سهم ویژهای که ایالات متحده برای تندروهای اصلاحات کنار میگذارد، چیست؟/ بازی امریکاییها با کارت سوخته تجدیدنظرطلبان
بارها از سوی دولتمردان و رسانههای نظام سلطه مورد تأکید قرار گرفته و عنوان شده که ایالات متحده امریکا راهبردش تغییر حاکمیت در ایران بوده و برای رسیدن به این از ابزارهای مختلف استفاده میکند.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد اسماعیلی- سادهلوحی است که فکر کنیم نبرد و درگیری امریکا با جمهوری اسلامی ایران با تفاهم دو کشور بر سر پرونده هستهای به پایان خود میرسد و بار دیگر روابط ایران با ایالات متحده به دهه 40 و 50 شمسی برمیگردد.
دلایل و استدلالهای فراوانی را میتوان برای چنین نظریهای ذکر کرد که شاید در این مجال نمیتوان به همه آن پرداخت اما آنچه چنین مسئلهای را تقویت میکند و به عنوان یک اصل باثبات شکل میدهد، اظهارات مقامات رسمی و غیررسمی ایالات متحده امریکا- طی هفتههای اخیر - درباره ایران است که به خوبی نشان میدهد که دشمنی سران این کشور با جامعه ایرانی فرجام مشخصی ندارد و تنها در یک صورت معنا و مفهوم پیدا میکند و آن تغییر حاکمیت در ایران و در نهایت حرفشنوی مطلق مقامات کشورمان از دولتمردان ایالات متحده است.
هدفی که امریکاییها شرایط تحقق آن را از مسیرهای متفاوت امتحان کرده و تاکنون به نتایج دلخواه نرسیدهاند؛ اما باید تأکید کرد، از جمله این مسیرها که امریکاییها همچنان به آن دل بسته و امیدوارند که از حرکت در آن به هدف نهایی خود که همان فروپاشی ایران از درون است برسند، مسیر مطبوع جماعتی است که به «تجدیدنظرطلبان» مشهور هستند؛ جریانی که از لحظه شکلگیری فعالیتهای سیاسی خود تاکنون توانسته به خوبی در جهت بادی که از سمت واشنگتن میوزد حرکت کند و بارها لبخند رضایت را برلبان مقامات کاخ سفید بنشاند.
تجدیدنظرطلبان همیشه برای امریکاییها قابل تکریم هستند
به عبارت بهتر یکی از اصول بیبدیل سیاست خارجه ایالاتمتحده امریکا طی سه دهه اخیر «براندازی حاکمیت در جمهوری اسلامی ایران» بوده؛ موضوعی که رسماً از سوی مقامات غربی هم مورد تأکید قرار گرفته است.
یکی از مهمترین ابزارهای نظام سلطه برای رسیدن به چنین هدفی تقویت جریان همسو با غرب در داخل کشور است، جریانی که توانسته طی سالهای اخیر بسیاری از اهداف غرب در داخل را به سرانجام رسانده و همگام با مقامات امریکایی قدم بردارد.
بر همین اساس منزوی شدن جماعت تجدیدنظرطلب طی یک دهه اخیر اصلاً برای حامیان بیرونی آنها قابل تحمل نبوده و آنها را به صرافت انداخته تا به هر شکل ممکن بار دیگر بازگشت رسمی اصلاحطلبان تندرو به قدرت را مقدمهسازی کنند.
صحبتهای دو روز گذشته وزیر امور خارجه امریکا و همچنین سخنان چندی پیش رئیسجمهور این کشور در مصاحبه با رادیو ملی این کشور هم بهخوبی نشان میدهد که جماعت تجدیدنظرطلب همچنان برای امریکاییها حائز اهمیت بوده و نقطه امیدبخش آنها در جمهوری اسلامی ایران به شمار میروند.
تأکید بر ادامه فشارهای اقتصادی
جان کری در جلسه سؤال و جواب در شورای روابط خارجی امریکا بار دیگر سخنان قابلتوجهی را بر زبان آورد که نمایانگر پایان ناپذیری دشمنی مقامات این کشور با جامعه ایرانی است. وی در بخشی از سخنان خود به تلویح اشاره میکند که سران ایالاتمتحده امریکا همچنان امیدوارند - که با اعمال تحریمهای اقتصادی ضمن افزایش مشکلات معیشتی مردم و بهوجود آمدن معضلاتی مانند بیکاری و تورم – نارضایتی اجتماعی بهوجود آورند و مردم را در مقابل حاکمیت قرار دهند؛ شبیه همان چیزی که جماعتی در سال 88 صورت دادند و تلاش کردند با ایجاد نافرمانی مدنی استحاله رسمی نظام را عملیاتی کنند.
