پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمدسعید احدیان- بررسی هزینه منفعت بازگشت پذیری از مهمترین محورها در بررسی برجام محسوب می شود چرا که خوب یا بد بودن بسیاری دیگر از بندهای برجام، توجیه پذیر یا توجیه ناپذیر بودن بسیاری از نقاط ضعف و نگرانی و عدم نگرانی از برخی ابهامات موجود، به پاسخ به این سوال برمی گردد.

می توان مدعی شد برجام بردو محور بی اعتمادی و بازگشت پذیری بنا نهاده شده است. در جای جای این متن امکان بازگشت پذیری برای طرفین دیده شده است چه زمانی که بحث مکانیزم حل اختلاف مطرح شده است، چه آن هنگام که درباره رفع تحریم ها از مدلی از لغو استفاده شده است که نوعی تعلیق محسوب می شود و چه حتی وقتی اعداد مرتبط با فعالیت های هسته ای ایران مانند 5060 سانتریفیوژ، 300 کیلو اورانیوم و... تعیین شده است، بر پایه ضرب و تقسیمی دقیق برای مشخص کردن زمان «فرار هسته ای» محاسبه شده است. پس آنچه باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد این مسئله است که اگر برجام فسخ شد، ایران بیشتر هزینه را می پردازد یا طرف مقابل. در حالتی که برآیند هزینه منفعت ما از برآیند هزینه منفعت طرف مقابل بیشتر باشد، باعث می شود اولا احتمال اینکه طرف مقابل به سمت نقض عهد برود کمتر شود و ثانیا اگر او نقض عهد کرد ما با اطمینان بتوانیم در صورت شرایط مناسب و وجود منافع ملی با استفاده از مکانیزم حل اختلاف، برجام را منتفی کنیم. در حالت دوم یعنی اگر ما هزینه بیشتری از طرف مقابل بپردازیم، می توان پیش بینی کرد که با نقض عهدهای متعدد طرف مقابل روبرو شده و در عمل ضرری جدی خواهیم کرد. با این توضیح به بررسی موضوع می پردازیم.

جدول برگشت پذیری ایران

هزینه منفعت بازگشت پذیری ایران

روشن است که فرآیند بازگشت پذیری هسته ای ایران کاملا مادی است و در نتیجه، هم فرآیندی زمان بر است و هم هزینه زا. قبل از اینکه به جزئیات موضوع بپردازیم مفید است نکته بسیار مهمی که بسیاری از مواقع مغفول می ماند، توضیح داده شود و آن این مسئله است که ایران در برنامه بازگشت پذیری خود بناندارد به جای قبل برگردد بلکه برنامه ایران این است که هزینه بازگشت پذیری را تا حد امکان به فرصت تبدیل کرده و صنعت هسته ای خود را در این مرحله چندگام نسبت به گذشته پیش بیندازد. صنعت هسته ای فعلی ایران در نطنز و فردو برپایه سانتریفیوژهای IR1 قرار دارد که نسل قدیمی و غیرصنعتی و غیراقتصادی محسوب می شود و به دلیل توان غنی سازی پایین(حدود 1 سو) و درصد بالای خرابی (حدود 20 درصد دربرابر استاندارد4 درصد) ما چه به دلیل تعهداتی که در برجام خواهیم داد(اگر برجام نهایی شود) و چه بدون آن باید روزی این سانتریفیوژها را از نطنز و فردو جمع آوری و با نسل های پیشرفته جایگزین کنیم (ضروری است ذکر شود تعداد تولید بالا و نصب تعداد بالای این سانتریفیوژهای قدیمی تصمیمی هوشمندانه و راهبردی برای مجبور کردن طرف مقابل به مذاکره منطقی و بالابردن قدرت چانه زنی ایران بود که دیدیم نتیجه هم داد).

همچنین در موضوع راکتور آب سنگین اراک نیز باید یادآوری کرد برای کشورهایی که به دنبال استفاده غیرنظامی از این نوع راکتورها هستند، کاربردی بهینه ندارد و کارکرد اصلی آن در تولید بمب است(که ما برنامه ای دراین باره نداریم) و صنعتی منسوخ شده در بهره برداری های صلح آمیز محسوب می شود. با این توضیح جزئیات بازگشت پذیری برنامه هسته ای ایران در جدول خلاصه شده است:

نکات مربوط:

در تکمیل و تبیین جدول فوق ذکر چند نکته مفید به نظر می رسد:

1.امکان برداشته شدن تمام نظارت ها حتی نظارت های مبتنی برپادمان ها آنی است.

