عبدالله عبداللهی
تصادفات تعمّدی
کشورهایی که بر مبنای این مدل به دنبال توسعهاند، برای توسعهیافتگی، مدام محتاج "حق السکوت" اند و حمایت و پشتیانی کشورهای قلدر از آنها صرفاً به صورت "حقالسکوت" در برابر جنایات و فجایعی که در دنیا رخ میدهد، پرداخت میشود.
ماجراهای روحانی و ظریف در نیویورک و از جمله دست دادن آقای ظریف با اوباما که غیرصادقانه آن را "اتفاقی" نامیدند، از چند جنبه قابل بررسی است. مهمترین وجه مسئله آن است که این اتفاق را به هیچ وجه نباید "تصادفی" دانست و از سوی دیگر بنا به دلایلی-که در ادامه بدان خواهیم پرداخت-معقتدم همزمانی این اتفاق با فاجعهای به نام "منا" علیرغم تمامی تلخیها و زجرهایی که یک روح انسانی از آن میبرد، از جهاتی باید امری "مبارک" تلقی شود.
دلایل اتفاقی نبودن این دیدار را هم از درون و هم از بیرون مسئله میتوان به روشنی استنتاج کرد. درباره دلایل فیزیکی و درونی تصادفی نبودن این پدیده نکتهها و سخنهای زیادی گفته شده و یکی از مهمترین شواهد آن است که کدام دیدار اتفاقی، آنهم با چنین طرفینی، برای دقایق نه چندان کوتاهی(بیش از 3-4 دقیقه آنطور که رسماً اعلام شده) به گپ و گفت و احوالپرسی میگذرد؟ بنابراین از این منظر یکی از اشکالات اساسی که باید به دولت یازدهم گرفت عدم روراستی و صداقت دولت و وزارت خارجه با مردم و تحقیر عقل و شعور ملت است.
اما از منظر بیرونی، و با لحاظ راهبرد کلانی که دولت یازدهم و آقایان ظریف و روحانی دنبال میکنند، این چنین "تصادفات تعمّدی" و صحنهسازیها کاملاً طبیعی است. تز حکمرانی و مدل توسعهای که حسن روحانی و حلقه مشاوران تصمیمسازش دنبال میکنند آشکارا و به شکلی کاملاً طبیعی چنین اتفاقاتی را در دل خود جای میدهد. مدلی که صغرا و کبراهای آن کاملاً واضح است: 1-توسعه صرفاً همان چیزی است که در غرب و بویژه اروپای غربی و آمریکای شمالی رخ داده، 2-برای دستیابی به توسعه باید در مدار توسعه غربی قرار گرفته و با کشورهایی به اصطلاح توسعهیافته روابط مستحکمی برقرار کرد 3- غرب یک کل به هم پیوسته است و نمیتوان "غرب اقتصادی" را از "غرب فرهنگی" و "غرب سیاسی" جدا کرد 4- برای ارتباط اقتصادی با غرب باید موانع این ارتباط را از خود بزداییم 5- از جمله مهمترین موانع ارتباط تمام قد اقتصادی با غرب، راهبرد "لاتَظلمون و لاتُظلمون" جمهوری اسلامی است که باید کنار گذاشته شود.
بدین جهت است که برای دولت حسن روحانی و آقای ظریف، ارتباط با کشوری همچون آمریکا به منظور پیشبرد مدل توسعه مفروضشان از نان شب هم واجبتر است، لذا اگر تجربه و سابقه تاریخی ملت ایران از جنایت و صدمات آمریکا علیه ایران (حداقل تا زمانی که استکبار را کاملاً در داخل بزک نکردهاند) اجازه ارتباط مستقیم با آمریکا را بدانها نمیدهد، "فعلاً" مجبورند چنین اتفاقات تصادفی! را صحنهآرایی کنند.
اما آنچنانکه گفتیم، همزمانی وقوع چنین پدیدهای با فاجعه منا را از جهاتی باید امری مبارک به حساب آورد. این ماجرا "مدل کوچکشده" اتفاقات بسیار بزرگ و بلایی است که در صورت عدم توقف این رویکرد دولت حسن روحانی قرار است در ابعادی بسبزرگتر و فاجعهآمیزتر برای کشور به بار بیاید. اگر دهها کتاب و صدها مقاله لازم بود تا ابعاد و محتوای حقیقی مدل توسعهای که دولت حسن روحانی به دنبال آن است برای مردم به روشنی و به شکل قابل فهمی بازگو شود، قادر نبود مسئله را در آن سطحی که امروز ملموس و محسوس است بیان کند.
مدل توسعه حسن روحانی و حلقه تصمیمسازش(توسعه برونزا) که پیش از این توسط برخی دیگر از کشورها دنبال شده، آشکارا مدلی "غیرانسانی" و "حقالسکوتبگیر" از قلدران است. در این مدل از توسعه که صغرا و کبرای آن در بالا ذکر شد، انسانها به "حیوانات اقتصادی" تقلیل داده میشوند که جز به سود و منفعت مادی شخصی نمیاندیشند و از همین روی است که هرآنچه در مقابل منفعـتطلبی و رفاه مادی بایستد باید کنار زده شود.
