اصل تحریفناپذیر مکتب امام
«استقلال» و «نفی سلطه و وابستگی»، یکی از ارکان مهم مکتب سیاسی امام خمینی رحمهاللهعلیه است و از «محکمات» و «اصول ثابت» اندیشهی امام خمینی رحمهاللهعلیه محسوب میشود.
به گزارش پارس به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (مدظلهالعالی)، «استقلال» و «نفی سلطه و وابستگی»، یکی از ارکان مهم مکتب سیاسی امام خمینی رحمهاللهعلیه است و از «محکمات» و «اصول ثابت» اندیشهی امام خمینی رحمهاللهعلیه محسوب میشود؛ چراکه به تعبیر رهبر فرزانهی انقلاب، یکی از ملاکهای مهم در تشخیص بینات اندیشهی امام خمینی این است که این اصول «باید در منابع مربوط به امام موجود باشد، آن هم بهشکل مکرر، بهشکل مستمر»1 و استقلالطلبی که یکی از اصول هفتگانهای است که ایشان بهعنوان بینات اندیشه و مکتب امام خمینی رحمهاللهعلیه از آن یاد کردهاند، دارای چنین ویژگیای است. با توجه به این مهم، در این مختصر، به تبیین اهمیت و نقش اصل استقلال در اندیشهی سیاسی امام خمینی رحمهاللهعلیه، و در سراسر فرآیند مبارزاتی ایشان خواهیم پرداخت.
تأکید ویژه امام خمینی بر اصل استقلال
استقلالطلبی و نفی وابستگی و مقابله با استعمار و سلطهی خارجی در کنار مقابله با استبداد و ظلم داخلی بهعنوان رکن دوم مبارزه، در طول انقلاب اسلامی، بارها و بارها در بیانات امام راحل رحمهاللهعلیه مورد تأکید ایشان بوده است و ایشان بدون هیچ مبالغه و اغراقی، بیش از هزار بار در مواضع سیاسی سه دهه مبارزه و رهبری خویش (سالهای 1338 تا 1368)، در سخنرانیهای مختلف، مستقیماً به مسئلهی استقلال بهعنوان یکی از اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی و البته بهعنوان یک نیاز اصلی برای سایر کشورهای جهان اسلام پرداختهاند.2
واژهی استقلال، سیزده بار در وصیتنامهی امام خمینی رحمهاللهعلیه به کار رفته است و این مفهوم و زیرمجموعههای آن نزدیک به چهل بار در وصیتنامهی حضرت امام رحمهاللهعلیه مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. از جمله مفاهیم و تعابیری که در ادبیات امام خمینی رحمهاللهعلیه در تبیین استقلال مورد استفاده قرار گرفته است، میتوان به خودکفایی، نفی وابستگی، نفی سلطهی غرب و شرق، نفی شرقزدگی و غربزدگی اشاره نمود.
حتی نگاهی سطحی و آماری به وصیتنامهی سیاسی-الهی حضرت امام رحمهاللهعلیه نیز بهخوبی مبین میزان اهمیت استقلال و عدم وابستگی مسلمین در اندیشهی ایشان است. واژهی استقلال، سیزده بار در وصیتنامهی امام خمینی رحمهاللهعلیه به کار رفته است و این مفهوم و زیرمجموعههای آن نزدیک به چهل بار در وصیتنامهی حضرت امام رحمهاللهعلیه مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. از جمله مفاهیم و تعابیری که در ادبیات امام خمینی رحمهاللهعلیه در تبیین استقلال مورد استفاده قرار گرفته است، میتوان به خودکفایی، نفی وابستگی، نفی سلطهی غرب و شرق، نفی شرقزدگی و غربزدگی اشاره نمود.
