به گزارش پارس به نقل از فارس، در گزارشی که با عنوان « چرا شیوخ سقوط خواهند کرد» به قلم « کریستوفر دیویدسون» در نشریه فارین پالسی منتشر شده، آمده است: زمانی تصور بر این بود که نظام های پادشاهی حاشیه خلیج فارس از قیام هایی که جهان عرب را در نوردید در امان هستند. اما دیگر اینطور نیست.

* تابستان امسال صحنه تقابل مردم و خانواده سلطنتی کویت خواهد بود

در ۲۲ آوریل، یک قاضی کویتی اعلام کرد که « مسلم البارک» یکی از چهره های برجسته مخالف در این کشور به قید وثیقه آزاد خواهد شد و این اعلامیه فریاد شادی هواداران وی را که در دادگاه جمع شده بودند، به همراه داشت. خودداری بارک در تسلیم خویش به مقامات دولتی در یک هفته پیش از این ماجرا و گذراندن ۵ سال زندان بخاطر انتقادی که از امیر کویت کرده بود، به سمبلی برای تشدید مقاومت و مخالفت دربرابر حکومت تمامیت خواه در این کشور نفت خیر بدل شد.

به دنبال اعلام حکم بارک، هزاران کویتی به خیابان های این کشور ریختند تا همبستگی خود را با وی اعلام کنند و این تظاهرات به درگیری های پراکنده با نیروهای امنیتی منجر شد و در آن ده ها فعال سیاسی برجسته این کشور سخنرانی های تندی انجام دادند. به نظر می رسد در تابستان امسال صحنه برای تقابل طولانی میان بخش اعظمی از شهروندان کویتی و خانواده سنتی سلطنتی در این کشور آماده باشد.

* گزارش مربوط به احتمال فروپاشی کشورهای پادشاهی عرب روند فزاینده ای داشته است

شاید اکنون تفاوت چندانی با تابستان سال ۲۰۱۲ یعنی زمانی که کتاب « بعد از شیوخ» منتشر شد، بوجود نیامده باشد. در آن زمان هم مباحثات جاری و عمومی اندکی در محافل خارج از خاورمیانه درباره دورنمای ناآرامی جدی سیاسی در امیرنشین های خلیج فارس مطرح نبود.

دانشگاهیان و فعالان سیاسی دستکم در درون امیرنشین های همپیمان غرب، این کشورها را به نوعی از جریان جنبش مردمی که منطقه و جهان عرب را فرا گرفته، مستثنی می دانستند. این برداشت و موضع آنها هم قابل پیش بینی و هم قابل درک بود. چرا که امیرنشین های فقیرتر در حاشیه خلیج فارس با استفاده از ترکیبی از سیاست هویج و چماق [تشویق و تنبیه] توانسته بودند بیشتر اعتراضاتی را که بلافاصله بعد از انقلاب های شمال آفریقا، به خیابان های آنها نیز کشیده شده بود، مهار کنند. در عین حال، امیرنشینان ثروتمندتر هنوز کنترل خود را بر مردمی که علاقه چندانی به سیاست ندارند و با مردم فقیر تونس، قاهره و طرابلس نقاط مشترک اندکی دارند، حفظ کرده بودند.

به هر حال اوضاع از آن زمان تاکنون بسیار فرق کرده است. در زمستان سال ۲۰۱۲ بود که رسانه ها در مقالاتی به پیش بینی فروپاشی این نظام های پادشاهی یا دستکم برخی اغتشاشات در این کشورها پرداختند. گزارش های مربوط به اعتراضات، محاکمه ها، افزایش فقر، فعالیت های سایبری در کشورهای عرب خلیج فارس به امری متداول بدل شد و حتی اندیشکده های برجسته آمریکایی نیز از تیترهایی مانند « انقلاب در ریاض» برای گزارش های خود استفاده کردند.

* دیری نمی پاید که نظام پادشاهی حکومت مشروع نخواهد بود

به نظر می رسد که مفسرین بین المللی بالاخره متوجه نارضایتی فزاینده در میان اتباع خلیج فارسی شده اند و اکنون بهتر از قبل متوجه تلاشی شده اند که توسط توده مردم در منطقه و گروه های مخالف در حال ظهور صورت می گیرد. دنیا کم کم شروع به توجه به تقلای میان مردم منطقه و نخبگان حاکم آنها که روز به روز مستبدتر و مرتجع تر می گردند، کرده است.

این توجه و تمایل بین المللی غیرمنتظره به سیاست در خلیج فارس و بروز جریان احتمالی « بهار خلیجی» [قیام مردمی در خلیج فارس] از بسیاری از جهات به خاطر صدها اتفاق و حادثه ای است که در منطقه در شش ماه گذشته رخ داده و می توان تیتر رسانه ها شود. تقریباً بدون هیچ استثناء این ماجراها شواهد و مدارک لازم در حمایت از ایده ای که در کتاب مذکور وجود دارد، داده است. این ایده که حکومت های پادشاهی سنتی به عنوان یک نوع نظام مشروع به زودی به پایان عمر خود می رسند.

