چرا آمریکا نیاز بیشتری به توافق هستهای دارد؟
مذاکرات وین در حالی در وقتهای تمدید شده خود است که علاقه آمریکا برای دست یافتن به توافق آشکار است. توافق می تواند میراثی برای اوباما در سیاست خارجی باشد.
به گزارش پارس به نقل از مهر، در حالی که به نظر میرسد ماراتن مذاکرات هستهای بین ایران و پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد در مرحله پایانی خود باشد، اخبار پیام جدیدی از سوی باراک اوباما خطاب به مقامات ایران منتشر شد. گفته میشود این پیام توسط مقامات یکی از کشورهای همسایه و تنها مدت کوتاهی مانده به آخرین دور مذاکرات به ایران منتقل شده است.
علاوه بر این، رهبر انقلاب در سخنان کلیدی خود در دیدار با کارگزاران نظام در تاریخ 2 تیر، جزییات بیشتری از تاریخچه مذاکرات هستهای، به خصوص با آمریکا، طرح نمودند. آیت الله خامنهای تاکید نمودند مذاکرات با آمریکا در دولت قبلی و به درخواست طرف آمریکایی آغاز شده بود:
«متقاضیِ این مذاکرات آمریکاییها بودند. مربوط به زمان دولت دهم هم هست. قبل از آمدن این دولت این مذاکرات شروع شد. آنها درخواست کردند، واسطهای قرار دادند و یکی از محترمینِ منطقه، آمد اینجا با من ملاقات کرد، گفت که رئیسجمهور آمریکا با او تماس گرفته و از او خواهش کرده و گفته است که ما می خواهیم مسئله هستهای را با ایران حلّوفصل کنیم و تحریمها را هم می خواهیم برداریم. دو نقطه اساسی در حرف او وجود داشت: یکی اینکه گفت ما ایران را بهعنوان یک قدرت هستهای خواهیم شناخت؛ دوّم اینکه گفت ما تحریمها را در ظرف ششماه بتدریج برمی داریم. بیایید بنشینید مذاکره کنید، این کار انجام بگیرد. من به آن واسطه محترم گفتم که ما به آمریکاییها اطمینانی نداریم، به حرف اینها اطمینانی نیست. گفت حالا امتحان کنید؛ گفتیم خیلی خب، این دفعه هم امتحان می کنیم. مذاکرات اینجوری شروع شد.»
پاییز سال گذشته نیز دبیر شورای عالی امنیت ملی، علی شمخانی، در واکنش به اخبار منتشر شده در خصوص نامه مقامات آمریکایی به ایران تاکید کرده بود این نامه یکی از مکاتبات محرمانه آمریکا با ایران بوده است. اخبار متعددی از نامه نگاری مقامات ایالات متحده با ایران وجود دارد و برخی از آنها نیز پاسخ داده شده است. اما چرا دو کشوری که بیش از سه دهه است که هیچ رابطه دیپلماتیکی نداشتهاند، تا این میزان مکاتبه داشتهاند؟
یک نکته آشکار این است که در حالی که سابقه این نامهنگاریهای هر از چندگاهی به دولتهای پیشین دو طرف باز میگردد، در دوران ریاست جمهوری اوباما از سال 2008 این مکاتبات افزایش چشمگیری داشته است. دو دلیل عمده برای این افزایش ارتباطات قابل بررسی است: دلیل اول از منظر سیاست خارجی آمریکا و دیگری شرایط منطقه خاورمیانه.
خاورمیانه
به دنبال دو دوره ریاست جمهوری جورج بوش که با سیاستهای جنگطلبانه و دو جنگ مخرب در افغانستان و عراق همراه بود، باراک اوباما رویکرد مثبتی در قبال جهان اسلام از خود نشان داد که سخنرانی سال 2009 در دانشگاه قاهره شاخص این رویکرد بود. با شکست سیاست آمریکا در عراق و افغانستان، که اغلب مردم آمریکا در جدیدترین نظرسنجیها به آن اذعان داشتهاند، و برخی از تحلیلگران و چهرههای سیاسی آمریکا بر این باورند که موجب شد ایران در این دو کشور دست برتر و نفوذ بیشتری داشته باشد، اوباما تصمیم گرفت به عنوان نمونهای از سیاستهای مخالف جنگ خود، بیشتر نیروهای ارتش آمریکا را از این دو کشور ویران شده خاورمیانه خارج کند. با این حال با شروع بیداری اسلامی اعراب در سال 2010، روند ناکارآمدی سیاست خارجی آمریکا آغاز شد.
