنیم. دولت آینده باید بتواند با مدیریت صحیح و ارتباط فعال با اقطاب نو ظهور در هندسه معادلات جهانی فشار تحریم ها را بکاهد و به سمت ایجاد یک جبهه جهانی به رهبری تهران برای مقابله با امریکا، اسرائیل، انگلیس و سایر ایادی استکبار حرکت کند. مطمئنا بازگشت به بحث اینکه آیا ما باید از فلسطین حمایت کنیم یا نه! یک نوع عقبگرد جدی است که می تواند زیان های بسیاری برای کشور به همراه داشته باشد.