پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- سال هاست که آمریکایی ها برای انتخابات و پسا انتخابات در جمهوری اسلامی ایران  برنامه ریزی کرده و می کنند. هر انتخاباتی که شکل می گیرد برای آمریکایی ها از دو منظر مهم است :

الف) حضور مردم در پای صندوق های رای نوعی نمایش جمهوریت انقلاب و پایبندی به اصول قانون اساسی است و این یعنی تهدید برنامه ریزی های صورت گرفته توسط این رژیم جهت پروپاگانداهای رسانه ای علیه جمهوری اسلامی ایران و ناکارآمدی برنامه های پیاده شده

ب) ایجاد فضای شکاف و دو قطبی سازی جامعه که به صورت مشخص در انتخابات 88 به طور مکرر چه قبل از انتخابات و چه پس از آن شاهد بودیم و دیدیم بیش از شش سال است با گذشت حوادث تلخ فتنه ی 88 هنوز تقابل بخشی از بدنه ی ملت علیه ملت با اغفال و تغلب طلبی عده ای از جریان اصلاحات موجب شد کشور به لبه ی پرتگاه برود که با عنایت الهی و توجهات خدای متعال این ضربه نیز دفع گردد.

در واقع آمریکایی خوب فهمیدند اگر در مورد انتخابات دیر بجنبند ضرباتی به برنامه هایشان وارد می شوند که قادر به مدیریت  آن در ابعاد مختلف نیستند. بر همین اساس ماه ها قبل از هر انتخاباتی برنامه ریزی میدانی می کنند تا بدین صورت بتوانند مسیر اصلی انتخابات در کشور را دچار انحراف کنند. به عبارت بهتر آمریکایی ها می خواهند از این موضوع استفاده نموده و در کشور نفوذ نمایند. بر همین اساس بایستی نکاتی را بیان کرد :

1. مهمترین انتخابات در کشور انتخابات خبرگان رهبری و تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی است. طبق اصل 111 قانون اساسی خبرگان موظف به نظارت و بررسی صفات احراز شده در قانون اساسی برای جایگاه ولی فقیه و رهبری ایران هستند. جایگاهی که حکیمانه حضرت آیت الله خامنه ای پس از رحلت امام راحل مدیریت جامعه را برعهده داشت و دوست ودشمن به رهبری مقتدرانه و حکیمانه ایشان اقرار نمودند. ورود عناصر نابلد و وابسته ی فکری و اعتقادی و یا مخالف قوانین آمره به ویژه مخالف قانون اساسی و بعضا مخالف اصل مترقی ولایت فقیه به طور حتم یکی از سیاست های دولت آمریکاست تا در شرایط داخلی کشور بتواند با تشکیل مجلسی همچون مجلس ششم اما این بار در سطح خبرگان رهبری، عناصر نفوذی را در برابر نصوص قانون اساسی و شخص رهبری قرار داده و با عناوین مختلف سعی در اخلال نظام و ایجاد شکاف اعتقادی نمایند. هر عاقلی که سیاست های یک صد سال اخیر آمریکا و انگلیس را در ایران دنبال کنند می دانند این موضوع یکی از سیاست های همیشگی آمریکایی ها بوده است. تا جایی که اگر نتوانند به عنوان عضو مجلس خبرگان، عنصری را نفوذ دهند از بیوت عناصر ساده اندیشی همچون آقای منتظری استفاده نموده تا در مسیر حق طلبی نظام، ایجاد اختلال کنند. به تعبیر بهترین و اولین گام سیاسی آمریکا و غرب به ویژه انگلیس در ماه های آینده تصمیم گیری در مورد مجلس خبرگان رهبری و نفوذ دادن عناصر فرصت طلب و وابسته به جریان غرب در این مجلس کشور است تا بتوانند به زعم خود مجلسی همچون مجلس ششم ایجاد کنند. مرجعیت سازی، پوشش خبری انتخاباتی افرادی مختلف، استفاده از فرزندان بعضی از بزرگان را می تواند در همین موضوع تحلیل کرد.

