پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مهران کریمی- «در اسلام مردم یک رکن مشروعیتند، نه همه‌ی پایه‌ی مشروعیت. نظام سیاسی در اسلام علاوه بر رأی و خواست مردم، بر پایه‌ی اساسىِ دیگری هم که تقوا و عدالت نامیده میشود، استوار است... پایه‌ی مشروعیت حکومت فقط رأی مردم نیست؛ پایه‌ی اصلی تقوا و عدالت است؛ منتها تقوا و عدالت هم بدون رأی و مقبولیت مردم کارایی ندارد... در مردم‌سالاری دینی و در شریعت الهی این موضوع مطرح است که مردم باید حاکم را بخواهند، تا او مورد قبول باشد و حق داشته باشد که حکومت کند... در اسلام هیچ ولایت و حاکمیتی بر انسانها مقبول نیست، مگر این‌که خدای متعال مشخّص کند. ما هرجا که در مسائل فراوان فقهی که به ولایت حاکم، ولایت قاضی یا به ولایت مؤمن - که انواع و اقسام ولایات وجود دارد - ارتباط پیدا میکند، شک کنیم که آیا دلیل شرعی بر تجویز این ولایت قائم هست یا نه، میگوییم نه؛ چرا؟ چون اصل، عدم ولایت است. این منطق اسلام است. آن وقتی این ولایت مورد قبول است که شارع آن را تنفیذ کرده باشد و تنفیذ شارع به این است که آن کسی که ولایت را به او میدهیم - در هر مرتبه‌ای از ولایت - باید اهلیّت و صلاحیت یعنی عدالت و تقوا داشته باشد و مردم هم او را بخواهند. این منطق مردم‌سالاری دینی است.» آیت‌الله خامنه‌ای ۱۳۸۲/۰۹/۲۶

نکاتی که از این بیانات رهبری درک می‌کنم:

1- از بُعد دینی و شرعی (و در اینجا از زاویه‌ی مسئله‌ی حاکمیت بر انسان‌ها) اصل بر «عدم ولایت» است مگر آنکه با «تنفیذ خداوند» باشد.

2- کسی که ولایت به او «تنفیذ» می‌شود باید حائز ۲ شرط باشد: صلاحیت شامل «عدالت و تقوا» و «مقبولیت مردمی».

3- در این چارچوب «ولایت» به معنای «حق حاکمیت بر دیگران» حقیِ الهی است که به فرد یا افرادی تنفیذ می‌شود و کسی «از پیشِ خود» حق حاکمیت بر مردم را ندارد، چه رأی مردم را داشته باشد و چه نداشته باشد و مُدل حکومت به معنای استبداد فردی، حکومت حزبی یا دمکراسی‌ مبتنی بر تحزب و... از این جهت تفاوتی نمی‌کند.

4- اگر «مشروعیت» را در این بیانات به معنای «حقِ حاکمیت» بگیریم راه را به خطا رفته‌ایم. چرا؟ به این دلیل روشن که در این سخنان رهبری از ۲ موضوع به عنوان پایه‌های مشروعیت صحبت می‌کنند: تقوا و عدالت و رأی مردم و در واقع تالی فاسد این تفسیر این است که در اندیشه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای «ولایت الهی» هیچ نقشی در مشروعیت حکومت (به معنای حق حاکمیت بر مردم) ندارد!! در صورتی که اصل حکومت اسلامی بر این ایده بنا شده که حق حاکمیت، حقی در اختیار خداوند است و نه حقی که فی‌المثل از مجرای قرارداد اجتماعی از آنِ شخص، گروه یا توده‌ی مردم باشد.

5- آنچه در اینجا با عنوان مشروعیت مطرح می‌شود شروط و قیودی هستند برای اِعمال ولایت یعنی حق حاکمیتِ الهیِ تنفیذ شده. در صدر اسلام مکانیزم سنجشِ خواست مردم بیعت بود بنابر این: «بیعت منجزکننده‌ی حق خلافت است؛ آن ارزشها آن وقتی میتواند فعلاً و عملاً کسی را به مقام ولایت امر برساند که مردم هم او را بپذیرند و قبول کنند.» آیت‌الله خامنه‌ای ۱۳۶۰/۰۲/۲۹

6- این نگاه درباره‌ی حق حاکمیت و مبدأ مشروعیت حکومت در جاهای دیگر نیز از سوی رهبری مورد اشاره قرار گرفته است: «آن چیزى که به‌عنوان مبدأ مشروعیّت‌ این نظام محسوب میشود، یعنى ولایت‌ الهى که به فقیه منتقل میشود، مشروط است به پایبندى بر احکام الهى.» آیت‌الله خامنه‌ای ۱۳۸۵/۰۳/۱۴

7- در فهم اندیشه‌ی سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای باید به این نکته توجه کرد که مفهوم مشروعیت در جاهای مختلف به معانی مختلفی به کار رفته است. از جمله اینکه مشروعیت وابسته به «مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت‌خواهى»، «رعایت‌ احکام‌ الهى» یا «کارآمدی» دانسته شده است. چنانچه به این ایضاح مفهومی توجه نکنیم نتیجه این می‌شود که مشروعیت (به معنای حقِ حاکمیت بر انسان‌ها) را شامل همه‌ی این موارد و احیانا موارد دیگر بدانیم که غلط بودن این موضوع بدیهی و روشن است.

8- نکته‌ی دیگری که موید این معناست سخنان رهبری در مراسم ارتحال امام خمینی (ره) در سال ۹۳ در تفکیک «قدرت» از «قهر و غلبه» است: «هیچ قدرت و غلبه‌اى در مکتب امام که از تغلب و از اِعمال زور حاصل شده باشد، مورد قبول نیست. در نظام اسلامى قهر و غلبه معنا ندارد؛ قدرت معنا دارد، اقتدار معنا دارد، اما اقتدارِ برخاسته‌ى از اختیار مردم و انتخاب مردم؛ آن اقتدارى که ناشى از زور و غلبه و سلاح باشد، در اسلام و در شریعتِ اسلامى و در مکتب امام معنا ندارد؛ آن قدرتى که از انتخاب مردم به‌وجود آمد، محترم است.» آیت‌الله خامنه‌ای ۱۳۹۳/۰۳/۱۴

9- در یک جمله: برای درک دقیق اندیشه‌ی سیاسی رهبری باید مشروعیت به معنای حق حاکمیت با مشروعیت به عنوان شروط و قیود اِعمال ولایت و حق حاکمیت را از یکدیگر تفکیک کرد تا دچار نتیجه‌گیری‌های غلط نشویم.