کری در این باره توضیح میدهد: «گذشت 15 سال میتواند تغییرات زیادی در ایران ایجاد کند.... باور من این است که در 15 سال، در یک کشور اتفاقاتی میافتد. اگر به ایران امروز نگاه کنید، میبینید که کشوری دارای مردمی با تحصیلات است که پیشتر با همه کشورهای منطقه از جمله اسرائیل روابطی دوستانه داشت. میدانید که سرزمین پارس، تاریخی طولانی دارد و واقعیت این است که این جوانان که 25درصد آنان بیکار هستند، آینده میخواهند. اگر به تهران بروید، من نبودهام ولی دوستان من که رفتهاند به من گفتهاند که جوانان به دنبال گوشیهای هوشمند هستند و میخواهند بخشی از دنیا باشند. من نمیدانم تا 15 سال دیگر چه اتفاقی میافتد جز اینکه میدانم اتفاقات زیادی روی میدهد. مسئله اینجاست که شما نمیتوانید تغییر را خلق کنید بلکه باید احتمالات را بیازمایید....»
اوباما: توافق هستهای، میانهروها را در ایران تقویت میکند!
زمانی میتوانیم مفهوم واقعی سخنان جان کری را لمس و منظور وی از بهرهبرداری از نیازهای و مشکلات جوانان کشور را درک کنیم و سهم جریان مدعی اصلاحطلبی از اهداف عالی مقامات امریکایی را دریابیم که به سخنان چند هفته پیش اوباما نگاهی گذرا بیندازیم. وی در مصاحبه با رادیو ملی کشورش تأکید میکند: «من سعی ندارم از (پاسخ به) سؤال شما اجتناب کنم. فکر میکنم در داخل ایران رویکردهای متفاوتی وجود دارد. من فکر میکنم تندروهایی داخل ایران هستند که فکر میکنند کار درست برای انجام دادن مخالفت با ما، جستوجو و تلاش برای نابودی اسرائیل و ایجاد خرابی در مکانهایی چون سوریه یا یمن و لبنان است.»
رئیس دولت امریکا در ادامه بهصورت ضمنی از جماعت مدعی اصلاحطلبی در داخل نام برده و از لزوم جلب نظر آنها توسط کشورش سخن به میان میآورد: «همچنین فکر میکنم دیگرانی در داخل ایران هستند که فکر میکنند این کار غیرسازنده است و ممکن است اگر ما این توافق هستهای را امضا کنیم، ما دست (توان) آنهایی را که نیروهای میانهروتر داخل ایران هستند، تقویت کنیم. اما موضوع کلیدی که میخواهم مطرح کنم آن است که توافق (هستهای) این موضوعات را در نظر نمیگیرد. حتی اگر این تغییرات رخ ندهد، باز هم بسیار بهتر است که ما توافق را داشته باشیم.»
در حالی اوباما بار دیگر صحبت از روی کارآمدن جریان معتدل (بخوانیم تجدیدنظرطلبان) میکند که وی چند روز قبل از این مصاحبه در گفتوگو با «انپیآر» اعتراف میکند مذاکرات هستهای با ایران به دلیل ناتوانی امریکا از تغییر نظام ایران بوده است.
اندیشکده ویلسون: هدف توافق، قرار دادن ایران در مسیر اجتماعی مطلوب امریکاست
این در حالی است که رابرت لیتواک، کارشناس اندیشکده ویلسون، در آخرین گزارش خود از سری «دیدگاه»های این مؤسسه، توافق هستهای بین ایران و امریکا را آغاز راه بحثی بزرگتر میخواند. به اعتقاد وی، این توافق برای ایران هویت و مناسبات بیشتر با جامعه بینالمللی را در پی دارد و برای امریکا به وجود آمدن سؤالاتی در مورد اینکه آیا رویکرد این کشور در مورد «کشورهای سرکش» تغییر پیدا کرده است؟
این تحلیلگر در ادامه اظهار میکند:«هر چند این توافق وجهه معامله را دارد، اما در بحث موضوع وسیعتری به نام تکامل اجتماعی ایران قرار میگیرد. اوباما و رهبر ایران، هر کدام نگاه خود به توافق را دارند. اوباما، عملکردش در توافق را به لحاظ جنبههای مثبت معامله با ایران توجیه میکند و معتقد است که این توافق موجب تقویت جناح میانهروی داخل ایران شده و ایران را در مسیر اجتماعی مطلوب امریکا قرار میدهد.»
با توجه به مواضع رهبر ایران، تنها راه ما تغییر رژیم در ایران است!
در هنگامه مذاکرات هستهای ایران و 5+1 در شهر وین هم بسیاری دیگر از شخصیتها و رسانههای این کشور بر تقویت جماعت تجدیدنظرطلبان – که به باور آنها جریان معتدل در ایران است!- تأکید میکنند.
