لزوم حفاظت از صنعت هستهای با رعایت خطوط قرمز
اضافه شدن ایران به جمع معدود کشورهای دارای فناوری غنیسازی و تولید سوخت هستهای، علیرغم تحریمهای شدید غرب، ایران را تبدیل به یک الگو برای تمامی کشورهای اسلامی، در حال توسعه و جهان سوم کرده است. این همان گزارهای است که غرب از آن هراس دارد.
به گزارش پارس به نقل از برهان، از سال 2002 که موضوع فعالیتهای صلحآمیز هستهای جمهوری اسلامی ایران در افکار عمومی مطرح شد، غرب به سرکردگی آمریکا با کوبیدن بر طبل اینکه ایران به دنبال سلاح هستهای است همواره گزینههای تهدید به اقدام نظامی و استفاده از اهرم فشار و تحریم بهعنوان رویکردهای اصلی مخالفت با پیشرفت برنامه هستهای ایران را از طرق گوناگون در دستور کار خود و همپیمانانش قرار داده است.
مقام معظم رهبری نیز از همان ابتدای طرح موضوع هستهای و امنیتی جلوه دادن آن توسط آمریکا و متحدانش تا به امروز، بهصورت ویژه و هوشمندانه این مسئله را مدیریت نمودهاند و همواره در مقاطع مختلف خطوط قرمز را برای مسئولین مربوطه ترسیم کردهاند که ورود جمهوری اسلامی ایران به جمع معدود کشورهای عضو باشگاه هستهای جهانی و موفقیت در این صنعت، بدون شک ثمره عینی و عملی تدابیر ایشان است.
در همین ارتباط حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر سهشنبه مورخ 2/4/1394 در دیدار رمضانی با سران قوا و مسئولان و مدیران ارشد کشور، یکبار دیگر درباره روند مذاکرات هستهای نکات تعیینکنندهای بیان کردند و با اعلام و تشریح صریح خطوط قرمز هستهای ایران تأکید نمودند: «آمریکاییها به دنبال نابود کردن صنعت هستهای ایران هستند. تأمل و مطالعه در روند مطالبات آمریکاییها نشان میدهد هدف آنها ریشهکن کردن صنعت هستهای ایران، از بین بردن ماهیت هستهای کشور و تبدیل آن به یک کاریکاتور و تابلوی بیمحتوا است». ایشان همچنین افزودند: «اگر آنها بتوانند به اهداف خود در مذاکرات برسند به یک پیروزی بزرگ رسیدهاند چراکه ملت استقلالطلب ایران را تسلیم کردهاند و کشوری را که میتواند الگوی دیگر کشورها باشد شکست دادهاند» .
حال در این نوشتار بنا داریم در راستای تبیین بیانات مقام معظم رهبری و با استناد به برخی سخنان مقامات آمریکایی در ارتباط با مذاکرات هستهای ایران، به این سؤالات پاسخ دهیم که آمریکا و دول غربی در مذاکرات کنونی چه اهداف پنهانی را دنبال میکنند؟ از سوی دیگر به این موضوع نیز اشاره خواهیم کرد که چرا و به چه دلیل در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، غرب به سرکردگی آمریکا همواره با استفاده از ابزارهای مختلف، شکست اهداف و منافع کلیدی جمهوری اسلامی ایران را دنبال کرده است؟
صنعت هستهای ایران و اهداف واقعی آمریکا:
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و بهطور خاص از سال 1382، استراتژی اصلی واشنگتن در رابطه با برنامه هستهای ایران، بر مبنای از بین بردن صنعت هستهای ایران هدفگذاری شده است. دیپلماسی، تحریم، بازدارندگی، سد نفوذ، تهدید به حمله نظامی و عملیات خرابکارانه با هدف به تأخیر انداختن فرآیند تکمیل چرخه سوخت هستهای ایران، مهمترین ابزارهای اجرایی این استراتژی بودهاند. این در حالی است که از سال 1382 تاکنون جمهوری اسلامی ایران همواره تلاش نموده با تعامل و مذاکره، ضمن حفظ حقوق هستهای خود برای رفع سوءتفاهمهای مورد ادعای آمریکا و همپیمانان غربیاش، گام بردارد.
ازاینرو برای فهم بهتر این استراتژی و اهداف واقعی آمریکا در رابطه با فناوری هستهای جمهوری اسلامی ایران، به سوابق عملکرد آمریکا و دول غربی علیه صنعت هستهای ایران و توافق مطلوب مدنظر مقامات آمریکایی را مورد اشاره قرار میدهیم.