از سوی دیگر، کشورهایی که بر مبنای این مدل به دنبال توسعهاند، برای توسعهیافتگی، مدام محتاج "حق السکوت" اند و حمایت و پشتیانی کشورهای قلدر از آنها صرفاً به صورت "حقالسکوت" در برابر جنایات و فجایعی که در دنیا رخ میدهد، پرداخت میشود.
با در نظر گرفتن چنین مقدماتی، نه تنها دست دادن ظریف و اوباما در مدلی که دولت دنبال میکند اتفاقی عادی و طبیعی است بلکه انتظار از حسن روحانی برای نیمه تمام گذاشتن سفر به نیویورک نیز کاملاًغیرمنطقی جلوه میکند. در مدل توسعهای که تصمیم سازان غربگرا پیچیدهاند و آقای روحانی آن را پی گرفته است، اصل بر توسعه مادی قرار گرفته و موضوعاتی مانند منا در بهترین حالت –آنهم تحت فشار افکار عمومی- در حاشیه و به شکل یک مسئله فرعی دنبال میشوند.
تا لحظه نگارش این متن، بیش از 4000 نفر از حاجیان در فاجعه منا جان باختهاند. عمق فاجعه تا حدی است که اگر ماموران سعودی مستقیماً دهانه تیربارهایشان را به سمت حاجیان میگرفتند معلوم نبود تعداد کشتهها از این به اصطلاح "حادثه" فراتر برود. تا این لحظه نزدیک به 240 تن از هموطنانمان جان باخته و بیش از 240 نفر دیگر نیز مفقود هستند و بر مبنای گزارش مسئولان سازمان حج گزارش، احتمالاً بخش عظیمی از مفقودان نیز جزء کشتهشدگان هستند.
بنا به اظهارات شاهدان عینی، بسیاری از افرادی که در این بین کشته شدند ساعتها پس از وقوع حادثه اولیه زنده بودهاند و اگر قطرهای آب توسط ماموران سعودی به آنها میرسید یا اندک کمکی به آنها روا داشته میشد زنده میماندند اما با جنایت آل سعود بر روی زمین ماندند و از درون و بیرون سوختند و هلاک شدند.
علیرغم چنین فاجعهای، رژیم آلسعود نه تنها مسئولیتی در این زمینه به عهده نمیگیرد بلکه پادشاهش از ماموران خود نیز تمجید و ستایش و وزیر خارجهاش نیز به مسئولان ایران اهانت میکند.
در چنین فضایی که قلدری و گردنکشی آلسعود، از پشتیبانی تمام قد دولتمردان آمریکا نشأت میگیرد، وزیر خارجه کشورمان به جای اتخاذ مواضعی جدی و محکم علیه آلسعود و پشتیبان اصلیاش(آمریکا)، به شکل کاملاً اتفاقی! با اوباما روبرو میشود و برای دقایقی با وی به گپ و گفت و احوالپرسی و چاقسلامتی میگذراند.
در صورتی که مدل توسعهای که دولت اتخاذ کرده، دنبال شود، زین پس شاهد نمونههایی فراتر از چنین تحقیرهایی نیز خواهیم بود. ترکیه مدل روشنی برای آینده چنین راهبردی در زمینه توسعه است و از این کشور مکرراً در گفتهها و نوشتههای مشاور اصلی پشت پرده دولت(جناب آقای سریعالقلم) به عنوان نمونهای موفق در توسعه یاد میشود. ترکیه اتفاقاً موضع کاملاً گویایی در برابر فاجعه منا دارد. این کشور با نادیده گرفتن جنایت عظیم و بیسابقه رخ داده، از آلسعود به علت برگزاری موفق مراسم حج تشکر میکند.
جالبتر و بامزهتر از همه آنکه خود عربستان از جمله الگوهایی است که توسط جناب آقای سریعالقلم مشاور صاحبنفوذ پشتپرده دولت برای توسعه تبلیغ میشود. جناب آقای سریعالقلم در بسیاری از گفتهها و نوشتههایش ذخایر ارزی دولت عربستان را به رخ کشیده و تاکید میکند که کشوری که خواهان توسعه است همچون عربستان باید مشکلات سیاسیاش با غرب را به حداقل رسانده و با یک اجماع نخبگانی به سوی چنین توسعهای حرکت کند!
از این روی است که معتقدیم همزمانی دست دادن جناب آقای ظریف با اوباما با جنایت آلسعود در منا، اتفاقی مبارک برای نشان دادن افق مدل توسعه دولت برای مردم داغداری است که از یک سو رذالت آلسعود و حمایت ایالات متحده از این رژیم را شاهدند و از سوی دیگر وزیر خارجهشان را نه تنها در موضعی تقابلی و انتقادی با حامی اصلی آلسعود نمیبینند، بلکه دست در دست یکدیگر و احوالپرسان و چاقسلامت کنان درمییابند.
ارسال نظر