استمرار استقلالطلبی، نقطهی آغازین قیام امام خمینی
رهبر نهضت اسلامی ایران، در دوران مبارزه با رژیم پهلوی، یکی از عوامل و دلایل مهم مخالفت خود با آن رژیم را وابستگی شاه به ابرقدرتها و اربابان خارجی خود عنوان میکردند و خواستار پایان دادن به رابطهی ذلتبار رژیم پهلوی با ابرقدرتها و دول زورگو و زیادهخواه و بازگرداندن عزت و مجد اسلامی به کشور بودند. حضرت امام رحمهاللهعلیه صراحتاً استقلال و آزادی را از آرمانهای اساسی و اولیهی قیام از همان قیام 15 خرداد 1342 معرفی میکنند و آغاز مقابلهی آمریکا با انقلاب را به همین ریشهی نفی سلطه و استقلالطلبی بازمیگردانند. ایشان میفرمایند:
«وقتی که فریاد اسلامخواهی مردم کشور ما در 15 خرداد به گوش آمریکا رسید و وقتی که برای اولینبار غرور آمریکا و اقتدار و ابرقدرتی او در اعتراض به مصونیت کارگرانش در ایران شکسته شد و آمریکا متوجه اقتدار و رهبری علما و روحانیت اسلام و عزم جزم و ارادهی پولادین ملت ایران برای کسب آزادی و استقلال و رسیدن به نظام عدل اسلامی گردید، به نوکر بیاراده و وطنفروش و فرومایهی خود، محمدرضاخان دستور داد که صدای اسلامخواهی ملت ما را خاموش کند و از او پیمان گرفت تا همهی افرادی که در برابر آمریکا قد علم کردهاند را نابود کند.»3
ایشان از همان ابتدای قیام، یکی از علل اصلی مقابلهی شاه با علما و روحانیون انقلابی و مردم را وابستگی رژیم به غرب و در مقابل، تلاش انقلابیون برای قطع سلطهی اجانب و تحقق استقلال ایران میدانند و در همان ابتدای سرکوب مردم و علما توسط رژیم شاه، صراحتاً میفرمایند: «اراذلواوباش را تحریک میکنند که به علما و روحانیون اهانت کنند... با ما معاملهی بردگان قرون وسطا میکنند. به خدای متعال، من این زندگی را نمیخواهم. إِنّی لَا ارَی المَوْتَ إِلّا سَعادةً وَ لَا الحَیاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلّا بَرَماً. کاش مأمورین بیایند و مرا بگیرند تا تکلیف نداشته باشم. فقط جرم علمای اسلام و سایر مسلمین آن است که دفاع از قرآن و ناموس اسلام و استقلال مملکت مینمایند و با استعمار مخالفت دارند.»4
مقابله با کاپیتولاسیون، نماد استقلالطلبی امام خمینی
یکی از مهمترین مصادیق مبارزهی امام خمینی رحمهاللهعلیه با سلطهی بیگانگان، مبارزه با لایحهی ننگین و استعماری کاپیتولاسیون بود که براساس آن، به مستشاران و تبعهی آمریکایی، مصونیت قضایی داده میشد و پای آمریکا را به امور داخلی ایران باز میکرد و عزت و استقلال کشور را، که پیش از آن نیز دستخوش تعرض مستمر بیگانگان بود، بهکلی نابود میکرد.
امام در این سخنرانی کوبنده، پس از شروع سخن با آیهی استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون) به بیان اثرات قرارداد ننگین کاپیتولاسیون و پایمال شدن عزت و عظمت ملت ایران اشاره کردند و فرمودند: «من تأثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیدهام، خوابم کم شده است [گریهی حضار]. ناراحت هستم [گریهی حضار]. قلبم در فشار است [گریهی حضار]. با تأثرات قلبی روزشماری میکنم که چه وقت مرگ پیش بیاید [گریهی شدید حضار]. ایران دیگر عید ندارد [گریهی حضار]. عید ایران را عزا کردهاند [گریهی حضار]. عزا کردند و چراغانی کردند [گریهی حضار]. عزا کردند و دستهجمعی رقصیدند [گریهی حضار]. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند، پایکوبی کردند. اگر من بهجای اینها بودم، این چراغانیها را منع میکردم، میگفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند [گریهی حضار]، بالای سر خانهها بزنند، چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد. عظمت ایران از بین رفت. عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند... معذلک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها! ایران، استقلال ما را فروخت. ما را جزء دول مستعمره حساب کرد. ملت مسلم ایران را پستتر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام دویست میلیون که سیصد میلیون دلار پس بدهند! ما با این مصیبت چه بکنیم؟ روحانیون با این مطالب چه بکنند؟ به کجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملکتی برسانند؟»5