2.  مجلس شورای اسلامی به عنوان مرکز قانون گذاری و تدوین قوانین کشور دومین نهادی است که در سال جاری با انتخابات همراه است و هر دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب برای تصدی پست نمایندگی ملت از همین حالا در حال رقابت هستند. دنبال کردن اخبار نشان می دهد هر دو گروه مایلند اختلافات درون گفتمانی را میان احزاب همسو کنار گذاشته و برای انتخابات و تصاحب کرسی های بیشتر، ائتلاف نمایند. دراین زمینه نیز غرب به ویژه آمریکا برنامه ای از پیش تعیین شده دارد تا بدین صورت مجلسی ایجاد کند که رابطه با آنان را تسهیل و قوانین مقابله با استحاله از درون کشور را بر دارد. مجلسی که شاید بتوان آن را در خوشبینانه ترین حالت مجلس ششم دانست که هم از اصولگرایان و از اصلاح طلبان مجلسی فاقد کارآمد و تندرو در همه ابعاد تلقی نمود. برای بدست آوردن این مجلس نیز غربی ها مایلند از عناصری استفاده کنند که شاید به ظاهر حائز صلاحیت های کاندیداتوری هستند اما بعدا همکاری خود با غرب را رها نمی کند. بهترین سناریو برای این مجلس استفاده از اکثریت ظرفیت افراد برای کاندیداشدن وعبور حداکثری از مسیر تایید صلاحیت ها به صورت گسترده و سازماندهی آنان پس از تایید صلاحیت هاست. تا جایی که بتوان گزینه های مختلفی در هر مورد برای جریان های وابسته فکری داشت.

در چنین شرایطی هم بند یک و هم دو با مشکلات فروانی به عنوان تایید صلاحیت ها و احراز صلاحیت توسط شورای نگهبان خواهند داشت. بر همین اساس بهترین راهکار در مواجهه با این شورا، استفاده از پروپاگاندهای رسانه ای و زیر سوال بردن اصول قانون اساسی به عنوان موانع آزادی البته از نوع غربی است. زیر سوال بردن نظارت استصوابی، گله مندی از روش تایید صلاحیت ها، ناشفاف دانستن  انتخابات، تشکیل کمیته های نظارت و... بخشی از سناریوی عناصر وابسته ای است که می دانند تا زمانی که شورای نگهبان با تمام قوا در برابر زیاده خواهی ها ایستادگی کند، راهی برای نفوذ آنان نیست.

مسیر دیگری که آمریکایی ها در کنار این موضوع دنبال می کنند نمایش و بزک خود در افکار عمومی است تا بدین صورت حل موانع مختلف داخلی جمهوری اسلامی ایران را به رابطه با آمریکا گره بزنند. آمریکایی ها با استفاده از عنصر رسانه به دنبال آن هستند ذهنیت ملت ایران را نسبت به وقایع جنایت کارانه ی خود تغییر دهند و اینطور القا کنند اگر مشکلی در کشور حل شود صرفا با برقراری ارتباط با آمریکا و غرب است. چنین القایی آنجا کارآمدی دارد که عناصری از داخل شعار تبلیغاتی و سیاسی خود را در دو انتخابات بعدی چنین ارتباط و یا گفتمان تنش زدایی ( به تعبیر بهتر سازشکارانه) معرفی کنند و بگویند «همانطور که می دانید بهترین روش حل کشور ارتباط با آمریکاست، پس به من رای دهید!» البته کسی در کشور این چنین صریح نمی گوید اما رویکردهای مشخص بعضی از احزاب و دنبال کردن سیر گفتمانی بعضی از جریانات به طور مشخص این جمله را منتقل خواهد کرد.

حال باید دید آمریکا با غول رسانه ای خود می تواند به وسیله عناصر نفوذی و سیاسی خود در داخل کشور، تغییر ذهنیت مردم را به سمت ارتباط با خود تغییر دهد و زمینه ساز آن باشد تا در انتخابات پیش روی مردم به کاندیداهای متمایل به غرب رای دهند یا خیر! در این تقابل و جنگ نرم و حتی بهتر است گفت جنگ رو در روی، چه کسی پیروز میدان است. اما آنچه مهم است وجود عناصری نفوذی در بدنه ی سیاسی برای ورود به عرصه ی تصمیم گیری کشور و در نهایت ضربه زدن و تغییر باورهای حاکمیتی نظام است. عناصری که گهگاه پس از چند سال حتی به فعالیت های قدیم خود نیز ایراد می گیرند و آن را افراط گرایانه و از روی شور جوانی ارزیابی می کنند. به کرات از این نمونه افراد وجود دارد و اگر نگارنده بخواهد اسم بیاورد حتما از حوصله ی این نگارش خارج می شود.