در گفتگوی مشروح با رویوران مطرح شد؛
همه جریانات داخل نظام در حمایت از شیخ عیسی قاسم اتفاق نظر دارند/عربستان به دنبال باز کردن جبهه جدید تقابل با ایران است
روند تحولات غرب آسیا به سمت و سوی غلبه جریان مقاومت بر تروریست ها پیش می رود. پس از آزادسازی فلوجه و اعلام خروج عملیاتی برخی کشورهای هم پیمان با عربستان از جنگ یمن، اوضاع در سوریه نیز به سمت ثبات هر چه بیشتر در حال پیش روی است.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- در مقابل، کشورهای حامی تروریسم همچون ترکیه، هر روز بی ثبات تر از قبل جلوه می کنند. در این میان، وضعیت بحرین را باید در یک مجال جداگانه مورد بررسی قرار داد. بیانیه اخیر سردار سلیمانی فرمانده سپاه قدس درباره سلب تابعیت رهبر شیعیان این کشور توسط آل خلیفه، بحرین را در مرکز توجهات منطقه ای قرار داده است. برای بررسی پیامدهای صدور این بیانیه بر روند تحولات داخلی کشور بحرین و منطقه غرب آسیا با دکتر حسین رویوران؛ کارشناس شناخته شده مسائل منطقه به گفتگو نشسته ایم. رویوران معتقد است صدور بیانیه سردار سلیمانی را باید نشانه ای از یک سطح جدید از تحرکات منطقه ای ایران دانست. رویوران درباره برخی اظهار مخالفت های داخلی با این بیانیه نیز معتقد است علیرغم برخی اختلاف سلایق در نوع واکنش ها، کلیت نظام در مسئله حمایت از شیخ عیسی قاسم تردیدی وجود ندارد. مشروح گفتگوی ما با دکتر رویوران پیش روی شماست.
صدور بیانیه سردار سلیمانی در زمینه بحرین، واکنش های زیادی را در روزهای گذشته به دنبال داشته است. برخی تحلیلگران معتقدند صدور این بیانیه را باید نشانه ای از سطح جدید بازیگری ایران در تحولات منطقه دانست؟ نظر حضرتعالی در این زمینه چیست؟
این رفتار قطعاً یک رفتار معمولی نیست. یک رفتار جدید است و با توجه به جایگاه سردار سلیمانی و نوع ارتباطاتی که با حزب الله، حماس، جهاد، حشدالشعبی و انصارالله دارد، این نوع ورود ایشان به مسائل منطقه، حتماً متفاوت از قبل بوده است. به همین دلیل بسیاری از مراکز تصمیم گیری، سیاسی و دیپلماتیک در سطح منطقه، این رفتار را یک تحول در رویکردهای جمهوری اسلامی برشمرده اند. و این بیانیه را هم از لحاظ محتوا و هم از لحاظ شکل واکنش، یک تحول رویکردی در رفتار جمهوری اسلامی در نظر گرفته شده است. بیانیه سردار سلیمانی اگرچه ناظر به تحولات جاری در بحرین بود، ولی ناگزیر بر دیگر تحولات منطقه نیز تاثیرگذاری خواهد داشت و این تحول در سطح بازیگری ایران، حتماً تاثیرات کوتاه و بلندمدت خود را بر جبهه مقاومت و همچنین رویکردهای کشورهای غربی در حوزه غرب آسیا خواهد گذاشت. ترسیم خطوط قرمز از طرف ایران، می تواند به این معنا باشد که سطح تحرکات آل خلیفه و جبهه سعودی-آمریکایی به مرحله خطرناکی وارد شده و ادامه این روند منجر به افزایش قابل توجه تنش ها خواهد شد. لذا سردار سلیمانی لازم دیدند تا این موضع هشدارآمیز ایران را به صورت رسمی به طرف مقابل ابلاغ کنند. از طرفی این مسئله حتماً ناظر به اطلاعات دقیقی است که ایشان از نیازهای جبهه مقاومت در این زمان خاص دارد و نمی توان تنها آن را از دریچه یک عملیات روانی در حوزه منطقه تحلیل کرد.