حضرت امام رحمهاللهعلیه در این سخنرانی، پذیرش ذلت وابستگی و چوب حراج زدن به استقلال مملکت بهخاطر کمک اقتصادی آمریکا به رژیم شاه را بهشدت تقبیح میکند و دولت و مجلس رژیم شاه را، که خلاف ارادهی ملت ایران عمل کرده است، بیارتباط به ملت میداند و میفرماید: «سایر ممالک خیال میکنند که ملت ایران است؛ این ملت ایران است که اینقدر خودش را پست کرده است. نمیدانند این دولت ایران است. این مجلس ایران است. این مجلسی است که ارتباط به ملت ندارد.»6
نفی وابستگی به شرق و غرب در طول نهضت
در جریان نهضت شکوهمند اسلامی، مردم ایران و نیز حضرت امام رحمهاللهعلیه در جایگاه رهبری نهضت، همواره بر عدم وابستگی قیام مردمی ملت ایران به ابرقدرتهای شرق و غرب تأکید مینمودند. این امر در مقطعی که تصور غالب بر محال بودن وقوع انقلابهای اجتماعی بزرگ بدون یاری جستن از دو بلوک شرق و غرب (آمریکا و شوروی) بود، با مخالفت بسیاری از مبارزان کمونیست و ملیگرا روبهرو شد؛ چراکه آنها معتقد بودند غلبه بر نظام مسلح پهلوی با دست خالی و بدون حمایت حامیان خارجی امکانپذیر نیست. اما این مسئله ذرهای از اتکال امام خمینی رحمهاللهعلیه به خداوند و اعتماد به قدرت درونی ملت در مقابله با ابرقدرتها نکاست؛ بهگونهای که در سختترین شرایط مبارزه نیز ایشان به انتقاد از عملکرد ابرقدرتها در دفاع از رژیم ظالم پهلوی و تجهیز وی به سلاحهایی جهت سرکوب نهضت اسلامی پرداخته و صراحتاً از عدم وابستگی نظام سیاسی آیندهی ایران به دو بهاصطلاح ابرقدرت شرق و غرب! خبر میدادند. ایشان میفرمودند: «تمام انقلاباتی که واقع شده است، یک وابستگی به شرق و غرب داشته است... لکن انقلاب ایران، انقلاب غیروابسته است... نظیر انقلاباتی که در طول تاریخ به دست انبیا انجام میگرفت که وابستگی در کار نبود، الّا یک وابستگی و آن وابستگی به مبدأ وحی و وابستگی به خدای تبارکوتعالی...»7
تداوم اصل استقلال پس از پیروزی انقلاب
همانگونه که شکلگیری انقلاب اسلامی بر نفی استبداد داخلی و ایجاد آزادی و نفی سلطه و استعمار خارجی و ایجاد استقلال استوار بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز همواره نفی دخالت بیگانگان و حفظ استقلال کشور و تحقق شعار «نه شرقی، نه غربی» مورد توجه امام خمینی رحمهاللهعلیه قرار داشت. لذا ایشان در پیام چهاردهمادهای خویش در هنگام بازگشت از تهران به قم پس از استقرار دولت موقت، متذکر میشوند که «ملت شجاع باید توجه داشته باشد که گرچه استبداد داخلی فروریخت و مردم آزادی را لمس کردهاند، ولی هنوز ریشههای استعمار آمریکا، شوروی، انگلستان و صهیونیسم و سایر دول چپاولگر از این مرز و بوم کاملاً قطع نشده است. باید همه بدون کوچکترین توقف و رکودی در از بین بردن نفوذ کشورهای اجنبی با هم متحد شویم. باید توجه داشت که شاه، این مملکت را چنان در دست اجانب قرار داده است که باید سالیان دراز با عوارضش مبارزه کرد و ما اگر بخواهیم استقلال حقیقی به دست آوریم، باید سعی کنیم تمامی اشکال نفوذ آمریکا، چه اقتصادی و چه نظامی، چه سیاسی و فرهنگی، را از بین ببریم و من امیدوارم که ملت ایران به این مهم هرچه زودتر برسد.»8
این مسئله تا حدی اهمیت داشت که ایشان تسخیر لانهی جاسوسی را انقلابی دیگر دانستند؛ چراکه در انقلاب سال 1357 رکن اول یعنی نفی استبداد متبلور گردید و در تسخیر لانهی جاسوسی، رکن دوم یعنی نفی سلطهی آمریکا تبلور و طهور بیشتری یافت. لذا بلافاصله پس از تسخیر لانهی جاسوسی فرمودند: «[در مسئلهی تسخیر لانهی جاسوسی]، استقلال هست. الآن این بساطی که آمریکا درآورده است و این هیاهویی که این شیطان بزرگ فریاد میزند و شیاطین را دور خودش جمع میکند، این برای این است که دستش کوتاه شده است. دستش از ذخایر ما، از منافعی که در اینجا داشت، کوتاه شده است و ترس این را دارد که دیگر تا آخر، این کوتاهی باشد. از این جهت توطئه میکند و آن مرکزی هم که جوانهای ما رفتند گرفتند (آنطور که اطلاع دادند) مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است.»9