الف) سوابق عملکرد آمریکا و دول غربی علیه صنعت هستهای؛ هنوز فراموش نکردهایم که حدود 12 سال پیش وزرای خارجه انگلیس، فرانسه و آلمان در پاسخ به گامهای اعتمادساز جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با برنامه هستهای، که توسط آمریکا و دول غربی بهعنوان موضوعی امنیتی ساختهوپرداخته شده بود، علیرغم توافقات صورت گرفته در سعدآباد، بروکسل و پاریس مبنی بر پذیرش تعلیقهای داوطلبانه ششماهه از سوی ایران، در حرکتی مغایر با اصول توافقات بینالمللی و به بهانههای واهی تا 2 سال این تعلیق داوطلبانه را به درازا کشاندند و به تعهدات خود در قبال تهران عمل نکردند و در جواب اصرار ایران که این 6 ماه کی تمام میشود، صراحتاً اعلام داشتند که این تعلیق، هم الزامی و هم دائمی است. این نحوه برخورد کشورهایی که با هماهنگی محض با آمریکا پای در این مذاکرات گذاشته بودند در واقع حکایت از اجرای تدریجی دکترین برچیدن صنعت جوان هستهای ایران از طریق اتلاف وقت داشت. در جهت پیگیری این دکترین بود که با تصویب قطعنامه علیه برنامه هستهای ایران در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به ایرانیان ثابت شد که توافق پاریس نمیتواند موجب تغییر رفتار غرب در قبال چرخه تولید سوخت هستهای ایران باشد و ازاینرو تهران نیز با مشاهده این رفتار سلبی غرب در مرداد 84 فرآوری اورانیوم در تأسیسات اصفهان را از سر گرفت.
در ادامه آمریکا که تا قبل از این با ایفای نقش در پشت پرده سعی داشت صنعت هستهای ایران را به تعطیلی بکشاند، مدیریت مقابله با فناوری صلحآمیز هستهای ایران را در دست گرفت و توانست با ارجاع پرونده از شورای حکام آژانس به شورای امنیت و تصویب قطعنامههای متعدد و دم زدن گاهوبیگاه از تهدید به حمله نظامی، اجماعی بینالمللی را علیه تهران با تحریمهای نفتی، پولی، بانکی و... کلید زند تا بهزعم خود از این طریق صنعت هستهای ایران را به نابودی بکشاند. در این راستا تاکنون ایالات متحده آمریکا علاوه بر اعمال تحریمهای گوناگون یکجانبه و چندجانبه توسط خود و متحدانش، با استفاده از ابزارهایی نظیر؛ ترور دانشمندان هستهای ایران، تهدید، تطمیع و یا تحریم آنها، ارسال ویروس به درون تأسیسات هستهای، جلوگیری از ورود تکنولوژیهای هستهای به ایران، سنگاندازی در فروش ابزارهایی با کاربرد دوگانه به تهران و در نهایت، طرح امکان بمباران مراکز هستهای، سعی در اجرای استراتژی خود داشته است.
ب) توافق مطلوب در نگاه مقامات آمریکا؛ با شروع بکار دولت یازدهم در ایران، مذاکرات هستهای ایران و کشورهای موسوم به 1+5 مجدداً از سر گرفته شد. این مذاکرات که اکنون به روزهای حساس خود نزدیک میشود حدود 20 ماه است که در جریان است. در طول این مذاکرات بهکرات شاهد بودهایم که آمریکا زیادهخواهیهای فراوانی را در خصوص برنامه هستهای ایران طلب نموده و به قول جناب آقای دکتر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی، بارها نسبت به توافقات صورت گرفته در ژنو و لوزان دبه کرده است. با نگاهی به سخنان چند ماه گذشته مقامات، تصمیم گیران و مراکز مطالعاتی آمریکا، که در زیرمجموعه نهادهای تصمیمساز ایالات متحده تعریف میشوند، میتوان گفت تمامی این زیادهخواهیها و دبه کردنها در راستای همان استراتژی همیشگی آمریکا یعنی نابودسازی صنعت و دستاوردهای هستهای جمهوری اسلامی ایران قابل تحلیل و ارزیابی است.
