تقلب در انتخابات از نظر هاشمی رفسنجانی یعنی چه؟
اکبر هاشمی رفسنجانی نامی آشنا در عرصه سیاست برای ایرانیان است او از مبارزان پیش از انقلاب و جزء مسئولین رده بالای نظام پس از انقلاب بوده است. سیاست مداری که دو دوره ریاست جمهوری، نخستین رئیس مجلس شورای اسلامی، ریاست بر مجلس خبرگان و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را در کارنامه خود دارد.
بسیاری معتقدند که هاشمی در گذر سال ها در مشی سیاسی اش تغییراتی حاصل شده و مبدا انقلابی گری و اصولگرایی به حد نهایت اصلاح طلبی و سازش رسیده است. آنها شاهد فرضیه خود را مواضع هاشمی رفسنجانی در طی این سال ها قرار داده اند که بسیار تغییر کرده است.
بنا بر این گزارش اما در واقع آنچه در مورد هاشمی می توان گفت این است که او هم تغییر کرده است و هم تغییر نکرده است. اگر هاشمی را بخواهیم از دید مواضعش فقط بنگریم بله او تغییرات زیادی داشته است.
هاشمی دهه 60 یک آخوند عدالتخواه محسوب می شود که خطبه های نماز جمعه اش مملو از بحث عدالت اجتماعی و اقتصادی است و داعیه دار عدالت اجتماعی است.
هاشمی دهه 70 یک سیاستمدار حامی توسعه اقتصادی و اقتصاد بازار است که 180 درجه با هاشمی دهه 60 متفاوت است و پس از سال 84 هم منتقد احمدی نژاد حامی آزادی و مردم سالاری می شود که با رویکرد هاشمی در مورد آزادی در دولتش 180 درجه متفاوت است.
به گزارش خبرنگار ما، همه صاحب نظران قبول دارند که آزادی و مردم سالاری مساله دولت جناب هاشمی نبوده است و اساس دولت اصلاحات با شعار آزادی به عنوان خلا دوره سازندگی بر سرکار آمد و رئیس دولت اصلاحات سال 83 «درنامه ای برای فراد» از کنار گذاشته شدن شعار «مخالف هاشمی، دشمن پیغمبر است» به عنوان دستاورد نام می برد.
با این اوصاف باید گفت شخصیت جناب هاشمی رفسنجانی تغییراتی داشته است اما یک مساله در شخص هاشمی ثابت مانده است و آن خود مرکز پنداری هاشمی است.
اگر کسی مواضع هاشمی را دنبال کرده باشد متوجه خواهد شد که وی یک شخصیت خود مرکز پندار قوی دارد و وقتی مساله ای را روایت و یا تحلیل می کند خود را در مرکز قرار می دهد و سایرین را در اطرف می بیند.
بعنوان مثال چندی پیش ایشان عنوان کردند که «روحانی 3 درصد رای داشت و با حمایت من 50 درصد شد.» این جمله به این معنی است ستاد آقای روحانی، اصلاح طلبان، مناظره و سایر عوامل نسبت به هاشمی در حاشیه قرار دارند.
به این ترتیب اگر بخواهیم نظرات هاشمی در مورد فتنه 88 و تقلب مورد بررسی قرار دهیم از همین دریچه باید به آن پرداخت.
در انتخابات ریاست جمهوری سال 72، تنها رقیب موثر هاشمی رفسنجانی احمد توکلی بود که با حضورش باعث شد آراء هاشمی نسبت به سال 68 با ریزش 40 درصدی همراه شود. در آن دوره کاندیداها فیلم های تبلیغاتی داشتند که صدا و سیما باید آن را پخش می کرد که بجای فیلم تبلیغاتی احمد توکلی تبلیغات پخش شد.
در آن زمان محمد هاشمی، برادار اکبر هاشمی رفسنجانی ریاست صدا و سیما را بر عهده داشت و این مساله نشان می دهد که هاشمی رقابت و رقیب را قبول ندارد و پس از انتخابات در اعتراض به حضور توکلی، می گوید:« «آوردن توکلی یعنی خالی کردن زیر پای من.»
