به گزارش پارس به نقل از باشگاه خبرنگاران، ، انقلابی گری منهای معرفت عمیق همواره در معرض لغزش است اما زمان شناسی در شناخت لغزش ها یکی از راه های تفکیک بصیرت انسان های حاضر در میدان است.

بنابراین اگر چه شناخت انحرافات مهم است، مهمتر از آن زمان شناسی در پرده برداری از انحراف و روشنگری برای کسانی است که دیرتر از بقیه پیچیدگی های فکری و عملی انحراف را می فهمند.

این نوشته که در چهار سال پیش و بسیار زودتر از کسانی که امروز مدعی مبارزه شده اند در نقد حلقه انحراف نوشته شد؛ زمانی که شاید کمتر کسی هنوز از عمق ماجرا خبر داشت و عمق و عواقب این حرکت را درک می کرد، یعنی همزمان با روزهایی که مشایی به عنوان معاون اول رییس جمهور معرفی شد. مشروح این مطلب در ادامه آمده است:

شاهراه ظهور یا در پشتی؟

تشیع با اشاره معصومین علیهم السلام از همان ابتدا بر گرد عالمان عامل و محدثان صادق شکل گرفت و در دوره غیبت صغری وکبری فهم فقیهانه در کنار صیانت نفس و شجاعت برای حفظ دین معیارهای اصلی خط امامت اعلام گردید. (من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه… ) ولایت اگرچه در برخی دیگر از نحله های اسلامی نیز (با تعاریف معنوی خاص) به شکل پررنگ مورد توجه بود اما از آنجا که صرفاً بر دریافت های شهودی و بسترهای معنوی متکی شد نه از امکان اثبات و ترویج و نقد استدلالی برخوردار بود و نه رخنه مدعیان دروغین و معنوی نمایان کورباطن در آن چاره ای داشت.

از مهم ترین ویژگی های جریان معنویت منهای فقاهت، شعبه شعبه شدن پیاپی و شکل گیری فرقه های باطنی بسیار متنوع و متکثر است. در حالی که امامت شیعی معنویت را در بستری اجتماعی و برای شکل گیری نظام اجتماعی- سیاسی هدایت می کند و حاصل تجربه های معنوی فردی را برگرد فهمی فقیهانه و مستدل متحد کرده و به حرکتی دفمند و اجتماعی می کشاند. اقطاب معنوی بیرون از دایره تشیع حداکثر به حلقه هایی محدود و جمعی (ونه اجتماعی) می انجامد که چه بسا رقابت های آشکار ونهان نیز بر سر مریدیابی و مرادبازی با هم دارند.

از امتیازات تشیع همین" جمع” فقاهتی بین معنویت و عدالت (وفرد و جامعه) است. اگرچه طی قرون هیچ گاه شمع مکتب" جمع ” فرو نمرده بود، سرانجام با عبور از گردنه های بسیار در طلیعه قرن پانزدهم هجری با محوریت" فقیهی عارف و مجاهد” در چارچوب نظام ولایت فقیه به صورت بندی محکم و دقیق خود رسید. رخنه در این منظومه معرفتی- معنوی- اجتماعی ممکن نیست جز به برهم زدن توازن در اجزای این مجموعه. در هفته های اخیر انواع تلاش ها برای رخنه در این منظومه و متلاشی کردن آن را شاهد بودیم.

از کسانی که در ردای مرجعیت فقهی به استفتائات بی بی سی پاسخ می گفتند تا جیره خواران ملکه اعظم را از بلاتکلیفی شرعی به در آورند تا آنها که خود را انقلابی و عدالتخواه معرفی می کردند و جهاد خویش را با همراهی رضا پهلوی و مریم قجر در برابرنظام اسلامی پی می گرفتند. و در روزهای اخیر نیز کسانی که با ظاهری معنوی و زلال! راه های میان بر برای رسیدن به امام زمان (عج) را در برابر ولایت فقیه پیشنهاد می کردند.

شاید" بابیت” تاکنون مهم ترین راهکار یا شاهکار بریتانیا برای مقابله با پیشروترین جریان اسلامی یعنی تشیع باشد. انگلیسی ها که نوک پیکان استعمارگری در منطقه خاورمیانه و شبه قاره بوده اند همواره کوشیده اند تا با شناخت دقیق امتیازات امت اسلامی، آنها را خنثی و در مواردی حتی به ضد خود تبدیل کنند.

فتنه بابیت در ایران یکی از بارزترین نمونه های مکر و تزویر بریتانیاست که بر مهار اصلی ترین محور و موتور حرکت تشیع یعنی اندیشه امامت و مهدویت متمرکز شده است. علی محمد باب مدعی آن بود که دری به خانه امام زمان (عج) کشف کرده است که می توان به بهانه آن از شاهراه اصلی تشیع خارج شد و زودتر به مقصد رسید. و البته" باب” که در ابتدا قرار بود دری باشد به خانه خورشید، کم کم تونلی شد به پستوهای کاخ باکینگهام و سرداب های کنیسه های صهیونیسم. او که قرار بود نزدیک ترین مسیر باشد به مهدی (عج) از قضا دورترین از کار درآمد و بی ربط ترین!