استقلال برمبنای موازنهی منفی یا اصل «نه شرقی، نه غربی» در سختترین شرایط تحریم و فشار اقتصادی، ناشی از مقابلهی آمریکا و غرب در سالهای پس از تسخیر لانهی جاسوسی و سالهای سخت جنگ تحمیلی نیز ادامه داشت، در شرایط جنگ تحمیلی، گرایش ایران به شوروی و شرق میتوانست باعث حمایت جدی مالی و نظامی شوروی از ایران گردد، اما حضرت امام رحمهاللهعلیه برمبنای این اصل ثابت، هیچگاه به شوروی چراغ سبز نشان ندادند و در ماجرای حملهی شوروی به افغانستان، در سختترین شرایط بحرانی ایران بهخاطر درگیری با کموله و دموکرات و تجزیهطلبان داخلی و درگیری با منافقین و آغاز تجاوز عراق به ایران، درحالیکه شوروی تمایل به همراهی ایران داشت، امام خمینی رحمهاللهعلیه در مقابل شوروی موضع گرفتند10 و فرمودند:
«ما میل داریم [در] افغانستان، که یک مملکت اسلامی است، مسائل اسلامی حل شود. دخالت شوروی در آنجا در ایران هم اثر خواهد گذاشت و ما از شوروی میخواهیم در افغانستان دخالت نکند. باز تکرار میکنیم که ما خواستار روابط دوستانه هستیم. اینکه جوانان ما میگویند نه شرق و نه غرب، معنایش این است که هیچکدام در ایران دخالت نکنند و این کاملاً بجا و بهحق است.»11
توجه به اصل استقلال مهمترین و آخرین وصیت امام خمینی
از مجموع آنچه در بیانات امام خمینی رحمهاللهعلیه برداشت میشود، مهمترین اصل در سیاست خارجی امام خمینی رحمهاللهعلیه و در ارتباط با سایر کشورها، اصل حفظ استقلال و ارتباط برمبنای احترام متقابل با کشورهایی است که خوی سلطهگری و استکبار ندارند. ایشان بارها میفرمودند که «در آینده، سیاست خارجی ما برمبنای اصل حفظ آزادی و استقلال کشور و احترام متقابل خواهد بود. آنها با رعایت این اصل باید تصمیم بگیرند.»12
ایشان رابطه با همهی کشورهای شرق و غرب13 را برمبنای اصل استقلال بهعنوان اصل اساسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی جایز میدانستند و هرگونه قراردادی که موجب سلطهی بیگانگان شود و رابطه با هر کشوری که اصل استقلال جمهوری اسلامی را مورد خدشه قرار دهد، نمیپذیرفتند. لذا بارها میفرمودند: «روابط ما با تمام خارجیها براساس اصل احترام متقابل خواهد بود. در این رابطه، نه به ظلمی تسلیم میشویم و نه به کسی ظلم خواهیم کرد و در زمینهی تمام قراردادها، ما براساس مصالح سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ملت خودمان عمل خواهیم کرد.»14
بر همین اساس، در وصیتنامهی سیاسی-الهی ایشان، که مهمترین توصیههای رهبر و معمار کبیر انقلاب اسلامی به ملت ایران و مسئولان آیندهی کشور است، ایشان میفرمایند که وظیفهی وزرای خارجه بسیار زیاد است: «وصیت من به وزرای خارجه در این زمان و زمانهای بعد آن است که مسئولیت شما بسیار زیاد است، چه در اصلاح و تحول وزارتخانه و سفارتخانهها؛ و چه در سیاست خارجی حفظ استقلال و منافع کشور و روابط حسنه با دولتهایی که قصد دخالت در امور کشور ما را ندارند. و از هر امری که شائبهی وابستگی با همهی ابعادی که دارد بهطور قاطع احتراز نمایید و باید بدانید که وابستگی در بعض امور هرچند ممکن است ظاهر فریبندهای داشته باشد یا منفعت و فایدهای در حال داشته باشد، لکن در نتیجه، ریشهی کشور را به تباهی خواهد کشید.»15
روشن است که وصیتنامهی امام خمینی رحمهاللهعلیه در جایگاه ولیفقیه و رهبر و معمار کبیر انقلاب اسلامی، موعظهی صرف نیست، بلکه اوامر حکومتی ایشان است. لذا این وصیت، وظیفهی شرعی و الهی مسئولان وزارت خارجه را در همهی دورانها روشن مینماید.
پینوشتها:
1. بیانات مقام معظم رهبری در سالگرد ارتحال امام خمینی در حرم امام راحل، 14 خرداد 1394.
2. فقط و فقط خود واژهی استقلال بدون مشتقات و کلمات مترداف و هممعنای آن، نزدیک به نهصد بار در بیانات، نامهها، پیامها و... امام خمینی که در صحیفهی امام مندرج است، مورد تأکید قرار گرفته است.
3. صحیفهی امام، ج20، ص323.
4. صحیفهی امام، ج1، ص141.
5. صحیفهی امام، ج1، ص415.
6. صحیفهی امام، ج1، ص417.
7. صحیفهی امام، ج15، ص146.
8. صحیفهی امام، ج6، ص261.
9. صحیفهی امام، ج10، ص491 و 493.
10. صحیفهی امام، ج12، ص14.
11. صحیفهی امام، ج8، ص114.
12. صحیفهی امام، ج4، ص509.
13. صحیفهی امام، ج5، ص386.
14. صحیفهی امام، ج4، ص248.
15. صحیفهی امام، ج21، ص427.
دکتر علی جعفری هُرستانی مدرس دانشگاه امام صادق(ع)
ارسال نظر