برهمین اساس چند ساعت پس از بیانات مهم رهبر معظم انقلاب در جمع کارگزاران نظام و تعیین خطوط قرمز توافقنامه جامع هستهای از سوی ایشان لسآنجلس تایمز در مطلبی به دیوید پرل تحلیلگر لس آنجس تایمز در این خصوص نوشت:«اگرچه دولت فعلی ایران با شعار گفتوگو با امریکا و رسیدن به توافق هستهای بر سر کار آمد اما نباید فراموش کرد دست و پای این دولت از قید و بندهای حکومت تندروی ایران رها نیست. بسیاری از منتقدان اسرائیلی و سعودی مذاکرات معتقدند به جای اتلاف وقت بر سر گفتوگوها، باید به فکر تغییر رژیم در ایران بود. مشکل ما با رژیم ایران است.»
گزارش شورای امور بینالملل روسیه از راهبرد امریکا: غرب بهدنبال براندازی در ایران است
پس از سخنان رئیسجمهور امریکا در گفتوگو با رادیو ملی این کشور – که به قسمتهایی از آن اشاره شد - این بار «شورای امور بینالملل روسیه» در گزارشی از هدف غایی غرب در قبال کشورمان بیان میکند:«توافق هستهای، راهبرد امریکا را تغییر نمیدهد زیرا هدف واشنگتن تغییر نظام ایران که خارج از کنترل کاخ سفید است و یک مسیر سیاسی مستقل را در منطقه دنبال میکند، میباشد.»
توافق، زمینهساز تغییر حاکمیت در ایران
جکسون دیل چهره سرشناس امریکایی هم در مقالهای روز 24 فروردین 1394 یعنی 10 روز پس از بیانیه لوزان در روزنامه واشنگتنپست به صراحت از لزوم تقویت بیشتر جریان تجدیدنظرطلب برای برآورده شدن خواستههای نظام سلطه یاد میکند.
در بخشی از این مقاله اینگونه از راهبرد آینده امریکا علیه جمهوری اسلامی ایران یاد میشود:«ایران باز هم به دنبال سلطه بر خاورمیانه و از بین بردن اسرائیل خواهد بود...». اما مهمترین بخش مقاله دیل آنجایی است که وی تأکید میکند عناصر تجدیدنظرطلب در ایران سهم مهمی را از پیشبرد اهداف ایالات متحده در اختیار دارند و میتوانند به محقق شدن راهبرد این کشور در مقابل کشورمان کمک شایانی کنند، بنابراین مهمترین مسئله در مورد توافق این نیست که تحریمها با چه سرعتی لغو میشود یا آیا بازرسیها به اندازه کافی سختگیرانه است، مسئله، آن نیروهایی در ایران هستند که همانطور که اوباما به نیویورک تایمز میگوید، معتقدند ما نیازی نداریم خود را کاملاً از زاویه ماشین جنگی خود ببینیم و باید قویتر شویم.
شبیه اینگونه اهداف - که به بخشی از آن اشاره شد- بارها از سوی دولتمردان و رسانههای نظام سلطه مورد تأکید قرار گرفته و عنوان شده که ایالات متحده امریکا راهبردش تغییر حاکمیت در ایران بوده و برای رسیدن به این از ابزارهای مختلف استفاده میکند.
در نمونهای دیگر فریدمن نویسنده معروف روزنامه نیویورک تایمز در آستانه مذاکرات لوزان در تحلیلی با تأکید بر آنکه «توافق نهایی زمینه تغییر رژیم را در ایران فراهم میکند» بیان میکند:«تنها روش تأمین امنیت درازمدت برای اسرائیل و همسایگانش و حتی برای بسیاری از مردم ایران تغییر رژیم ایران است که باید از داخل اتفاق بیفتد... به نظر من با توافقی که اوباما با ایران بر سر مسئله هستهای انجام میدهد امکان این تغییر در داخل ایران فراهم میشود.»
تقویت تجدیدنظرطلبان با هدف تغییر نظام جزء لاینفک سیاستهای امریکا
مستنداً و موجز بیان شد، امریکاییها چه با توافق چه بیتوافق به دنبال تغییر حاکمیت در ایران هستند و این گزینه را هیچگاه رها نکرده و به عنوان یک راهبرد مدنظر دارند. اساساً به باور مقامات امریکاییها رسیدن به توافق جامع با پارامترهای مورد نظر آنها میتواند مقدمات تغییر حاکمیت در ایران را بهتر فراهم کند، چراکه نه تنها صنعت هستهای ایران به عنوان قدرتی بازدارنده نابود شده بلکه با دسترسی به مراکز نظامی و دفاعی ایران میتوانند برآورد بهتر و دقیقتری از قدرت نظامی کشور بهدست آورند تا در فرصت مناسب از آن بهرهبرداری کنند. آنها همچنین به روی کارآمدن جماعت تندروی تجدیدنظرطلب طی سالهای 94 تا 96 هم امید بسته و انتظار دارند با روی کارآمدن این جریان در رأس قدرت زمینه آشوبهای خیابانی و غائلهسازیها علیه حاکمیت هم شکل گستردهای به خود بگیرد.
ارسال نظر