تحلیلی بر واکنش رئیس جمهوری به یک پرسش
امسال سفر رئیس جمهور و هیات همراه ایشان به نیویورک با حاشیه های عجیبی مواجه شد که بررسی آنها خالی از لطف نیست.
به گزارش پارس ؛ آقای روحانی رئیس جمهور در آستانه سفر به نیویورک برای شرکت در هفتادمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در گفت و گویی با شبکه تلویزیونی «سی بی اس» آمریکا در پاسخ به پرسشی درباره دیدار احتمالی با باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا گفت که ما برنامهای برای این دیدار نداریم و فکر میکنم خیلی قدمهای دیگری باید برداشته شود تا به این مرحله برسد.
اینکه "قدم های دیگر" مدنظر آقای روحانی چیست و قبلا چه بوده است از جانب ایشان به صراحت بیان نشده است اما می توان آنها را از سلسله اقداماتی که از گذشته تاکنون توسط ایشان و تیم سیاست خارجی دولت دنبال شده است، حدس زد، پیگیری و حتی در آینده پیش بینی نمود.
از ابتدای دولت یازدهم چندین اتفاق برای عادی سازی روابط با آمریکا به صورت پیوسته رخ داده است که اکنون می توان به روشنی آنها را قطعات بهم پیوسته یک پازل یا گامهای پشت سر هم از یک سناریو قلمداد کرد. نخستین اقدام خارج کردن پرونده هسته ای از دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی و انتقال آن به وزارت خارجه بود تا کمترین دخالت خارج از قوه مجریه در آن وجود داشته باشد که نتیجه قهری آن برگزاری نشست وزرای خارجه ۱+۵ با ایران بود.
گام بعدی گفتگوی تلفنی آقای روحانی با اوباما بود که گفته شد کاملا بدون برنامه ریزی قبلی و تصادفی بوده است. روایت شخص آقای روحانی از ماجرا چنین بود: «ما همان زمان که عازم نیویورک بودیم اولین اخبار درباره اظهار تمایل آمریکایی ها برای ملاقات اوباما با من مطرح شد. وقتی وارد نیویورک شدیم این بحث بیشتر مطرح شد اما زمان کافی برای انجام دیدار به صورت دلخواه و مفید و بیان کامل نظرات نبود و لذا این دعوت را نپذیرفتم. البته رسانه های آمریکایی سر و صدا کردند که آمریکا تحقیر شد و ما دعوت آنها را رد کردیم اما علت هماهنگ نشدن برنامه ها بود. در لحظه ای که آماده حرکت به سمت فرودگاه بودیم کاخ سفید تماس گرفت و نسبت به تماس تلفنی رئیس جمهور آمریکا با من ابراز تمایل کرد که چند دقیقه تلفنی صحبت کنیم. در مسیر حرکت با موبایل سفیر ما تماس گرفته شد. من قصد صحبت نداشتم ولی دوستان اصرار داشتند که صحبت خوب است. گفتم خب حرفشان چیست؟ گفتند مکالمه عادی است و اوباما می خواهد به شما سفر به خیری بگوید! آقای روحانی گفتند که من دیدم اگر پاسخ تلفن را ندهم، اوباما بیشتر تحقیر می شود برای همین صحبت کردم و البته بیشتر محتوای این مکالمه هم موضوع هسته ای بود.» این مکالمه تلفنی بلافاصله با تذکر علنی و البته غیرمستقیم رهبر معظم انقلاب مواجه شد[۱]: «برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد، به نظر ما بجا نبود»
بعدها هم مشخص شد علت اصلی عدم دیدار آن زمان دو رئیس جمهور، "زمان ناکافی" یا "عدم هماهنگی برنامه ها" نبوده است و اساسا دولت اجازه تماسی فراتر از سطح وزارت خارجه را نداشته است. مقام معظم رهبری در مرداد ۹۳ اینچنین بیان فرمودند[۲]: «در گذشته میان مسئولان ما و مسئولان آمریکا هیچ ارتباطی نبود اما در یک سال اخیر بخاطر مسائل حساس هستهای و تجربهای که مطرح شد انجام بشود، بنا شد مسئولان تا سطح وزارت خارجه تماسها، نشستها و مذاکراتی داشته باشند.»
”از ابتدای دولت یازدهم چندین اتفاق برای عادی سازی روابط با آمریکا به صورت پیوسته رخ داده است که اکنون می توان به روشنی آنها را قطعات بهم پیوسته یک پازل یا گامهای پشت سر هم از یک سناریو قلمداد کرد“
قدم بعدی دیماه ۹۳ و در جریان پیاده روی تفریحی و البته اتفاقی ظریف در کنار جان کری در میانه مذاکرات هسته ای در ژنو برداشته شد که با انتقاداتی جدی در میان اصولگرایان مواجه و از سوی موافقین دولت یک امر دیپلماتیک تلقی شد.