در این رابطه باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا در فروردین 94 در کنفرانس مطبوعاتی در حاشیه نشست سران سازمان کشورهای آمریکایی در پاناما سیتی گفت که «آنچه ما توانستهایم به آن دست یابیم باعث راستی آزمایی بیسابقه از آن چیزی شد که در ایران در دو دهه آینده رخ میدهد، به طرز قابل توجهی سانتریفیوژهای ایران را کاهش میدهد، مسیرهای دستیابی ایران به سلاح هستهای را میبندد و در ازای آن خواستار برداشتن تحریمها به شیوهای مرحلهای میشود که به ما اجازه میدهد تا اگر ایران توافقنامه را نقض کند دوباره آنها را اعمال کنیم.» همچنین در خردادماه 94 رئیسجمهور آمریکا در جشن ماه میراث یهودیان آمریکا در واشنگتن نیز مجدداً بیان میکند که «توافقی که ما تاکنون با ایران رسیدهایم، بخشهایی از برنامه هستهای ایران را متوقف کرده یا به عقب بازگردانده است. من به دنبال توافق خوب هستم توافقی که موجب اعمال بازرسیهای بیسابقه بر همه عناصر برنامه هستهای ایران گردد.»
جان کری وزیر امور خارجه آمریکا نیز در کنفرانس خبری پس از تفاهم لوزان در فروردینماه 94 گفت: «پارامترهای این توافق بهصورت مرحلهای اجرا میشوند. ایران دو سوم سانتریفیوژهایش را بر خواهد چید و نظارت بر ایران همیشگی خواهد بود. تحریمها علیه ایران بهصورت تدریجی لغو خواهد شد و درصورتیکه ایران به تعهدات خود عمل نکند تحریمها بازخواهد گشت. در خصوص تحریمها لغو آنها مرحلهای خواهد بود.» در جای دیگری در خبرها میخوانیم که چند روز قبل وزیر امور خارجه آمریکا در تماس با همتای ایرانی خود گفته است؛ «گذشته برنامه هستهای ایران (PMD) اهمیت دارد و آمریکا هم اصرار دارد که جنبههای نظامی احتمالی این برنامه در مذاکرات حلوفصل شود.»
همچنین جاش ارنست سخنگوی کاخ سفید در اوایل خرداد 94 اظهار داشت؛ «رفع تحریمهای ایران منوط به بازرسیهای سرزده است. اجرایی شدن این موضوع همچنین تا پیش از آنکه تحریمهای ایران رفع شوند، ضروری است.» وی در اوایل تیر 94 نیز اضافه کرد که «نقطه محوری این توافق، موافقت ایران با بازرسیهای سرزده خواهد بود.»
علاوه بر سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، آنتونی بلینکن؛ قائممقام آن وزارتخانه نیز در خرداد 94 در نشست سال 2015 «کمیته یهودیان آمریکا (AJC)» گفته است که «برای قطع مسیرهای دستیابی ایران به سلاحهای اتمی، هر گونه سازوکار جامع بایستی شامل محدودیتهایی استثنائی بر برنامه هستهای ایران و نظارتهای فوقالعاده و اقدامات شفافیتساز سرزده باشد، توافقی که ما در حال مذاکره برای رسیدن به آن هستیم، مدت انقضا ندارد. ملزومات مختلف این توافقنامه مدتزمانهای متفاوت دارد اکثر تحریمها برای مدت طولانی تعلیق میشوند و مفادی برای بازگشت خودکار آنها، در حالت عدم پایبندی ایران به تعهداتش وجود خواهند داشت.»
در اواخر خرداد 94 نیز ارنست مونیز وزیر انرژی و یکی از مذاکرهکنندگان آمریکا در مصاحبه با شبکه خبری پیبیاس گفته است؛ «واشنگتن از درخواست دسترسی به سایتهای نظامی ایران عقب نخواهد نشست.»
مقابله با برنامهریزی و اهداف استراتژیک آمریکا و خنثیسازی پازل نابودسازی صنعت هستهای ایران مستلزم بهکارگیری راهبردی ملی، دقیق و همهجانبه و فراتر از منافع جناحی و گروهی است. توجه به فرمایشات و خطوط قرمز مورد تأکید مقام معظم رهبری، این راهبرد دقیق و همهجانبه را مشخص و معین میسازد.
همچنین اندیشکده بلفر در خرداد 94 در میزگردی اختصاصی به بایدها و نبایدهای بازرسیها در توافق هستهای با ایران پرداخته و مینویسد: «ایران باید تمامی فعالیتهای گذشته و حال خود را در قالب یک اعلامیه ارائه کند، ایران باید به سؤالات آژانس در مورد فعالیتهای نظامی گذشته خود بهطور کامل پاسخ دهد، توافق نهایی باید اجازه بازرسی چالشی در هر تأسیسات یا موقعیتی از ایران را تأمین کند، بازرسان باید به اسناد و نقشههای تأسیسات و کارکنان کلیدی دسترسی داشته باشند.»
