به گزارش پارس ، به نقل از فارس، زمستان سال گذشته، روزنامه لبنانی الاخبار خبری را منتشر کرد که از توافق پشت پرده بین مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان عراق و رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه در خصوص برخی مسائل منطقه ای حکایت داشت. بر اساس خبری که الاخبار منتشر کرد، اردوغان و بارازنی قراردادهای محرمانه ای با یکدیگر امضا کرده اند که در نتیجه آنها، اردوغان مشروعیت ایجاد دولت کُردی مستقل در عراق را به رسمیت خواهد شناخت و در مقابل، بارزانی نیز از طرح منطقه ای اردوغان علیه نظام سوریه و حکومت نوری مالکی در عراق و سپس علیه ایران حمایت می کند.

این خبر زمانی که منتشر شد تنها در حد یک شایعه به نظر می رسید اما اتفاقاتی که بعدها افتاد ظن ها را در خصوص صحت این خبر تقویت کرد. یکی از مهم ترین این اخبار، توافق سران ترکیه با « عبدالله اوجالان» ، رهبر پ ک ک، و برقراری آتش بس بین دو طرف بود. طبعا اوجالان که سال هاست در زندان های ترکیه به سر می برد، برای تن دادن به چنین توافقی نیازمند یک انگیزه جدی بوده است وگرنه می توانست سال ها قبل و در همان بدو دستگیری، چنین توافقی را برقرار کند.

به نظر می رسد حزب عدالت و توسعه ترکیه، بسیار ماهرانه تر از دولت های پساعثمانی این کشور با « کارت کردها» بازی کرده است. کردها که در ترکیه حتی به عنوان یک قومیت به رسمیت شناخته نمی شوند و از آنها تحت عنوان « ترک های کوهستانی» نام برده می شود، اکنون حدود یک سوم تعداد نمایندگان حزب عدالت و توسعه در پارلمان ترکیه را تشکیل می دهند. واقعیت آن است که اردوغان و یارانش به دنبال آن بودند که از تهدیدی که همواره حکومت ترکیه را از تاریخ تاسیس دولت مدرن در این کشور تحت تاثیر قرار داده بود، یک فرصت بسازند. اینکه ترک ها اختلافات خود را با هموطنان کرد خود حل کنند البته محل هیچ مناقشه ای نیست و از امور داخلی آنهاست اما اینکه از این فرصت برای ضربه زدن به سایر دول منطقه استفاده کنند، محل بحث جدی است.

تاریخ مساله ترکیه و کردها به دوران پس از جنگ جهانی اول باز می گردد. در آستانه جنگ اول جهانی، گروهی در ترکیه قدرت را به دست گرفتند که از آنها به عنوان « ترک های جوان» یاد می شود. ناسیونالیسم غربی یکی از انگاره های این گروه بود و دارای تعصب نژادی بودند.

پس از اشتباه بزرگ امپراطوری عثمانی در جانبداری از آلمان در جنگ اول جهانی و شکست سخت و این امپراطوری که منجر به فروپاشی آن شد، نیروهای پیروز در جنگ هم حقوقی را برای کردها در نظر گرفتند و هم مرزهای ترکیه را بسیار کوچک تر از اینکه هست ترسیم کردند.

آتاتورک که آن روزها قهرمان ملی ترکیه محسوب می شد، تمام هنرش این بود که با بسیج نیروها و درافتادن در جنگی سخت، سرانجام مرزهای ترکیه کنونی را در « عهدنامه لوزان» تثبیت نماید. یکی از دست آوردهای ملی گرایانه آتاتورک این بود که کردها را از عرصه سیاسی ترکیه حذف کند و اصولا در قانون اساسی خود، هیچ نامی از آنها نبرد.

اگرچه عهدنامه لوزان مرزهای کنونی ترکیه را ترسیم کردند اما این کشور همچنان نسبت به یک منطقه ادعا داشت: « شمال عراق و بالاخص موصل» . هرچند که ترک ها بعدها از این ادعا دست کشیدند اما در حافظه تاریخی آنها، بخش وسیعی از کردستان عراق که اکنون اقلیم کردستان خوانده می شود و نفت خیز هم هست، ملک آنهاست.

اختلافات میان ترکیه و کردهای این کشور همواره جدی بوده است. کردها در چهار کشور در منطقه خاورمیانه سکونت دارند: ایران، ترکیه، سوریه و عراق.

ایران وطن تاریخی کردهاست و اصولا کردها قومی ایرانی محسوب می شوند و دارای سابقه طولانی هم زیستی مسالمت آمیز با سایر اقوام ایرانی هستند. در گذشته و در دوران پهلوی، بین برخی گروه های تجزیه طلب کرد و ارتش ایران زد و خوردهایی پیش آمد که به شکست تجزیه طلبان انجامید. رهبری آن روز نیروهای کرد را « ملامصطفی بارزانی» ، پدر رئیس فعلی اقلیم کردستان برعهده داشت. در ابتدای انقلاب اسلامی ایران نیز برخی گروه های تجزیه طلب کرد در کشور قد علم کردند که آنها نیز کاری از پیش نبردند. در دوران جنگ تحمیلی، رابطه بسیار خوبی بین جمهوری اسلامی ایران و گروه های پیشمرگ کرد برقرار بود. جلال طالبانی رئیس جمهور عراق همواره رابطه ای خوب با کشورمان داشته است. در مجموع روابط بین حکومت مرکزی ایران و قومیت کرد، علی رغم تمام شیطنت های انجام شده از سوی برخی گروهک ها، روابطی سالم و برادرانه بوده است و از اساس با آنچه در عراق و ترکیه گذشته است، قابل قیاس نیست.