گام دیگر اردیبهشت ماه ۹۴ با حضور ظاهرا اتفاقی، برنامه ریزی نشده و سرزده جان کری وزیرخارجه آمریکا در محل اقامت دیپلماتیک ظریف در نیویورک ـ که خاک دیپلماتیک کشورمان محسوب میشود ـ رقم خورد. شبکه خبری بلومبرگ در گزارشی با انتشار خبر دیدار وزیران امور خارجه ایران و آمریکا در عصر روز دوشنبه ۷ اردیبهشت ۹۴ نوشت: «جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا با محمدجواد ظریف همتای ایرانیاش در ساختمان دیپلماتیک ایران در نیویورک دیدار و گفتوگو کرد.»
و اما آخرین گام؛
در حالی که سفر آقای روحانی به سازمان ملل متحد تحت الشعاع اخبار فاجعه منا در کمترین حد از توجه رسانه ای در حال پایان یا به قول خود نیمه کاره ماندن بود، خبری ابتدا در رسانه های غربی به سرعت و با آب و تاب فراوان و این بار هم باز به نوشته شبکه خبری بلومبرگ منتشر شد: «باراک اوباما برای بهبود رابطه کشورش با ایران اقدام به دست دادن با محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران، کرد. این موضوع را یک مقام دولت آمریکا که نخواسته نامش فاش شود، تائید کرده است.»
این خبر پس از علنی شدن، توسط منابع غیررسمی ایرانی نیز تایید شد. یک منبع نزدیک به هیأت ایرانی اعلام کرد: «دوشنبه (۷ مهرماه) پس از پایان سخنرانی حسن روحانی رئیس جمهور کشورمان در هفتادمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه که در حال خروج از سالن مجمع بود به طور اتفاقی با باراک اوباما رئیس جمهور و جان کری وزیر امور خارجه آمریکا که در حال ورود به محل مجمع عمومی بودند روبرو شد و سلام و احوالپرسی کرد و دست داد.»
حدس اینکه حرکت اتفاقی بعدی پس از ملاقات ظریف و اوباما چه می تواند باشد چندان سخت نیست. اینکه راهبرد اصلی سیاست خارجی دولت یازدهم، تکمیل کردن فرآیند بزک کردن آمریکا ـ مصداق اتم استکبار ـ و قالب کردن به اصطلاح کدخدای جهان به عنوان راه حل مشکلات داخلی است نیز بدیهی می نماید؛ اما مهمتر از آن واکاوی نحوه مواجهه ی دولتمردان با مردمی است که لااقل ۵۰.۷% آنها به دوشعار اصلی روحانی در انتخابات اعتماد کردند و رای دادند: "تدبیر و صداقت"
"دیپلماسی اتفاقی" چه نسبتی با "دولت تدبیر" دارد؟ آیا اتفاقی دانستن تمامی گامهای برشمرده بالا را نمی توان مساوی عدم تدبیر دولت دانست؟ مردم چگونه می توانند باور کنند دولت در سایر موارد دارای تدبیر است و اتفاقی عمل نمی کند؟ آیا در این پارادایم حذف نظارتهای ایران کد و شبنم از بازار مصرف هم اتفاقی بوده است؟ آیا تک نرخی کردن بنزین و بی خاصیت نمودن شبکه کارت سوخت کشور هم چنین بوده است؟
اگر هم این موارد، همه با برنامه ریزی مستقیم یا حتی غیرمستقیم دولتمردان رخ داده باشد که به نظر می رسد چنین است و سایر کشورها به خصوص آمریکایی ها نیز هرگز نخواهند پذیرفت که بدون برنامه و الله بختکی در حوزه پیچیده دیپلماسی گام بر داشته اند، پس این سوال پیش می آید چرا هرآنچه در مرزهای خطوط قرمز رخ می دهد و تابوها را می شکند را اتفاقی نام می نهند؟ چرا با گردن افراشته و با شجاعت به مردم اعلام نمی کنند که برنامه شان برای آینده سیاسی کشور چیست؟ این رفتار هم قطعا نسبتی با "دولت راستگویان" ندارد.
در پایان اگر بپذیریم که این اتفاق و مواجهه، ناگهانی بوده است، باید گفت آقای ظریف به راحتی می توانست با هوشمندی از مسیر خود برگردد و مواجه نشود یا نهایتا با اخمی بر چهره و به سردی با اوباما برخورد کند و رد شود؛ کاری که می توانست مصداقی برای هوش دیپلماتیک ظریف باشد که متاسفانه نشد.
رهبر انقلاب در سخنرانی مردادماه ۹۳ خویش در تبیین "هوش دیپلماتیک" فرمودند: «این ویژگی انسان را قادر میسازد اهداف و حرکات طرفهای مقابل را در مذاکرات و تعاملات پیش بینی کند و حرکات خود را با توجه به آنها، برنامهریزی و عملیاتی سازد.»
[۱] http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=۲۴۱۳۲
[۲] http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=۲۷۱۸۰
ارسال نظر