در گزارش آذر 93 موسسه صلح آمریکا، که به امضای 13 مقام باسابقه امنیتی، نظامی و سیاسی آمریکا رسیده نیز عنوان شده است که «ما بر این باوریم که حصول یک توافق جامع که اجزای کلیدی برنامه هستهای ایران را متوقف ساخته و به عقب بازگرداند و بر میزان نظارت شدید بر این برنامه بیفزاید بهترین ابزار جهت محقق ساختن هدف مشترک ماست؛ یعنی ممانعت از تبدیل شدن ایران به یک کشور هستهای.»
یکی از مهترین اقدامات مسئولین آمریکایی تصویب طرحی موسوم به «قانون بازنگری در توافق هستهای ایران 2015» در مجلس نمایندگان بوده است که به امضای رئیسجمهور آمریکا هم رسیده و امکان بررسی توافق احتمالی با ایران را به کنگره میدهد. بر اساس این طرح؛ در مدت بازنگری، هیچگونه لغو، تعلیق یا تخفیف در تحریمها صورت نخواهد گرفت و رفع تحریمها دستکم به یک یا دو ماه پس از امضای آن و اعلام موافقت کنگره با توافق، موکول خواهد شد.
از سوی دیگر وزارت خارجه آمریکا با صدور بیانیهای در واکنش به مصوبه مجلس شورای اسلامی درباره کلیات طرح صیانت از دستاوردهای هستهای، اعلام داشت که واشنگتن توافقی را که در آن دسترسیهای لازم، ارائه نشده باشد، امضا نمیکند و بازرسیها بخشی کلیدی از هر توافق نهایی خواهد بود. این بیانیه افزوده است دسترسی و شفافسازی جزو خطوط قرمز ما محسوب میشود و بدون آن ما با توافقی موافقت نخواهیم کرد.
با بررسی و ارزیابی سخنان چند ماه گذشته مقامات و نهادهای تأثیرگذار در آمریکا پیرامون مذاکرات هستهای، بهطور خلاصه میتوان گفت که هدفگذاری پنهان آمریکا در مذاکرات شامل موارد زیر است که عمدتاً مغایر با خطوط قرمز ایران است؛ متوقف کردن برنامه تحقیق و توسعه واقعی روی سانتریفیوژهای پیشرفته، استقرار یک رژیم دسترسی و بازرسی ویژه و فرا پروتکلی در ایران و پل زدن از موضوع هستهای به حوزه نظامی و امنیتی متعارف ایران به بهانه PMD طی مدتزمانی حداقل به میزان یک دهه، لغو مرحلهای تحریمها بهنحویکه شاکله تحریمها حفظ شده و در خوشبینانهترین حالت در هر مرحله، لغو تحریمها به انواعی از بازرسیها و جمعآوری اطلاعات در راستای محدودسازی صنعت هستهای ایران احاله شود.
در تحلیل و ارزیابی اهداف پنهان و واقعی آمریکا در مذاکرات هستهای باید این نکته را نیز مدنظر داشت که علیرغم اینکه ایران گامهای بزرگی برای اعتمادسازی برداشته است ولی آمریکاییها در وهله اول سعی دارند که سازمان تحریمها را بهعنوان برگ برنده و عامل فشار در صورت حصول توافق نسبی حفظ کنند و با استفاده از مکانیسم احاله به بازرسیهای فرا پروتکلی و تائید آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ظرفیت آن را فعال و قابل بازگشت نگه دارند و بهمحض اینکه ایران از خواستههای آنها عدول کرد دوباره آن را برقرار سازند. مقصود از پیگیری این هدف آن است که با وارد ساختن کوچکترین ابهام از سوی آمریکا و آژانس به تعهدات ایران، از انجام تعهدات خود شانه خالی کرده و درحالیکه ایران به بسیاری از تعهدات خود عمل نموده و امکان بازگشتپذیری در برخی مواقع بسیار سخت و حداقل به زمان زیادی نیاز دارد، ضمن حفظ فشارها عملاً فناوری هستهای ایران را با مشکلات عدیدهای مواجه سازند.