2.محدودیت تولید اورانیوم بالاتر از 3.67 درصد سریع است.

3.درحوزه ظرفیت غنی سازی در نطنز و فردو، برنامه برگشت پذیری ایران استفاده ماشین های موجود پیشرفته تر IR2Mبرای نطنز و IR4برای فردو می باشد.در بندهای برجام با دقت زیاد درباره زیرساخت ها به گونه ای تعهدداده شده است که بتوان این برنامه را عملیاتی کرد یعنی در نطنز فقط سانتریفیوژها جمع آوری می شوند بدون آنکه زیرساخت ها دست بخورند و درفردو که قرار است کلا سانتریفیوژی با ابعادی متفاوت جای گذاری شود زیرساخت بخش سانتریفیوژهای جمع آوری شده نیز جمع آوری می شود تا هم در نطنز و هم در فردو آماده برداشتن سریع گام روبه جلو باشیم.

4.درحوزه راکتور آب سنگین اراک نیز علاوه بر اینکه از لحاظ حقوقی براساس قانون عطف به ما سبق می توان تکمیل ساخت راکتورپیشرفته آب سنگین را حتی بعد از فسخ برجام ادامه داد، از منظر سیاسی نیز چون چین طرف قرارداد ما ست و مهم‌تر اینکه از نظر طرف مقابل یکی از راه های رسیدن به بمب اتمی نیروگاه آب سنگین پیشین بوده است، بازگشت به برنامه قبل برای آن ها مطلوب نیست و عملا می توان از همکاری برای تکمیل پروژه نیروگاه آب سنگین تا حد زیادی اطمینان داشت لذا با توجه به اینکه هدف ما از ساخت نیروگاه آب سنگین تولید بمب اتمی نبوده است در هر شرایطی از فرآیندبازگشت پذیری نیروگاه اراک منفعت خواهیم برد.

5.نکته مهم در فرآیند بازگشت پذیری برنامه هسته ای ایران که ممکن است بر اساس یک دیدگاه ضعف مهم بازگشت پذیری برنامه هسته ای ایران محسوب شود، این نکته است که همانطور که در جدول ذکر شده است برگشتن به جایی که آماده تولید بمب اتم باشد، بین 6 ماه تا یک سال طول می کشد حتی ممکن است اگر ما از ظرفیت نطنز خود به دلیل انتظار برای استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته تر در حال تحقیق و توسعه برای غنی سازی اورانیوم استفاده نکنیم این زمان بیشتر هم بشود(درباره درستی یا نادرستی این احتمال اطلاعات فنی ام کامل نیست) بر اساس این دیدگاه این زمان نه از این منظر که ما در عمل به سمت تولید سلاح هسته ای برویم بلکه به این دلیل اهمیت دارد که قدرت بازدارندگی داشته باشیم به عبارت روشن تر امروز که حدود 9تن اورانیوم غنی شده داریم و زمان برای فرار هسته ای ما 3ماه است، بعد از فسخ برجام این زمان به حدود یک سال خواهد رسید و این موضوع باعث کاهش قدرت بازدارندگی ایران، کاهش قدرت چانه زنی و خطری برای امنیت ملی ما می شود. پاسخ به این سوال به ظرفیت های اصلی قدرت آفرین ایران و دکترین دفاعی ایران که توسط فرمانده کل قوا طراحی شده برمی گردد. در این دکترین تولید سلاح هسته ای جایی ندارد چرا که اولا در دنیا اثبات شده است که سلاح هسته ای تولید می شود تا استفاده نشود ثانیا سلاح هسته ای بیش از آنکه امنیت زا باشد، امنیت زدا ست و بهترین دلیل برای این مدعا این مسئله است که در طول سال هایی که ذخیره اورانیوم غنی شده زیادی داشتیم اما دشمنان ما تحریک به تصمیم به حمله به ایران نشدند، به این دلیل بود که جمع بندی دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی آنان این بود که ایران هنوز تصمیمی برای تولید بمب اتمی نگرفته است و چه بسا اگر به سمت این تصمیم می رفتیم به جای اینکه طرف مقابل را پای میز مذاکره می آوردیم، جنگ طلبان را تقویت و آمریکا را به سمت حمله به ایران سوق می دادیم و سومین دلیل که از همه دلایل مهمتر است فتوای شرعی مبتنی بر غیرانسانی بودن حرکت به سمت تولید بمب اتمی است. آنچه در دکترین دفاعی ایران جایگاه اساسی دارد، قدرت دفاعی بازدارنده مبتنی بر توان نظامی غیرهسته ای و حمایت مردمی از نظام و همچنین نفوذ معنوی در جهان اسلام و قدرت ضربه زنی گسترده و موثر به تمامی پایگاه های نظامی و مراکز استراتژیک دشمن در کشورهای منطقه است، از عراق و افغانستان گرفته تا کشورهای عربی منطقه. و از همه این موارد مهمتر وجود «ماشه حزب ا...» روی شقیقه اسرائیل است که موثرترین توان بازدارندگی ایران محسوب می شود، همان چیزی که اوباما به آن اعتراف کرد: «اگر به ایران حمله کنیم حزب ا... اسرائیل را موشک باران می کند».

