پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محسن مهدیان- توافق صورت گرفت و مارتن نفس گیر جنگ اراده ها به نقطه پایانی خود رسید. بدون تردید توافق امروز نتیجه تدابیر داهیانه رهبرانقلاب و تلاش شبانه روزی تیم مذاکره کننده و پشتوانه 12 سال همت دانشمندان هسته ای است. این توافق را باید قدر دانست.

اما این توافق پایان راه نیست. اتفاقا ابتدای مسیر است. آغاز راه است. گام اول است. همچنان باید منتظر ماند. همچنان باید تدبیر کرد و نسبت به عهد شکنی ها و مانع تراشی های طرف مقابل نگران بود. به همین دلیل هم خوشحالیم و هم نگران. یک سوال هم در لابلای همین خوشحالی و نگرانی وجود دارد؛ رهبری فرمودند من به مذاکرات خوش بین نسیتم. آیا با امضای توافق پیش بینی رهبری اشتباه از آب درآمد؟ در این یادداشت به این دو موضوع می پردازیم.

اما قبل از آن 2 مقدمه به عنوان فرض منطقی برای مذاکرات هسته ای وجود دارد. دومقدمه ضروری که خطای تحلیل بسیاری از منتقدین است.

فرض اول

تیم مذاکرات کجای ماموریت دیپلماتیک هسته ای قرار داشته است و سهمش در توافق امروز چه میزان است؟

تیم مذاکره کننده تمام تلاش خود را کرده است. تیم مذاکره کننده در مسیر تدبیر نظام دست آوردهایی داشته است که بدون شک در تاریخ خواهد درخشید. کم یا زیاد این دست آورد تنها نتیجه عملکرد تیم مذاکره کننده نیست. چانه زنی پای میز مذاکرات اهمیت دارد اما همه ماجرا نیست. دست اورد امروز ما همه داشته های سیاسی اقتصادی ما طی سالهای گذشته است. تیم مذاکره کننده با همین داشته ها مذاکره کرده است. اقتصاد داخلی ما و توان رقابت و قدرت مقاومت اجتماعی و میزان تفرق و یا وحدت سیاسی چنته پر و یا خالی تیم مذاکره کننده برای چانه زنی بوده است. یک اشتباه رایج ساده انگارانه وجود دارد که مذاکراتی در این سطح را تنها منحصر به چانه زنی تیم مذاکره کننده می داند. نه داشته های تاریخی تیم مذاکره کننده را می بیند و نه عزم و تدبیر نظام برای مذاکرات. تیم مذاکره کننده فارغ از داشته های دیروز و امروز ما مذاکره نکرده است.

از سویی دیگر تیم مذاکره کننده فارغ از تصمیمات و تدابیر عالی رهبری و شورای امنیت نیز تصمیم نگرفته است. همه نظام پای این مذاکرات بوده اند. بخش های مهم این مذاکرات با نظارت های عالیه پیش رفته است و غیر این بدون شک خلاف تدبیر و درایت است. چه آنکه بارها دیده ایم که تیم مذاکره کننده آمریکایی برای هر امضا و تصمیمی مجموعه رییس جمهور و مشاورین و دولت را از طریق ویدئوکنفرانس مورد مشورت قرارمی دهد. مگر ممکن است در جمهوری اسلامی این اصل ساده رعایت نشده باشد؛ حال آنکه چندین برابر آمریکا این مذاکرات برای ما اهمیت داشته است؟ پس در نقد مذاکرات این مهم نباید مورد غفلت قرار گیرد که تیم مذاکره تنها جزئی از این پازل دیپلماتیک است و نه همه آن. اما طبیعی است که نوک هرم چانه زنی، تیم مذاکره کننده قرار داشت. جدا کردن تیم مذاکره کننده از راهبرد دیپلماتیک نظام خطای راهبردی است که عوارض جدی دارد. یک نمونه آن مسیر رسانه ای است که طی شد و ان تاکید بی اندازه و نادرست بر خدعه تیم مذاکره کننده بود و نه فریب جبهه استکبار. فرض گرفتن تیم مذاکره کننده به عنوان تنها تصمیم گیر در مذاکرات هسته ای، باعث شد دعواهای جناحی و سیاسی جای منافع ملی و وحدت داخلی را بگیرد.

فرض دوم

از همه مهمتر اینکه مذاکرات هسته ای یک مبارزه است. کسانی که فکر می کنند مذاکرات هسته ای یعنی کوتاه آمدن از مواضع انقلاب، سخت در اشتباهند. مذاکره و صلح جزئی از مقاومت است. مقاومت هست تا وقتی ولی فقیه و مردم مبارز وجود دارند. مذاکره را نباید جدا از مقاومت فرض کرد. نرمش قهرمانانه همین ست . صلح و خیز مجدد برای پیروزی بزرگتر. چه آنکه فتح مکه نتیجه صلح حدیبیه بود.

