سردار سلیمانی چه چیزی را نشانه گرفته است؟
نامه سردار سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در محکومیت اقدام حکام آل خلیفه در لغو تابعیت از شیخ عیسی قاسم رهبر معنوی جنبش ضد حکومتی مردم بحرین کوتاه ولی پر رمز و راز بود. نامه ای که بلافاصله واکنش های مختلفی را برانگیخت. از عصبانیت مسئولان سعودی تا اظهار نگرانی آمریکایی ها.
در این نوشتار به دنبال بررسی حواشی رسانه ای این نامه نیستیم. این نوشتار در پی پاسخ به این سوال است که معادلات منطقه ای بعد از این نامه چگونه بازیابی میشوند؟
وضعیت فعلی منطقه را میتوان تلاش جبهه عبری- عربی برای محاصره اقتصادی- سیاسی جبهه مقاومت دانست. تحریم های گسترده مالی علیه حزب الله لبنان، سرکوبی عوامل حزب الله در آمریکای جنوبی، تلاش برای گسترش سپاه هراسی در داخل کشورمان و مشروط کردن اجرای تعهدات اقتصادی برجام به محدود سازی حضور منطقه ای سپاه از نشانه های این پروژه جدید است.
نتیجه این پروژه را میتوان اجبار جبهه مقاومت به عقب نشینی گسترده در سوریه و عراق دانست. این پروژه بعد از حضور پیش دستانه جبهه مقاومت در منطقه شمالی حلب و جاماندن ائتلاف امریکایی از گسترش نقش خود در این مناطق و تقویت جبهه کردی تجزیه طلب در حال اجرا است.
با این پیشفرض نامه سردار سلیمانی به عنوان مجری اصلی سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی ایران را میتوان اعلام سیاست جدید در معادلات منطقه ای دانست.
گشایش جبهه جدید در حاشیه خلیج فارس و تاکید بر توان جنگ مسلحانه با دشمن دو مولفه اصلی این سیاست است. بحرین به عنوان جزیره ای با اکثریت شیعه سال ها است که جنبش های اجتماعی را در خود پرورانده است. این جنبش ها اما هویت عربی و نه دینی دارند و همین مساله سبب شده است تا فرصت راه اندازی درگیر مذعبی از بین برود. بنابراین این سخن سردار سلیمانی را میتوان حمل بر توان تاثیرگذاری ایران بر جامعه عربی بحرین فارغ از مذهب کرد. ویژگی که میتوان با شبیه سازی نقش مرجعیت در عراق با محوریت شیخ عیسی قاسم در بحرین عملا حشد الشعبی بحرینی را بوجود اورد.
مولفه دوم را اما میتوان تهدید تند سردار نه برای حکام بحرین که برای سران عربستان تعبیر کرد. باید یاداوری کنیم که عربستان در حاشیه خلیج فارس نقش پدرخواندگی دارد و مجامعی مانند شورای همکاری خلیج فارس و یا سپر دفاعی جزیره عملا ابزار عربستان برای هماهنگ سازی کشورهای عرب منطقه علیه ایران دانست. بنابراین این تهدید را میتوان هشدار به عربستان دانست که به زبان معمولی اینگونه تعبیر میشود: در صورت ادامه نقش آفرینی مخرب عربستان در سوریه و عراق ایران جبهه جنگ نیابتی را به درون حوزه راهبردی عربستان و حتی داخل خاک این کشور خواهد کشاند.
این نامه یقینا سبب بازنگری سیاست های عربستان در سوریه و عراق خواهد شد. عربستان هم اکنون تحت فشار توافق روسیه و امریکا برای دست کشیدن از گروه جیش الاسلام است. این فشار سبب نقش آفرینی کمتر این کشور خواهد شد که عملا باعث کاهش وزن سیاسی ان میشود. پس عربستان برای جلوگیری از این وضعیت باید با تشدید فعالیت خود در عراق این کاهش را جبران کند که عملا به افزایش تنش با ایران منجر خواهد شد. پس نامه سردار سلیمانی را میتوان اخطار به عربستان دانست.
رفتار شناسی ایران و شخص سردار سلیمانی نشان داده است که اگر وارد فاز جدیدی از مقابله با عربستان شوند تا به نتیجه رسیدن فعالیتها به کار خود ادامه میدهند. بنابراین دشمن به خوبی این تهدید را درک میکند و تلاش خواهد کرد تا به علت نتایج غیر قابل پیش بینی آن وارد فاز جدید مقابله با ایران نشود.
بیانیه سردار سلیمانی یک مقاله سیاسی نیست که یک روزنامهنگار آن را نوشته باشد و در آن نوعی نظریهپردازی را مطرح کرده باشد. بیانیه سردار سلیمانی نقطه آغاز یک تحرک جدی به قصد «دفاع موثر» از حقوق مردم بحرین است و از این رو آلخلیفه طبعا میداند که از این پس با شرایط جدیدی مواجه خواهد شد. این شرایط برخلاف شرایط دوره مبارزه مسالمتآمیز هیچ نفعی برای رژیم ندارد و کفه ترازو را به نفع ملت بحرین سنگینی خواهد کرد.
ارسال نظر