همچنین بر اساس این دکترین دلیل اصلی آنچه طرف مقابل را مجبور به آمدن پای میز مذاکره منطقی کرده است، قدرت گفتمانی و منطقه ای ایران است لذا با افزایش قدرت ایران در منطقه در نتیجه افزایش جایگاه و اعتباری که هنجارهای جدیدی را رقم خواهد زد و امکان کمک مالی به جبهه مقاومت قدرت چانه زنی ایران به مراتب بیشتر از امروز خواهد بود.

جدول برگشت پذیری طرف مقابل

بازگشت پذیری طرف مقابل:

نقص مهمی که در تحلیل بازگشت پذیری بسیاری از کارشناسان وارد است، این است که هزینه ها و زمان بازگشت پذیری هسته ای ایران را محاسبه می کنند اما درباره بازگشت پذیری طرف مقابل بررسی دقیقی انجام نمی دهند. باید توجه داشت که برخی از بخش های بازگشت پذیری طرف مقابل سریع و به اندازه یک تصمیم یا یک مصوبه خواهد بود اما در عین حال به این نکته نیز باید دقت کرد که بخشی از این هزینه ها برای آنان «بازگشت ناپذیر» است.

با این توضیحات جدول بازگشت پذیری طرف مقابل را می توان به شرح زیر ارائه کرد:

نکات مربوط:

ارائه برخی نکات تکمیلی و تبیینی مربوط به جدول بازگشت پذیری مفید به نظر می رسد:

1.بازگشت پذیری حقوقی چه در قطعنامه های لغو شده سازمان ملل، چه قوانین تعلیق شده تحریم های اروپایی و چه تحریم های متوقف شده آمریکا سریع و در کمترین زمان ممکن خواهد بود.

2.چون اقدامات طرف مقابل، مبتنی بر رفع تحریم ها است(اعم از لغو، توقف و تعلیق) هر فعالیت اقتصادی که در طول دوره اعمال رفع تحریم ها توسط دولت ایران یا بخش خصوصی صورت گیرد و مردم ایران از آن به نحوی منتفع شوند، بازگشت پذیر نخواهد بود. به عنوان مثال اموال و دارایی های آزاد شده ایران که مورد استفاده قرار می گیرد، پولی که قبلا از فروش نفت ایجاد می شد اما به سختی امکان استفاده از آن وجود داشت و اکنون به راحتی به چرخه اقتصاد وارد می شود، درآمد نفتی و مواد پتروشیمی که در طول دوره رفع تحریم ها فروخته می شود و مورد استفاده قرار می گیرد، رشد اقتصادی که در نتیجه فعالیت های اقتصادی و واردات و صادرات ایجاد می شود همه برای طرف مقابل غیرقابل بازگشت است و این هزینه برای طرف مقابل و منفعت برای ما به ازای هرماه و سالی که از برجام بگذرد بیشتر می شود.