اگر صلح امروز را مبارزه بدانیم ناگزیر از هزینه ها هستیم. مگر ممکن است در مبارزه هزینه نداد؟ برخی مبارزه را تنها در جبهه جنگ می دانند. اینطور نیست . لازم باشد برای مبارزه پای میز مذاکره هم می رویم . طبیعی است که اینجا هزینه دادن تنها خون دادن و جان دادن نیست. بلکه باید هزینه های مادی داد و حتا از آبرو خرج کرد. اما این هزینه ها قابل تحمل است تا وقتی که در چارچوب مقاومت تعریف شود. انقلاب اسلامی با رهبری شجاع و آگاه و با درایت جز به مسیر مقاومت نمی رود. پس مذاکره امروز را باید ذیل مقاومت پنداشت و با ظاهر بینی نباید مسیر این نزاع تاریخی را تخطئه کرد.

با این دو فرض برمی گردیم به سوال اصلی ابتدای متن. چرا خوشحالیم و چرا نگران؟ و آیا بدبینی رهبری انقلاب از توافقات یک پیش بینی نادرست بود؟

خوشحالیم. چون امروز به روشنی و گواه همه رسانه های غربی، ایران به عنوان یک ابرقدرت که توانست مقابل جبهه استبکار بایستد و مبارزه کند و از حق خود دفاع کند شناخته شده است. اگر رجز خوانی اوباما به خاطر چند سانتریفیوژ و تعطیلی برخی تاسیسیات و کندی در توسعه صنعت هسته ای و تعویق زمانی در بهره برداری هسته ای است اما نتیجه مذاکرات برای ما فراتر از هسته ای بود و این را همه دنیا شاهدند و تایید کردند. امروز برای دنیا روشن شد که مناسبات قدرت در جهان تغییر کرده است و دیگر تنها توانایی مادی و تسلیحاتی نیست که منشا قدرت سازی می شود.

خوشحالیم چون حق غنی سازی ما که روزگاری درباره آن حرف زدن جرم بود به رسمیت شناخته شده است. تحقیق و توسعه دراین امر ادامه دارد و خیلی دیگر از دستاوردهای هسته ای که اگرچه درباره کم و زیاد آن اختلاف است اما بر اصل آن اجماع جهانی صورت گرفته است. و خوشحالیم چون تحریم های ظالمانه مطابق این توافق برداشته می شود.

اما آیا توافق امروز باعث شد بدبینی رهبری انقلاب نسبت به مذاکرات نادرست از آب دربیاید؟

پاسخ به این سوال همان دلیل نگرانی امروز ماست. نگرانیم چون نسبت به بدعهدی طرف غربی شناخت داریم. استکبار قابل اعتماد نیست. امضای توافق ابتدای راه است. حتا برداشتن گام های بعدی نیز و طی شدن لوازم اجرایی این توافق نیز نگرانی ها را کم نمی کند. ماجرا این است که مذاکرات و توافق امروز پرونده هسته ای ایران را نخواهد بست.

کسانی که فکر می کردند این مذاکرات پایانی بر زیاده خواهی های جبهه استکبار در موضوع هسته ای است خواهند دید که این تعرض آشکار ادامه خواهد داشت.

پیش بینی رهبری تنها موکول به امضای توافق نیست چه انکه این امضا را پایان مذاکرات دانستن، بسیار ساده انگارانه است. هنوزاجرا مانده است و شناختی که از بدعهدی و خدعه طرف آمریکایی داریم این است که اهل مانع تراشی و دبه کردن است. مسیر اجرا با چنین طرف مذاکره کننده ای بسیار سخت و پرهزینه و نگران کننده است.

بدبینی رهبری انقلاب را باید اینجا تعریف کرد. البته پیش بینی با پیش گویی متفاوت است و ممکن است محقق نشود. برای تحقق یک پیش بینی باید تغییر شرایط را نیز ملاک گرفت. اما با توجه به این اصل منطقی باز هم احساس بدبینی و نگرانی از خدعه استکبار در این مذاکرات جدی است . پیش بینی رهبری تنها موکول به امضای توافق نبود. صعوبت این راه پس از امضای توافق است.

و به همین دلیل است که طرف ایرانی از همین امروز باید هوشیار باشد و نسبت به فریب کاری ساختاری غرب در برخورد با جمهوری اسلامی آماده و تدابیر لازم را داشته باشد.