هاشمی رفسنجانی در انتخابات سال 84 هم که در دور دوم به نامزد گمنام انتخابات یعنی محمود احمدی نژاد می بازد، نه تنها حاضر نمی شود به او طبق روال مرسوم تبریک بگوید بلکه تلویحا در بیانیه ای که صادر می کند برگزار کننده انتخابات یعنی دولت اصلاحات را هم به تقلب متهم می کند.
وی در بیانیه ای که به مناسبت انتخابات صادر کرد، با زیر سئوال بردن روال قانونی، شکایت از داوران انتخابات را به دادگاه الهی حواله کرد و البته خود در مقام قاضی این دادگاه، برای داوران انتخابات، «انتقام الهی» نیز وعده داد.
هاشمی چنین نوشت: « بنا ندارم که در مورد انتخابات، شکایت به داورانی که نشان دادند نمیخواهند یا نمیتوانند کاری بکنند ببرم و شکایت خود را فقط همانند مورد قبل در دادگاه عدل الهی مطرح میکنم، خدایی که باتوکل بر او و برای جلب رضایتش به صحنه آمدم و با او معامله کردم و میدانم در انتقام الهی اگر کسی معاقب شود قطعا مردم، انقلاب اسلامی و ایران نخواهند بود و فقط مجرمان واقعی مجازات میشوند.»(خبرگزاری ایسنا 4/4/84)
هاشمی بعدها صراحتاً ادعای تقلب در آن انتخابات را مطرح و استانداران دولت خاتمی را متهم کرد که انتخابات را رها نموده و طرف مقابل هر چه خواسته است در صندوق ها ریخته است!
هاشمی با گلایه شدید از اصلاح طلبان، حتی تایید صلاحیت کاندیداهای اصلاح طلب(معین و مهرعلیزاده) را توطئه علیه خود تلقی کرده و چنین می گوید:
« امّا در انتخابات 84 چه اتفاقی افتاد؟ برگزار کننده انتخابات دولت اصلاحات بود، استاندارها هم همه اصلاح طلب بودند، عده ای آمدند و خواهش می کردند از من که بیا، نیایید بعد از ما اوضاع یک جور دیگری می شود. ولی من واقعاً نمی خواستم بیایم. تا فهمیدند من ممکن است بیایم آنها لشگر کشی کردند ... کاری که اتفاق افتاد همان اشتباه اصلاح طلبان بود دوباره. نفهمیدند که بعد از اینکه افرادی رد صلاحیت شدند چطور اینها را برگرداندند. برای چی برگرداندند؟ موقعی بود که فهمیدند من می آیم. یعنی وقتی فهمیدند من می آیم می دانستند رای خیلی بالاست. گفتند تفرقه بیندازیم. آنها از خدا خواسته گفتنند ما که مایوس بودیم یک راهی پیدا شد و آن جوری شد. حتی مرحله دوم، استاندارها که به کلی ول کردند، اصلا کاری نداشتند به انتخابات، هرچی خواستند توی صندوق ریختند و هر چی هم خواستند خواندند، کار دیگری نداشتند.» ( سخنرانی در جمع حزب اراده ملت 4/12/92)
همانطور که از این سخنان هاشمی فهم می شود او خود را در مرکز می نشاند و باقی را در حاشیه در نظر می گیرد و حتی حاضر نیست عیب و ایراد خود در نیاوردن را بپذیرد بلکه آن را برگردن دولت اصلاحات می اندازد و آنها را متهم به تقلب و توطئه علیه خود می کند.
در سال 88 هم دقیقا هاشمی به هیچ وجه حاضر نشد شکست غیر مستقیم خود را در دو قطبی احمدی نژاد هاشمی بپذیرد و هزینه آن را برگردن دولت احمدی نژاد انداخت.
بنابراین با این ادعا او این پیام را می رساند که عدم پیروزی من به عدم توانایی ام یا توانایی رقیبم مرتبط نیست بلکه نتیجه انتخابات ناسالم است.
ارسال نظر