پیامدهای صدور این بیانیه چیست و اساساً چرا رژیم بحرین به سمت افزایش تنش ها در سطح این کشور کوچک در حرکت است؟
آل خلیفه تصمصیم گیرِ مستقیم و مستقل در این حوزه به شمار نمی رود. آنچه در رابطه با آیت الله شیخ عیسی قاسم اتفاق افتاد را حتماً باید یک تصمیم سعودی دانست و پیامدها و علل اتخاذ این تصمیم را هم در سیاست های آل سعود جستجو نمود. آل خلیفه در این مسئله، مجری تصمیمات آل سعود است. ما می بینیم که همان رفتاری که عربستان در مقابل علمایی مانند شیخ نمر انجام داد، در بحرین هم در برابر افرادی همچون شیخ عیسی قاسم در حال کپی برداری است. تصور من این است که عربستان سعودی سعی می کند یک جبهه جدید را برای مقابله با جمهوری اسلامی باز کند. آنها در میدان های مختلفِ مقابله با جمهوری اسلامی شکست خورده اند. لذا به دنبال باز کردن یک جبهه جدید تقابلی با ایران هستند و از این طریق سعی دارند غرب را به قرار گرفتن در کنار خود ترغیب کنند. سیاست حاکمیت جدید عربستان از ابتدای پادشاهی شیخ سلمان، دامن زدن به تنش ها در سطوح مختلف منطقه بوده است. بر همین اساس، برای مقابله با مطالبات برحق مردم بحرین هم سیاست مشت آهنین در دستور کار قرار گرفته و هنوز هم تغییری نکرده است.
در سطح داخلی، بعضاً مخالفت هایی با بیانیه سردار سلیمانی در زمینه بحرین شاهد بودیم. تحلیل حضرتعالی از این نوع موضعگیری ها چیست؟
اختلاف نظرهای داخلی را من خیلی زیاد و اساسی نمی دانم ممکن است برخی افراد غیرمسئول هم نظراتی در این زمینه داده باشند، ولی تصورم این است که مسئله حمایت از شیخ عیسی قاسم در کلیت نظام، یک امر تمام شده است. بعید می دانم در کلیت نظام فردی وجود داشته باشد که این رفتار رژیم آل خلیفه را محکوم نکند. ممکن است در نوع واکنش اختلاف نظر وجود داشته باشد، ولی در اصل مسئله اختلاف نظری وجود ندارد. به طور کلی سلب تابعیت شیخ عیسی قاسم توسط آل خلیفه را باید یک تصمیم کاملاً سعودی تصور کرد. همانطور که عرض کردم، عربستان به دنبال ایجاد یک تضاد جدید با جمهوری اسلامی است تا از رهگذر آن، غرب را به همبستگی بیشتر با رژیم آل سعود وادار کند. ورای اینکه حالا دیگر شیخ عیسی قاسم به عنوان یکی از نمادهای جبهه مقاومت به شمار می رود و آسیب زدن به او مساوی آسیب زدن به روحیه نیروهای جبهه مقاومت و مردم بحرین است، فکر می کنم بیانیه و نوع مواجهه سردار سلیمانی با این مسئله، می تواند در کنترل رفتارهای غیرعقلانی عربستان در سطح منطقه تاثیرگذار باشد. به نظرم آنها پس از این بیانیه با احتیاط بیشتری در محاسبات خود قدم برخواهند داشت.
واکنش آینده آل خلیفه در زمینه سرنوشت شیخ عیسی قاسم را چگونه پیش بینی می کنید؟
اولاً شیخ عیسی قاسم ابتدائاً یک شهروند بحرینی است و در نهایت، اولین کسی که باید از ایشان دفاع کند، مردم بحرین هستند که الان ابتکار عمل را در دست گرفته اند و از شیخ عیسی محافظت می کنند. در مقابل منزل ایشان تحصن کردند و به دولت آل خلیفه اجازه نداده اند تا تصمیم خود در زمینه اخراج شیخ عیسی قاسم از بحرین را عملیاتی کند. لذا بحث اول این است که مردم بحرین، باید در مقابل تعرض به یکی از نمادهای ملی و دینی خودشان واکنش نشان بدهند که واکنش نشان داده اند. بحث واکنش های خارجی از سوی جمهوری اسلامی ایران، حزب الله، عراق و دیگران، در مرحله دوم قرار می گیرد. به نظرم این واکنش ها در کنار حرکت اجتماعی مردم بحرین، تعریف و جایگاه پیدا می کند. مردم بحرین تا کنون به خوبی مدیریت صحنه را از آل خلیفه و آل سعود باز پس گرفته اند و به آنها اجازه تعرض به ساحت شیخ عیسی قاسم را نداده اند. برای قضاوت در این زمینه هنوز هم باید تامل کرد، ولی چیزی که روشن است این است که اساس پادشاهی و غیردموکراتیک حاکمیت بحرین با مطالبات مردمی در تناقض قرار دارد و بعید است آل خلیفه در آینده هم بخواهد حق رای مردم این کشور را به رسمیت بشناسد.