3.در حوزه سرمایه گذاری هایی که در طول دوره برجام صورت می گیرد در قطعنامه 2231 به صراحت تاکید شده است که این سرمایه گذاری ها عطف به ما سبق نمی شود لذا از لحاظ حقوقی این سرمایه گذاری ها می تواند استمرار داشته باشد اما باید به این نکته توجه کرد که از لحاظ سیاسی نمی توان اطمینان داشت که همه این سرمایه گذاری ها استمرار یابد چرا که «در صورت اجماع» تحریم ها علیه ایران تحت فشار آمریکا بخشی از تکمیل پروژه های سرمایه گذاری شده با پرداخت غرامت یا بی آن، ناتمام خواهد ماند اما می توان اطمینان داشت حتما بخشی از آن ها ادامه خواهد داشت مخصوصا اگر طرف های آن کشورهای 1+5 باشند.

4.نکته مهمی که در فرآیند بازگشت پذیری طرف مقابل وجود دارد تحلیل مسئله نه از منظر حقوقی و اقتصادی بلکه از منظر سیاسی است. بر اساس تحلیل سیاسی احتمال اینکه آمریکا نتواند دوباره اجماع برای تحریم ایران ایجاد کند بسیار بالا است چرا که همانطور که در گذشته نیز ذکر شد اروپایی ها مخصوصا کشورهای اروپای دوم هیچ تضاد منافع استراتژیک با ایران ندارند و دلیل اصلی که باعث شد با آمریکا در تحریم ایران همراهی کنند، فریبکاری ناشی از هوش و دیپلماسی اوباما بود که توانست این تصور غلط را در اروپا نهادینه کند که ایران به دنبال تولید بمب اتمی است. بعد از اینکه برجام نهایی شود اروپایی ها ( حداقل کشورهای اروپای دوم مانند ایتالیا، اسپانیا، کشورهای اسکاندیناوی و...) در شرایط عادی دلیلی ندارد که با آمریکایی ها برای تحریم مجدد ایران همراهی کنند مخصوصا آنکه دلیل منتفی شدن برجام نقض عهد توسط آمریکا باشد. در آن صورت ایران می تواند با تفاهم هایی با اروپایی ها و ضمانت هایی به آن ها (البته با محدودیت هایی بسیار کمتر از برجام) با جلب اطمینان آن ها در قبال عدم انحراف به سمت سلاح هسته ای، همچنان شاهد استمرار بازنگرداندن تحریم های اروپا باشد و نکته مهم این است که نباید فراموش کرد که آنچه باعث شد تحریم ها کار را برای ایران سخت کند، تکمیل حلقه محاصره تحریم ها با تحریم های اروپایی بود و قبل از آن دور زدن تحریم های آمریکا به راحتی ممکن بود. در عین حالی که در تحلیل هزینه فایده باید به نکته فوق توجه نمود اما بر این باورم چون در عالم سیاست در طول هشت سال ممکن است اتفاقات زیادی بیفتد لذا معتقدم باید در این زمینه نگاهی بدبینانه داشت و نباید این نقطه قوت را در محاسبات خود در نظر گرفت مگر برای یکی دو سال آغازین که می توان از پیش بینی درست شرایط سیاسی تا حد قابل قبولی اطمینان داشت.

5.در هرصورت باید به این نکته توجه داشت که در هر حالت بازگرداندن تحریم ها در عمل به سرعت بازگرداندن حقوقی آن ها نخواهد بود و گرچه همانند دفعه قبل چند سال برای برپایی مجدد تحریم ها زمان نمی برد اما استوار کردن تحریم ها و فشار آوردن بر طرف های مقابل برای پیروی و بستن تمام روزنه های آن، چندان هم سریع نخواهد بود.

6.اگر دولت از امروز با برنامه ریزی حساب شده برای روز بازگشت پذیری مقدماتی را فراهم کند می تواند هزینه بازگشت پذیری برای طرف مقابل را به طور قابل توجهی افزایش دهد. به عنوان مثال تعریف برنامه های اقتصادی مشترک با کشورهای مختلف 1+5، بویژه کشورهای اروپای دوم، آماده کردن سازوکارهای لازم برای خارج کردن سریع اموال و دارایی های ایران از حساب های شناخته شده، ایجاد منافذی جدید و شناخته نشده برای دور زدن تحریم ها که برای طرف مقابل شناخته شده نباشد و....