در سوریه، رابطه کردها با دولت اسد هیچگاه به سرحد یک بحران نرسیده است بلکه خاک سوریه در مقاطعی محل فعالیت کردهایی بوده است که از ترکیه رانده شده اند. گفته می شود عبدالله اوجالان مدتی در سوریه عملیات بر ضد ترک ها را فرماندهی می کرده است.

اما در عراق و ترکیه، روابط کردها با حکومت مرکزی همواره تنش آلود بوده است. از زمانی که عراق به عنوان یک موجودیت سیاسی مستقل پا به عرصه وجود نهاد، کردها همواره برای حکومت های مرکزی در عراق درسرساز بوده اند. از عبدالکریم قاسم گرفته تا صدام، همه با کردها دچار مساله شده اند. پس از اشغال عراق توسط ایالات متحده و بریتانیا و تشکیل نوعی دموکراسی نیم بند در عراق، تردیدی نبود که کردها به یک سیستم حکومتی متمرکز تن نمی دهند. فدرالیسم تنها راهکاری بود که در عین اعطای خودمختاری به کردها، تمامیت ارضی عراق را نیز حفظ می کرد.

با این حال، طی سال های اخیر آنچه حکومت اقلیم کردستان عراق از خود نشان داده است، حتی بعضا فراتر از قانون اساسی عراق و اصول فدرالیسم بوده است. آن گونه که بی بی سی گزارش داده است، حکومت اقلیم کردستان به اموری دست یازیده که در حوزه اختیارات حکومت مرکزی است از جمله برقراری روابط با سایر دولت ها، صادرات نفت، خرید سلاح های سنگین و قس علیهذا.

از سوی دیگر، با از کار افتادگی اجباری جلال طالبانی، یکی از عناصر اصلی متعادل کننده در روابط بین اقلیم کردستان و حکومت مرکزی عراق از میان برخاسته است. بحران طولانی مدت سوریه که به نوعی بر تنش های شیعه – سنی در منطقه افزوده است نیز، مزید بر علت شده و تنش های طایفه ای در عراق را هم دامن زده است.

ظاهرا، زیاده خواهی فرزند ملامصطفی، بحران سوریه و طمع تاریخی ترکیه به شمال عراق، اردوغان و دولتش را بر آن داشته است که از فرصت پیش آمده حداکثر استفاده را ببرند و کردستان عراق را در مسیر خواسته های هژمونیک منطقه ای ترکیه وارد عمل کنند.

احتمال آن می رود که دولت ترکیه، به طور مستقیم یا غیرمستقیم به حمایت از تمایلات تجزیه طلبانه در کردستان عراق بپردازد و به این وسیله تلاش کند تا اولا، مشکلات خود را با کردها حل و فصل کند، ثانیا کردستان عراق را به عنوان یک متحد جدید در منطقه برای خود مطرح کند، ثالثا از طریق کردستان عراق در مناطق کردنشین ایران تنش ایجاد کند، رابعا سهمی از نفت کردستان عراق یعنی آرزوی دیرینه خود به دست آورد و خامسا، از طریق کردستان عراق، کردهای سوریه را با خود و علیه حکومت این کشور همراه کند.

این طرح بلندپروازانه آقای اردوغان و دوستانشان ظاهرا خوب و دقیق طراحی شده است اما در واقع چالش هایی را نیز برای دولت حزب عدالت و توسعه از پی خواهد داشت:

اولا، بعید نیست بهبودی که در روابط کردها و ترک ها پدید آمده است، مقطعی بوده و بار دیگر روحیات ریشه دار ملی گرایی در کردهای ترکیه سر باز کنند. در آن صورت ترکیه به دست خود برای مخالفان تمامیت ارضی خود پایگاهی مستحکم ساخته است؛

ثانیا، ادامه این روند، اصول دولت مدرن ترکیه بنیان نهاده شده توسط آتاتورک را زیر سوال می برد و اردوغان و حزبش را در برابر ملی گرایان ترک و گروه های راست گرا قرار داده و سرمایه اجتماعی عدالت و توسعه را در داخل ترکیه تضعیف می کند؛

ثالثا، حمایت ترکیه از تجزیه کردستان عراق، این کشور را در برابر دولت مرکزی عراق و پان عرب ها در سراسر جهان عرب قرار می دهد. پان عرب ها ترکیه را به خاطر تجزیه کشوری عربی هرگز نخواهند بخشید؛

رابعا، آنکارا با حمایت از تجزیه عراق، به واقع برای کردهای سرزمین خود پیغام مشروعیت تجزیه را صادر خواهد کرد و مقاومت در برابر چنین خواستی در آینده برای خود این کشور نیز سخت خواهد بود.

در مجموع، بازی با کارت کردها چون شمشیری دولبه است که می تواند برای آقای اردوغان و نظام سیاسی ترکیه دردسرهایی جدی ایجاد کند؛ دردسرهایی که تنها گذشت زمان آنها را به نمایش خواهد گذارد. ظاهرا دولت ترکیه در فضای امروز غرق شده و اصلا به این نکته توجهی ندارد که بحران ها گذرا هستند اما مسائل ژئوپلتیک، باقی می مانند.