در روزهای گذشته، یکی از مباحث داغ در زمینه سیاست های منطقه ای کشور، تغییر آقای امیرعبداللهیان در جایگاه معاونت وزارت خارجه بود. آیا این تغییر را می توان نشان دهنده تغییر سیاست های منطقه ای دولت تصور کرد؟
به نظرم، تغییر آقای امیرعبداللهیان قطعاً به معنای تغییر سیاست های منطقه ای ایران نیست. وزارت خارجه یک ساختار مخصوص به خود را دارد. افراد سه سال در داخل کشور هستند و سه سال به ماموریت خارج می روند. آقای امیرعبداللهیان مدتی نسبتاً طولانی در این جایگاه بوده اند و باید به ماموریت خارجی می رفته است. این مسئله یک امر معمول در سطح وزارت خارجه است و تغییر افراد، اساساً سیاسی تعریف نمی شود. دامن زدن به این مسئله از سوی رسانه های عربی، عمدتاً برای ایجاد فتنه و اختلاف در داخل کشور است. از طرفی، سیاست های کلی کشور در حوزه ارتباطات بین المللی، به صورت کلی در مراجع بالاتری تصویب می شود. مسئله حمایت از گروه های مقاومت، در متن قانون اساسی کشور ما گنجانده شده و یک سیاست تغییرناپذیر است. لذا امری نیست که بتواند با جابجایی افراد، دچار تغییر و تحول بشود. به نظرم گمانه زنی هایی که در این زمینه انجام می شود را نمی توان خیلی دقیق دانست.
مسئله دیگری که در همین زمینه مطرح می شود، پیوستن ما به پیمان شفافیت مالی علیه تروریسم است. این مسئله چقدر خواهد توانست بر روند حمایت های ما از گروه های مقاومت تاثیر بگذارد؟
ببینید، اولاً در سطح دنیا تعریف واحدی از تروریسم وجود ندارد. جهان و سازمان ملل به تعریف واحدی در این زمینه نرسیده اند. برخی از کشورهای منطقه البته به دنباله روی از آمریکا و اسرائیل سعی دارند گروه هایی همچون حشدالشعبی عراق و یا حزب الله لبنان را جزء گروه های تروریستی محسوب کنند. ولی سوال این است که اینگونه تعریف های سیاسی و دوگانه چقدر از مشروعیت برخوردار است؟ تروریسم در منظر افکار عمومی جهان، دارای تعریف مشخصی است. تروریست کسی است که جدای از مردم و بر علیه آنها عملیات کرده، افراد غیرنظامی را هدف قرار می دهد. حزب الله جدا از مردم نیست و منتخب مردم است. حشدالشعبی هم به همین صورت. الان نزدیک 2.5 میلیون نفر از مردم عراق، اعضای حشدالشعبی هستند. داعش ولی بخشی از مردم نیست. لذا با وجود عدم تعریف مشخص و واحد از تروریسم، یک درک کلی از آن وجود دارد که اجازه نمی دهد جریاناتی مثل حزب الله، انصارالله و حشدالشعبی را تروریستی خطاب کرد. به جز اسرائیل که مصداق تروریسم دولتی است، تروریسم اراده ای خارج از دولت محسوب می شود و نه داخل آن. ما می دانیم که حزب الله بخشی از ساختار سیاسی لبنان محسوب می شود. همانطور که حشدالشعبی و انصارالله اینگونه هستند. برخی از غربی ها سعی می کنند آب را گل آلود کنند و تعریف تروریسم را به سمتی ببرند که حزب الله را بتوان در محدوده آن تعریف کرد. ولی دنیا این تعریف را قبول نکرده است. اندک کشورهای مزدور غرب که کاملاً وابسته به سیاست های آمریکا هستند، این تعریف را پذیرفته و با اهداف سیاسی خاص خود از آن استفاده می کنند. در مورد پیوستن ایران به پیمان شفافیت مالی علیه تروریسم هم به نظرم هنوز نمی توان قضاوت و ارزیابی دقیقی صورت داد. به نطرم آینده، فرآیند و نتایج این نوع تصمیمات را روشن خواهد کرد. با توجه به عدم وجود تعریف یکسان از تروریسم، در این زمینه خیلی نمی توان قضاوت قاطعی صورت داد.
ارسال نظر