* حکومت های پادشاهی سعی دارند با خرج سنگین پول جلوی انقلاب ها را بگیرند

بیشتر کشورهای خلیجی اکنون در میانه کارزار میان مکانیزم های ناپایدار توزیع ثروت و قوای برتر مدرنیزه کننده که بسیار قوی هستند و بیش از این نمی توانند از سوی نخبگان حاکم کنترل و مهار شوند، گرفتار مانده اند. متغیرهای پیشین همچنان خود را در اختلاف گسترده ثروت و بیکاری واقعی و فزاینده نشان خواهند داد، با وجود برنامه های هزینه ای عمومی و برنامه های اضطراری اشتغالزایی که به مرحله اجرا درآمده اند.

احتمالا این ولخرجی ها در مقابله با انقلاب ها ادامه خواهند یاد و صندوق بین المللی پول نیز هم اکنون پیش بینی کرده که ثروتمند ترین حاکمان پادشاهی نیز در ظرف چند سال آینده با کسری بودجه مواجه خواهند شد. در کشورهای فقیرتر نیز که هم اکنون نیز این نوع ولخرجی ها غیرقابل اجرا هستند، اعتراضات به رشد فزاینده ادامه خواهند داد و نظام ها گزینه چندانی جز این ندارند که بطور علنی به سرکوب ناراضیان بپردازند.

* هزینه های اقدامات پلیسی بسیار سنگین شده است

در مورد قوای برتر مدرنیزه کننده بخصوص رسانه های اجتماعی باید گفت که نزاع سختی هم اکنون در فضای سایبری درگرفته است. قوانین تازه ای در همه این شش کشور پادشاهی وضع شده اند یا در حال وضع شدن هستند که هدف آنها تشدید اقدامات پلیسی علیه ناراضیان است و مجازات های سختی برای همه کسانی که احتمال تبدیل شدن به منتقد حکومت دارند، وضع شده است. اما به نظر می رسد که این راهبردها چندان دوامی نداشته باشند بخصوص با سر به فلک کشیدن هزینه های اقدامات پلیسی. بسیاری از این کشورها هم اکنون بالاترین نرخ استفاده از شبکه های اجتماعی را در مقایسه با دیگر کشورهای دنیا دارا هستند و مباحثات گسترده سیاسی آنلاین در شبکه هایی مانند توییتر، فیسبوک و یوتیوب برگزار شده است و این شبکه ها به نوعی به پارلمانی برای مباحث سیاسی بدل شده اند.

انتقادها در کنار ارایه جزئیات و مستندات علیه دولت به امری رایج بدل شده و فساد خانواده حاکم را افشاء کرده و اهانت های مردمی را نثار نخبگان حاکمی می کند که تا به امروز امکان به چالش کشیدن آنها وجود نداشت و این اطلاعات میان میلیون ها انسان جابجا می شود. چنین توهینی به حاکمان تا پیش از سال ۲۰۱۱ قابل تصور نبود اما اکنون انتقاد از مستبدان حاکم به امر رایج برای جوانان کشورهای عرب خلیج فارس بدل شده است.

* حاکمان بحرین روز به روز از مردم دور می شوند

بحرین که هنوز پیشگام قیام مردمی در این منطقه به شمار می رود در چند ماه گذشته شاهد تشدید وقایع تلخ و نومیدی بود. با وجود وعده های جدید حاکمان برای گفت وگو و برخی سازش های اندک از جمله ارتقای جایگاه برای کسانی که به عنوان میانه رو یاد می شوند، خانواده حاکم و همپیمانان آن در ریاض و ابوظبی همچنان با قوت جایگاه خود را حفظ کرده اند. نخبگان این جزیره خلیج فارسی از این که اصلاحات مهمی انجام دهند، سر باز زده اند و بسیاری از فعالان سیاسی در این کشور را به پشت میله های زندان انداخته و خود را بیش از پیش از اکثریت جامعه بحرین دور کرده اند.

* تلاش بحرین برای نسبت دادن قیام مردمی به ایران دیگر خریداری ندارد

تلاش گسترده بحرین در فضای اجتماعی برای تحریف قیام بلندمدت مردمی و معرفی آن به عنوان مناقشه فرقه ای یا بخشی از نزاع میان ایران و اعراب همچنان به قوت خود باقی است با این تفاوت که مقبولیت این ادعاها در حال کاهش است. با از سر گرفته شدن اعتراضات در فوریه سال ۲۰۱۳ که به مرگ و درگیری های بیشتر منجر شد، دیگر بعید به نظر می رسد که پادشاهی بحرین بتواند مشروعیت خود را بار دیگر از نو احیاء کند. به این ترتیب، حکومت آل خلیفه بطور مؤثری به نخستین حکومت پادشاهی بدل می شود که از سوی اکثریت مردم خود بطور علنی رد می شود.