پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مهدی پورصفا- مهار ایران هدفی غایی در سیاست خارجی امریکا است و سال‌ها است که در فواصل زمانی گوناگون از سوی مقامات امریکایی و صاحب‌نظران عرصه سیاست خارجی مورد تأکید قرار گرفته است. شاید برای این ادعا بتوان ادعای «ترومن» رئیس‌جمهور اسبق امریکا را نام برد که در یکی از سخنرانی‌های خود بر این نکته تأکید می‌کند که ایران نباید از لحاظ قدرتمندی نظامی تبدیل به یک امپراطوری در منطقه‌ای همچون خاورمیانه شود. 

این راهبرد پس از جنگ جهانی دوم و استقرار مؤثر امریکایی‌ها در منطقه به شدت تعقیب می‌شود و در اعصار مختلف نام‌هایی همچون مهار دوگانه، سیاست‌های تحریمی و غیره را به خود گرفته است.  موضوع مهار ایران را نیکلاس برنز، که در فاصله‌ سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ در دولت جرج بوش، معاون وزیر امور خارجه‌ امریکا بود و هدایت مذاکرات هسته‌ای با ایران را برعهده داشت، این گونه بیان کرد: «باراک اوباما، رئیس‌جمهور امریکا و جانشین او یا حتی جانشین رئیس‌جمهور بعد از اوباما، باید تلاش کنند قدرت ایران را در منطقه مهار کنند... بنابراین ما باید قدرت دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی خود را برای انسداد ایران در شرایط فعلی و مهار قدرت این کشور در منطقه در سال‌های آینده به کار بریم... استراتژی مؤثرتر و هوشمندانه‌تر، فشار به آنها از طریق مذاکرات است.» بنابر این می‌توان این نکته در نظر داشت که سیاست امریکایی‌ها درباره ایران مقابله مؤثر با ایران به گونه‌ای است که هیچ گاه قدرت ایران در سطح منطقه‌ای افزایش نیابد. 

مهار دوگانه سیاستی که از ابتدا علیه ایران اعمال می‌شد

در تمام اسناد بالا دستی امریکایی‌ها ایران به عنوان یک تهدید امنیت ملی علیه ایران نام برده شده است و حتی در سندی که اخیراً توسط شورای عالی امنیت ملی امریکا در مورد ایران منتشر شده است، به این نکته اشاره شده است که می‌توان از سلاح‌های غیرمتعارف علیه ایران استفاده کرد. از زمان کارتر که «تلاش برای کنترل منطقه‌ خلیج‌فارس به‌منزله‌ تجاوز به منافع حیاتی ایالات‌متحده امریکا بود و با نیروی نظامی به آن پاسخ داده می‌‌شد» گرفته تا «دکترین اجماع استراتژیک» ریگان که «موقعیت خاورمیانه و خلیج فارس به‌عنوان یک بخش از ماهیت سیاسی استراتژیک مورد بررسی قرار می‌‌گرفت که اطراف آن یعنی ترکیه، پاکستان و شاخ آفریقا به‌مثابه‌ عناصر متشکله‌ امنیتی، قابل توجه بوده، ولی می‌‌بایست موازنه‌ قدرت در این بخش از جهان برقرار گردد» همه‌وهمه نشان‌دهنده‌ این است که امریکایی‌ها هیچ‌گاه بازدارندگی در مقابل ایران را رها نکرده‌اند. در ادامه‌ همین دکترین بازدارندگی است که اوباما در ۵ آوریل ۲۰۱۵، یعنی ۱۵ فروردین و بعد از بیانیه‌ لوزان، در مصاحبه‌ای تحت عنوان «ایران و دکترین اوباما» با «نیویورک‌تایمز» توضیح می‌‌دهد که «بودجه‌ دفاعی ایران 30 میلیارد دلار است و بودجه‌ دفاعی ما نزدیک به 600 میلیارد. ایران می‌داند که نمی‌تواند با ما مبارزه کند... دکترین (من) این است: ما تعامل می‌کنیم، اما همه‌ ظرفیت‌هایمان را هم حفظ می‌کنیم... می‌‌گویند ایران کنترل‌‌ناپذیر است. این‌طور نیست. تمام گزینه‌ها را حفظ کرده‌ایم… ساده‌لوح هم نیستیم... کسی چه می‌داند، ایران ممکن است تغییر کند و اگر این اتفاق نیفتاد، توانایی‌های بازدارندگی و برتری نظامی ما همچنان سر جایشان هست.» در پاسخ‌هایی که باراک اوباما درباره نگرانی‌های کنگره به رهبران ارسال شده است، بر این نکته تأکید شده که برنامه‌های اساسی برای مهار ایران در نظر گرفته شده است. 

ایران منزوی است

امریکایی‌ها به شدت به دنبال این هستند که ایران را به عنوان نظامی مخرب و منزوی در سطح خاورمیانه معرفی کنند و آن را نظامی غیردموکراتیک معرفی کنند که درصدد ایجاد مشکل برای سایر کشورهای خاورمیانه است تا بتوانند عملاً این باور را در افکار عمومی ایران نهادینه کنند که راه‌حل این مشکل دوری جستن از راهبرد انقلابی در سطح منطقه است و هرگونه امکان آن وجود دارد باید رفتار ایران را تغییر داد. تأکید بر غیر سازنده بودن نقش ایران در سطح منطقه که توسط امریکا و ایادی آن به صورت مداوم تبلیغ می‌شود در همین راستا قرار دارد.  در عین حال، تلاش می‌‌شود تا این‌گونه اظهار شود درصورتی‌که این رهیافت‌ها از سوی ایران مورد بازنگری قرار گیرد، ایران «از حالت انزوا خارج شده» و «به آغوش جامعه‌ بین‌الملل بازمی‌‌گردد.» این موضوع بارها و بارها از سوی رهبر معظم انقلاب رد شده است به گونه‌ای که بلافاصله پس از خطبه‌های مقام معظم رهبری ایشان بر این نکته تأکید کردند که ایران هیچ گاه از کمک به دوستان خود در سطح منطقه از جمله حزب الله و حماس و همچنین دولت‌های قانونی سوریه و عراق که در معرض فشار تروریست‌های قرار دارند، کنار نخواهد کشید. 

