«حسین قدیانی» در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت: 

انقلاب اسلامی روز ۲۲ بهمن ۵۷ به پیروزی رسید، نه به پایان! حتی روز ۱۲ فروردین ۵۸ هم هرگز انقلاب اسلامی تبدیل به جمهوری اسلامی نشد، بلکه جمهوری اسلامی میوه انقلاب اسلامی شد! انقلاب اسلامی، نهضتی ادامه‌دار است که با رفتن شاه و آمدن امام و پیروزی و روز جمهوری اسلامی و یوم‌الله سوم خرداد و فتح فاو و پایان جنگ تحمیلی و متجاوز خواندن صدام و راهپیمایی تماشایی ۲۲ بهمن ۹۶ تمام نمی‌شود! پس هم انقلاب ادامه دارد و هم انقلابی بودن ما! از قضا، ما از دریچه همین انقلابی‌گری است که بدی‌های دولت‌ها را متذکر می‌شویم!

گاهی در لابه‌لای نوشته‌های بعضی‌ها، کاملا حس می‌کنم که چقدر عصبانی از این امر هستند که ۴۰ سال بعد از انقلاب اسلامی، هنوز هم از محاربان که خیر سرشان دنبال انقلاب- بخوانید براندازی!- هستند، با عنوان «ضدانقلاب» یاد می‌شود، نه «انقلابی»!

و حالا بهتر می‌فهمم چرا خمینی و خامنه‌ای این همه تأکید داشته و دارند بر حفظ روحیات انقلابی! حفظ روحیات انقلابی اما تنها به قبول داشتن قانون نیست! این درست که هرج و مرج و تمرد از قانون و فی‌المثل لگدزدن به سازوکار انتخابات و اعلام پیروزی، در حالی که هنوز رأی‌گیری تمام نشده، از مصادیق ضدانقلابی‌گری است، لیکن قانون‌گرایی، تنها یکی از مؤلفه‌های انقلابی‌گری است، نه همه آن!

حسن روحانی در مراسم راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال، جمله حقیقتا قصاری گفت؛ «هر که قانون را قبول دارد، انقلابی است»! ایشان البته مثلا می‌خواست بر شعاع انقلابی‌ها اضافه کند که فی‌نفسه کار خوبی است اما ناظر بر مسائل روز و البته دیروز، کاش جمله خود را جور دیگری ایراد می‌کرد!

اگر تنها ملاک انقلابی بودن، قبول داشتن قانون باشد، قطعا نمی‌توان انقلابی خواند کسانی را که سال ۸۸ اعتراضات خود را به جای مجاری قانونی، از کانال فتنه و آشوب و دروغ و آبروریزی پیگیری کردند!

با همین معیار، بازنده‌های ۲ انتخابات ۹۲ و ۹۶ که اعتراض خود را آن هم ناظر بر آن همه تخلف گسترده بی‌سابقه، جز از راه قانون دنبال نکردند، می‌توانند مسرور باشند که انقلابی هستند اما همانطور که اشاره شد، قانون‌گرایی فقط یکی از شاخصه‌های انقلابی‌گری است! من در این نوشته، دست می‌گذارم بر شاخصه‌ای دیگر که «تولی و تبری» باشد!

بدون ولایت و بدون برائت، مردم‌گرایی تبدیل می‌شود به مردم‌نمایی و انقلابی‌گری هم به انقلابی‌نمایی! اگر سال ۸۸ ما علیه سخن مخدوش علیه دولت وقت و رئیس دولت وقت، موضع گرفتیم؛ حالا هم ترسی از موضع علیه کسانی نداریم که روی پله‌های دادگاه، علیه قوه‌قضائیه، لجن‌پراکنی می‌کنند! هم سال ۸۸ قوه مجریه، معصوم نبود و هم این سالیان، قوه‌قضائیه اما حرف شلوغ و سخن دروغ، فقط وقتی بد نیست که علیه رئیس‌جمهور سابق باشد! حتما دستگاه قضا بی‌ایراد نیست لیکن چگونه است که تا قاضی مملکت، دست روی عناصر فتنه و انحراف می‌گذارد، هر دو با هم و در یک خط مشترک، دست به تخریب محکمه می‌زنند؟!

تولی و تبری که از مشخصات انقلابی‌گری است، حکم می‌کند؛ اگر ما وقت حمایت، حمایت کردیم، وقتی که مرزبندی لازم شد هم، مرزبندی کنیم! و الحمدلله که جریان انقلابی، از اول انقلاب تا الان، خواص را به حق سنجیده، نه بالعکس! در کارنامه جریان انقلابی، از دفاع از بازرگان دیده می‌شود تا منتظری تا رفسنجانی تا همین فرد حقیقتا بی‌صفت این روزها؛ لیکن بر اساس قاعده تولی و تبری، حد و مرز دفاع ما معلوم بود! و الان هم معلوم است! سر همین، جریان انقلابی با افتادن هیچ‌کدام از این خواص، نیفتاد! و باز هم نخواهد افتاد!

قدرمسلم، آنکه منتظری را برای حتی کارهای ناپسندش هم تمجید می‌کرد، انقلابی نبود! امروز هم اگر توهم بزنیم که دفاع از جریان فتنه‌گر انحراف یا دفاع از جریان منحرف فتنه، با انقلاب و انقلابی‌گری قابل جمع است، حتما خطایی نابخشودنی خواهد بود! چه اینکه، برخی تحرکات، بیشتر با منش ضدانقلاب‌ها سازگار است تا روحیات انقلابی! و نه عجب که دشمنان انقلاب، تیتر یک رسانه خود می‌کنند ژانگولربازی بعضی‌ها را! بگذار فاش بگویم؛ «من‌گرایی» یک چیز است و دفاع از آزادی و عدالت، یک چیز دیگر! آن روز که فلانی مثل متوهم‌ها، خود را زودتر از پایان مسابقه، فرد پیروز اعلام کرد، بوی بد «منیت» می‌داد!

امروز که بهمانی، حرمت قانونی هیچ نهادی را نگه نمی‌دارد و رسما از مفسد حمایت می‌کند؛ بوی بد «منیت» می‌دهد! و همه فتنه‌ها و انحراف‌ها ناشی از همین «من» است! و دقیقا به‌خاطر همین است که از میان هزاران صفحه کتاب دفاع مقدسی، حضرت آقای حکیم و دوراندیش ما، عدل دست می‌گذارند روی این عبارت که «ابتدا باید از سیم‌خاردار نفس خودت رد شوی!» تو بازرگان را خیلی دوست داری؛ باشد!

 

اما تا کجا؟! و منتظری را تا کجا؟! و این را تا کجا؟! و آن را تا کجا؟! نه! انقلابی، خانه در ناکجاآباد بنا نمی‌کند! و تا هر کجا، با خواص نمی‌رود! آقای فلانی! ما انقلاب کردیم در وهله اول، برای تخریب منیت! و صدالبته هر که خود را قهرمان‌تر و سوپرمن‌تر بداند و به هیچ صراطی هم مستقیم نباشد، از همه ضدانقلاب‌تر است! وقتی دشمن دارد چپ و راست، موضع ما را در بوق می‌کند، این ادعا که «من دارم هم از چپ می‌خورم، هم از راست» یعنی حرف مفت! سخن آخر؛ خدمت به ملت، از دیگر مشخصه‌های انقلابی‌گری است لیکن به ملت، نه به منیت! و نه به خود! بعضی‌ها همین که دوره‌شان تمام می‌شود

می‌روند در جلد مخالف‌خوان! پس درد میز و صندلی دارند، نه درد مردم!