7.آنچه بیش از همه باعث می شود امکان هزینه بازگشت پذیری برای طرف مقابل غیرقابل توجیه باشد، استفاده از فرصت و حرکت به سمت اقتصاد مقاومتی غیروابسته است.

جمع بندی:

در یک نگاه کلی به مسئله بازگشت پذیری مبتنی بر موارد بالا می توان مدعی شد:

1.هرقدر دیرتر فرآیند بازگشت پذیری کلید بخورد ایران منفعت بیشتری خواهد برد و ضرر کمتری خواهد کرد.

2.اگر در روز اجرا یعنی بعد از انجام تعهدات ایران و قبل از برداشته شدن تحریم ها با نقض عهد روبرو شویم ما بیشتر از اینکه منفعت کنیم ضرر خواهیم کرد اما در یادداشت پیشین توضیح کاملی داده شد که اولا ریسک این اتفاق نزدیک به صفر است و ثانیا با توجه به اینکه در بازگشت پذیری هسته ای ما بنا داریم صنعت خود را به روز کنیم پذیرش این ریسک بسیار پایین توجیه پذیر است.

3.بعد از فرآیند روز اجرا می توان مطمئن بود که این مسیر حداقل تا پایان دولت اوباما ادامه خواهد داشت و با توجه به توضیحات داده شده، به نظر می رسد می توان در بدبینانه ترین حالت (که ما باید بر این اساس جمع بندی کنیم) برآیند هزینه منفعت برگشت پذیری برای ایران را با هزینه منفعت برگشت پذیری برای طرف مقابل حداقل متوازن دانست و در بدترین حالت برآیند شرایط ما در آن زمان از شرایط فعلی بدتر نخواهد بود.

4.بعد از آن دوره می توان با اطمینان فرآیند بازگشت پذیری را حتی در صورت اجماع سریع دوباره اروپا و آمریکا (که احتمالی بدبینانه محسوب می شود) به نفع ایران تحلیل کرد.

5.تدبیر اینکه از فرصت دوره برجام دستگاه سیاست خارجی و مسئولین اقتصادی کشور چگونه استفاده می کنند، تاثیر مهمی بر نتیجه خواهد گذاشت. باید برنامه ریزی دقیقی در حوزه اقتصاد داشت هم از حیث تعریف منافع مشترک اقتصادی با کشورهای 1+5 و اروپای دوم و هم از حیث پیاده سازی اقتصادمقاومتی. در حوزه سیاست خارجی نیز حفظ رویکرد استکبارستیزی و حمایت از جبهه مقاومت و متحدان منطقه ای، برای افزایش قدرت بازدارندگی از اهمیت راهبردی برخوردار است و تصور اینکه با عادی سازی رابطه با آمریکا و حل شدن در نظام ناعادلانه بین الملل می توان طرف مقابل را مجاب به رعایت برجام کرد، موهوم و غیرواقع بینانه است. تجربه عملی ما نشان داد که همچنان نظریات «نو واقع گرایی» بر نظریات «آرمان گرایی» در روابط بین الملل برتری دارد بر این اساس نباید فراموش کرد دلیل اصلی که قدرت های دنیا مجبور شدند با مشروعیت دادن به ایران، روزها و ساعت ها پای میز مذاکره بیایند و به ما پرستیژ بین المللی بدهند، قدرت منطقه ای ایران است که بر اساس حمایت از جبهه مقاومت ایجاد شده است پس حتی اگر آرمان های ایدئولوژیک مبتنی بر تکالیف موکد قرآنی را هم کنار بگذاریم، خطایی استراتژیک خواهد بود که به جای افزایش «ظرفیت های قدرت آفرین» در حمایت از جبهه مقاومت، به حرف های به ظاهر زیبا اما «زائل کننده قدرت»، مانند عادی سازی رابطه با آمریکا بپردازیم. امروز دیگر همه سیاستمداران دنیا پذیرفته اند که دنیای روابط بین الملل جای «واقعیت های مبتنی بر قدرت بیشتر» است نه جای «آرمان های مبتنی بر تعامل».