ایران و امریکا و منفعت مشترکی که نیست

یکی از مواردی که پس از تفاهم در مسئله هسته‌ای از سوی دستگاه‌های تبلیغاتی غرب به شدت بر آن تأکید شد، منافع مشترک ایران و امریکا بر مبارزه با تروریسم و مسائل منطقه است و این در حالی است که به صراحت از سوی مقام معظم رهبری بر این نکته تأکید شده که سیاست ایران و غرب بر سر منطقه و داعش 180 درجه با یکدیگر فاصله دارد. در مقابل غربی‌ها تلاش می‌کنند تا با جو‌سازی زمینه‌های مناسب برای همراه کردن ایران در سیاست‌های منطقه‌ای امریکا را فراهم کنند. 

مقامات امریکایی به‌دنبال القای این مسئله هستند که ایران و غرب درخصوص برخی مسائل منطقه‌ای مثل مبارزه با داعش، منافع مشترک دارند؛ موضوعی که متأسفانه در فضای رسانه‌ای داخل کشور و توسط برخی بیان شده است. جان کری، وزیر امور خارجه‌ امریکا نیز ضمن بیان اینکه «با لاوروف مذاکره خواهم کرد تا ببینم ایرانی‌ها آماده‌اند چه نقشی در ماجرای داعش ایفا کنند» و بیان اینکه «ما می‌‌خواهیم مشارکت سعودی‌ها و ترک‌ها را جلب کنیم و در نهایت، احتمالاً ببینیم ایرانی‌ها آماده‌اند چه نقشی ایفا کنند» به‌صورت برنامه‌ریزی‌شده‌به نقش ایران اشاره کرده است. 

اگرچه هدف از این راهبرد، در بلندمدت، «عادی‌سازی رابطه» در سایر زمینه‌هاست، اما واضح است که این موضوع منطقاً صحیح نیست. موضوع منافع مشترک ایران و امریکا حتی در مسئله‌ داعش نیز با هم یکسان نیست. بخشی از دلیل این موضوع در رویکرد امریکا به منافع موجود در تروریسم ریشه دارد. امریکا نه‌تنها از حضور تروریسم در منطقه ناراضی نیست که بخواهد برای از میان بردن آن با کشوری دیگر ائتلاف تشکیل دهد، بلکه خود به‌وجودآورنده و پشتیبانی‌کننده‌ گروهک‌های تروریستی در منطقه است. 

معماری تحریم‌ها همچنان ثابت باقی می‌ماند

یک از مهم‌ترین مسائلی که در دیدار اخیر مقام معظم رهبری در دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان بر آن تصریح شد، برداشته شدن تمام تحریم‌ها به صورت یکجانبه از سوی غرب به محض اجرای این توافق بود که از ابتدا نیز به صورت یکی از خط قرمز‌های ایران در مذاکرات بیان شده بود و تیم مذاکره‌کننده نیز بر رعایت آن تصریح شده بود. با این حال سخنان مقامات امریکایی درباره حفظ چهارچوب تحریم‌ها سبب شد تا مقام معظم رهبری به صراحت در مقابل آن موضع گرفته و هرگونه تغییر در زیرساخت‌های اساسی هسته‌ای ایران را بدون لغو تحریم‌‌ها بی‌معنا بدانند. از سوی دیگر سنای امریکا نیز در صدد تصویب قوانین است تا بتواند تحریم‌های قبلی را بازتولید کرده و بار دیگر آن را به اجرا بگذارد که این مسئله نیز می‌تواند عملاً تمام دستاوردهای ایران را در توافق بر باد دهد. جک لو، وزیر خزانه‌داری امریکا نیز در این‌خصوص برآن است که «حفظ معماری تحریم‌ها در حین فراهم آوردن تخفیف از طریق معافیت‌های تحریمی، شرط دوم ما (یعنی برخورداری از توانایی بازگرداندن تحریم‌ها در صورت عدم پایبندی ایران به تعهداتش) را تقویت می‌کند. 

با این اوصاف، به ‌نظر می‌رسد «نبرد تفسیرها» از متن برجام آغاز شده و پیروز میدان کسی است که بتواند روایت و تفسیر خود را به طرف مقابل بقبولاند. به همین علت، رهبر انقلاب از مسئولان امر مطالبه کردند که جواب سخنان طرف مقابل را به‌صراحت بدهند: «اگر بناست تحریم‌ها برداشته نشود، پس معامله‌ای وجود ندارد، دیگر اصلاً این معنا ندارد. مسئولان این را باید مشخص کنند و نگویند که مثلاً او برای قانع کردن رقبای داخلی خودش این حرف را می‌زند. بله، دعوایی که در امریکا هست، دعوای واقعی است. بنده عقیده ندارم که دعوای صوری و ظاهری است. واقعاً اختلاف دارند. علت اختلافشان هم برای ما روشن است، لکن به‌هرحال آنچه رسماً گفته می‌شود، پاسخ لازم دارد. اگر پاسخ داده نشود، همان تثبیت خواهد شد.»