سردرگمی وزارت خارجه آمریکا در قبال اعتراضات مردمی در منطقه خاورمیانه، که آمریکا در آنجا میلیونها دلار برای برنامههای به اصطلاح ترویج دموکراسی خرج کرده بود و از دیکتاتورهای این کشورها حمایت میکرد، به راحتی در تغییر مستمر و سریع مواضع واشنگتن و اظهارات متناقض مقامات آمریکایی، به خصوص درباره مصر، دیده میشد. اوج این اشتباهات اتفاقات بنغازی بود که به کشته شدن سفیر آمریکا در لیبی منجر شد.
بحران سوریه
سوریه نمونه دیگری از محاسبه غلط دستگاه سیاست خارجی آمریکا بود. واشنگتن که از سرنگونی دست نشاندههای خود در این منطقه خشمگین بود، تلاش کرد با یک تیر دو نشان بزند. آمریکا که علاقهای به حضور نظامی در درگیری جدیدی نداشت، از گروههای افراطی و تروریستهای سوریه حمایت کرد تا نه تنها متحد ایران، بشار اسد، را سرنگون کند، بلکه توجهها و تهدید را از متحدان خود در کشورهای عربی به سمت سوریه منحرف کند. یک سند محرمانه آژانس امنیت ملی آمریکا در سال 2012 که اخیرا توسط موسسه دیدهبان قضایی افشا شد، نشان میدهد چگونه آمریکاییها تصمیم گرفتند شکلگیری داعش را تسهیل کنند تا «دولت سوریه را منزوی کند.» این در حالی است که داعش یک سال پیش و در سال 2014 شکل گرفت و این سند به روشنی اطلاع واشنگتن از شکلگیری این گروه تروریستی را نشان میدهد. از منظر سیاست بینالملل سوریه محل تقابل آمریکا، اروپا و متحدان عرب آنها که مخالف اسد بودند از یک سو، و ایران و روسیه و طرفداران اسد از سوی دیگر بود. باراک اوباما و دولت او چندین بار خط قرمزهایی را برای مداخله در سوریه اعلام نمودند و بر موضع خود مبنی بر ضرورت کنار رفتن بشار اسد پافشاری کردند، اما تا این تاریخ و پس از گذشت بیش از سه سال از درگیریها نه این خطوط قرمز چندان رعایت شده است و نه اسد برکنار شده است.
منازعات اوکراین
اندکی بالاتر از سوریه و در شمال دریای سیاه، دیپلماتهای آمریکا و اروپا در تلاش برای مقابله با توازن قدرت روسیه در جهان و خاورمیانه، جبهه دیگری در اوکراین گشودند تا مسکو را در این منطقه درگیر کنند. در منطقهای که تجربه انقلابهای رنگی و مخملی را در سابقه خود دارد، غربیها از کودتا علیه رییس جمهور اوکراین که به روسیه تمایل داشت و مخالف پیوستن به اتحادیه اروپا بود حمایت کردند. سناتور جان مککین و دستیار وزیر امور خارجه آمریکا ویکتوریا نولاند از جمله چهرههای سیاسی غربی بودند که در میدان کی یف و در جمع معترضین حاضر شدند تا از برکناری ویکتور یانوکوویچ حمایت کنند. در حالی که سناریوی قدیمی انقلاب نرم با سرنگونی یانوکوویچ و به قدرت رسیدن پترو پروشنکوی غربگرا رو به موفقیت بود، حرکت روسیه در الحاق کریمه از طریق همه پرسی یک پاتک جدی بود. اگر چه آمریکا و اتحادیه اروپا تحریمهایی را علیه مسکو اعمال نمودند، اما تاکنون نتوانستهاند ضربه سنگینی به روسیه بزنند و به نظر نمیرسد در آینده نزدیک هم چنین توانی داشته باشند.
بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا
بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا جدیدترین چالش برای تاثیر و نفوذ جهانی آمریکاست. این بانک که با تکیه بر اندوخته ارزی هنگفت چین آغاز شد، به باور بسیاری در مقابل بانک جهانی و صندوق بین المللی پول که تحت سلطه غرب هستند قرار خواهد گرفت. بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا با 57 عضو موسس و 100 میلیارد دلار سرمایه اولیه شروع به کار نمود. در حالی که واشنگتن مخالف ایجاد این نهاد مالی بود و از متحدان خود خواسته بود در این بانک عضو نشوند، چشمانداز امیدوارکننده آینده این بانک و بازار چین و پولهای هنگفتش، به قدری وسوسه کننده بود که برخی از متحدان واشنگتن را به نادیده گرفتن درخواست آمریکا و عضویت در این بانک وادار کند. اگر چه این بانک مقابله با صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی را رد میکند، اما با شروع به کار این بانک و گذشت زمان اندک، تاثیرات منفی این بانک بر نفوذ جهانی آمریکا در آینده بیشتر خواهد بود.
در شرایطی که تنور مرحله مقدماتی انتخابات ریاست جمهوری 2016 آمریکا در حال گرم شدن است، دموکراتها و دولت اوباما تنها کمی بیش از یک سال زمان دارند تا وزن کافی برای شکست جمهوریخواهان را که اکثریت کنگره را در انتخابات 2014 کسب کردند، به دست آورند. اگرچه بحران اقتصادی 2008 آمریکا در دوران اوباما از بین رفت و اقتصاد این کشور بهبود یافت، اما در سالهای اخیر این کشور با اعتراضات اجتماعی متعدد مانند اعتراضات تسخیر وال استریت و اعتراضات ضدنژادپرستی فرگوسن و شهرهای دیگر روبرو بوده است. حمله اخیر به کلیسای چارلستون نیز تیک تیک دیگری در بمب زمانی ناآرامیهای نژادی و اجتماعی در این کشور بود.
به عبارت دیگر، دولت اوباما توفیق چندانی نه در سیاست داخلی و نه در سیاست خارجی در کارنامه خود ندارد. آنچه آمریکاییها نیاز دارند، موفقیتی در عرصه سیاست جهانی است تا به هیلاری کلینتون یا هر نامزد دموکرات دیگری کمک کند تا از شر فاجعه بنغازی و بحرانهای خاورمیانه که بر سر آنها سایه افکنده خلاصی یابند و با تکیه بر آن امید به پیروزی داشته باشند. به نظر میرسد خاورمیانه تنها فرصت آمریکا برای ایفای نقش سازنده و موثرتر در سیاست جهانی است. اما در این منطقه، جمهوری اسلامی ایران اکنون به یک قدرت تبدیل شده و همگان اذعان دارند که رسیدن به هر راه حلی برای این منطقه، اعم از سوریه، عراق یا یمن، باید نقشی برای ایران نیز لحاظ کرده باشد.
نفوذ ایران در منطقه و روابط نزدیک تهران با دولت بشار اسد در سوریه، دولت فواد معصوم در عراق، جنبش انصارالله در یمن و بالاخص حزب الله لبنان به این کشور وزنی داده است که هر تلاشی برای رسیدن به راه حلی بدون مشارکت ایران محکوم به شکست بوده است و این امر در چندین تجربه متعدد اثبات شده است. بنابر این، برای داشتن نقش موثر در خاورمیانه، واشنگتن چارهای جز همکاری و تعامل جدی با ایران ندارد. بدیهی است مذاکرات هستهای بهترین عرصه برای شروع این امر است.
اوباما برای اینکه بتواند میراث چشمگیری در پایان ریاست جمهوریاش از خود به جا بگذارد، به شدت نیاز دارد تا مذاکرات ایران و 1+5 به نتیجه برسد و زمینه را برای همکاری بیشتر با ایران بر سر مسایل منطقه هموار کند. در سخنان 2 تیر ماه خود، رهبر انقلاب خط قرمزها و حدود عملیاتی و کاربردی باری مذاکرهکنندگان را مطرح کردند. به نظر نمیرسد در صورت شکست مذاکرات، ایران چیز زیادی برای از دست دادن داشته باشد؛ چرا که ایران دوران جنگ تحمیلی و قیمت تک رقمی نفت را در دهه 60 تجربه کرده و هرگز تسلیم نشده است. با فرصت تاریخی به دست آمده برای رسیدن به توافق در خصوص برنامه هستهای ایران، دولت اوباما باید این فرصت را مغتنم شمرده و با دست برداشتن از زیادهخواهی یک توافق برد-برد واقعی را ممکن سازد. پس از آن است که آمریکا میتواند اعتمادسازی کرده و گامهای جدی برای کمک به بازگشت صلح و ثبات به خاورمیانه بردارد.
ارسال نظر