طرفه آنکه انگلیسی ها در مقابل بابیتی که خود تاسیس کرده بودند گروه دیگری را علم کردند که خود بابیت دیگری را ترویج می کرد. انجمن حجتیه که از دشمن ترین دشمنان نایب امام زمان (عج) در احیای شاهراه تشیع بود نه تاب فقاهت داشت و نه حال جهاد. مهم ترین تکلیف شرعی این بابی های جدید (در پوشش مبارزه با بهائیت) خلوت کردن شارع جهاد از طریق فراخوان به درهای پشتی برای ملاقات با امام زمان بود. رابطه با مهدی (عج) .

رابطه ای بود فردی و معنوی که از هزارهایش هم حرکتی اجتماعی و سیاسی شکل نمی گرفت و چالشی با طاغوت نتیجه نمی شد. در این رویکرد امام زمان (عج) بزرگ تر و پرشکوه تر و منزه تر از آن بود که نایبی داشته باشد و به جهادی که خود مستقیماً و عیناً فرمانده آشکار و حاضرش نباشد امر کند. مثل آنکه امیرالمؤمنین (ع) مالک را به مصر یا سیدالشهدا (س) مسلم را به کوفه فرستاده باشد و خیل شیعیان بی اعتنا به نایب و نماینده امام هریک به دنبال ذکری معنوی و حالتی ملکوتی برای ارتباط مستقیم با امام غایب باشند و گمان برند که دیدن روی امام آخرکار و منتهای کمال است غافل ازآنکه چه بسیار مقربان و نزدیکان و بینندگان و تماشاگران چهره نورانی ائمه که تماشاگر محض ماندند و جهنمی شدند.

فتنه بابیت در یکی دو دهه اخیر به مدد صورت موجه و معنوی خود ابعاد تازه ای پیداکرده است. تو گویی جمهوری اسلامی ذاتاً نسبتی با موعود و مهدویت ندارد و گروهی که عمدتاً هم ریشه های انجمنی دارند آمده اند تا اند یشه مهدویت را احیا کنند! روش احیای مهدویت هم آن است که با علم کردن بحث های معنوی و به هم بافتن شایعات و شنیده ها، کراماتی برای بعضی اهل معنا که مستقیما از در پشتی به خانه خورشید راه پیدا کرده اند نقل کنیم و اقشار به اصطلاح مذهبی را” فردفرد” به سوی شخص مهدی (عج) ونه آرمان و رسالت او روانه کنیم. نظریه" بابیت” یا" در پشتی” با سوءاستفاده از احساسات محبان اهل بیت به بهانه نشان دادن راه های سریع تر و مطمئن تر، نوعی دینداری و ولایتمداری اختصاصی را باب می کند که کم کم به استغنا از مسیر امامت می انجامد.

امامت که قرار بوده محور تجمیع و تراز تجربه های فردی برای تسریع در سلوک و حرکت جمعی و اجتماعی و جهانی مؤمنین به سوی جامعه و جهان ایده آل باشد در این رویکرد انحرافی به بهانه ای برای انفراد و انشعاب تبدیل می شود. امام خمینی با بستن درهای انحرافی، دروازه بزرگ انتظار را در عصر جدید گشود و شاهراه ظهور را با فهم دقیق و فقیهانه خود از مکتب اهل بیت علیهم السلام و معنویت عمیق عدالتخواهانه ای که از اجداد طاهرینش به ارث برده بود نشان داد.

تاریخ معاصر تشیع نشان داده است که صادق ترین و برجسته ترین محبان و پیروان حضرت صاحب الامر تربیت یافتگان" مکتب ولایت فقیه” خمینی اند و جدی ترین دشمنان نایب امام زمان (عج) ، مدعیان بابیت در هر دو روایت بهایی گری و انجمن حجتیه ای آن. اگر کرامت در نگاه آنان در خواب دیدن است و شفا دادن و پیشگویی کردن و جفت شدن کفش پیش پا و… کرامت بزرگ امام خمینی بستن باب" بابی گری” و گستراندن جبهه ای در اندازه آرمان های مهدوی و در افتادن با شیطان بزرگ و به راه انداختن جنگ جهانی فقر و غنا و مستضعفین و مستکبرین است. ولایت فقیه نخواهد گذاشت دستاوردهای تاریخی تشیع در انقلاب اسلامی دستخوش فتنه های جریان ارتجاعی و استعماری بابی گری شود.