روند زیادهخواهیهای آمریکاییها در جریان مذاکره با جمهوری اسلامی ایران نشان میدهد که مذاکره را نزدیکترین راه ممکن برای رسیدن به اهداف شوم خود میدانند و بعضاً از طریق طولانی نمودن فرآیند مذاکرات به دنبال کاهش شتاب پیشرفت صنعت هستهای ایران هستند. آمریکاییها با اینکه خودشان برای شروع مذاکره درخواست، و قول دادند که قدرت هستهای جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت بشناسند، اما نیت اصلیشان این بوده که ایران را بهعنوان دارنده دانش هستهای بدون عمل و اقدام هستهای به رسمیت بشناسند تا در نهایت عمل و اقدام فعالیت هستهای را از جمهوری اسلامی ایران سلب کرده و مانع از توسعه و پیشرفت آینده این علم در ایران شوند.
بر این اساس به نظر میرسد مصوبه اخیر مجلس نمایندگان آمریکا برای نظارت کنگره بر توافق هستهای با ایران، و پذیرش آن از سوی کاخ سفید، عملاً تهدید و تحریم را به یک زیرساخت دائمی برای تحمیل هرچه بیشتر خواستههای ایالات متحده، مبدل ساخته و در راستای به تعطیلی کشاندن صنعت هستهای ایران است.
دلایل و چرایی پیگیری سیاست شکست انقلاب اسلامی توسط آمریکا:
جمهوری اسلامی ایران که با برخورداری از یک هویت اسلامی و متضاد با هنجارهای غربی، وارد معادلات جهانی شد همواره از جانب آمریکا و دول غربی بهعنوان یکی از بازیگرانی که میتواند هژمونی آنان را به مخاطره بیفکند، به چشم دشمن مورد توجه قرار داشته است. از اصرار آمریکا بر ادعای تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هستهای میتوان بهعنوان نمونهای یاد کرد که بهخوبی نمایانگر اعمال فشار آن کشور بر ایران برای کنترل این بازیگر منحصربهفرد است.
در واقع، انقلاب اسلامی در ایران باعث شده که آمریکا، ایران و شخصیت جدید آن را بهعنوان «دیگریای» ببیند که با مطرح کردن ارزشهایی متفاوت، هژمونی آن را به چالش کشیده و منافعش را با خطر مواجه ساخته است و این به معنای وجود تضادی هویتی میان ایران و غرب است؛ تضادی که از هنجارهای متفاوت حاکم بر رفتار دو طرف ناشی میشود. ازاینرو نگرانی آمریکا از اینکه ایران بهعنوان یکی از مخالفین اصلی هژمونی آن کشور در منطقه ژئواکونومیک غرب آسیا، از فناوری هستهای برخوردار شود، قابل درک است. در نتیجه پرواضح است که آمریکا موضوع فناوری صلحآمیز هستهای ایران را بهعنوان تلاشی برای دستیابی به سلاح هستهای با هدف بازداشتن تهران از دستیابی به تمام عواملی که بهعنوان مؤلفههای قدرت ایران مطرح هستند، تصویرسازی نماید. به عبارتی از نگاه ایالات متحده، جمهوری اسلامی ایران با الگوهای خاص ارائهشده از جانب آن، هیچگاه نباید به آن اندازه قوی شود که قدرت تأثیرگذاری بر منطقه و احتمالاً دیگر مناطق جهان را داشته باشد.
واقعیت آن است که آمریکاییها به هیمنه ابرقدرتی خود بسیار میبالند و در چنین شرایطی طبیعی است که هرگونه موفقیت ایران در آزمونی سخت و رقابتی دشوار با آمریکا و غرب، به معنای خدشهدار شدن پرستیژ قدرت سلطه گری چون ایالات متحده و فراهم شدن بیشازپیش شرایط برای عملی شدن خواستهای دولتمردان جمهوری اسلامی ایران و البته همهگیر شدن این آرمانها بهویژه در میان کشورهای در حال توسعه و ملتهای استثمارشده، تعبیر شود.
بهطور مختصر میتوان گفت دلیل اصلی مخالفت غرب با مسئله هستهای جمهوری اسلامی ایران، این است که ایران یک کشور اسلامی و مخالف سیاستهای سلطهطلبانه و یکجانبهگرای آمریکا است. اضافه شدن این کشور به جمع معدود کشورهای دارای فناوری غنیسازی و تولید سوخت هستهای، علیرغم تحریمهای شدید غرب، ایران را تبدیل به یک الگو برای تمامی کشورهای اسلامی، در حال توسعه و جهان سوم کرده است. این امر به معنای به چالش کشیده شدن نظم موجود در روابط بینالملل است و جهان غرب و بهویژه آمریکا نمیتواند آن را تحمل کند. بنابراین پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نظام سلطه و در رأس آن آمریکا همواره سعی داشته است که از جمهوری اسلامی ایران بهعنوان قدرت مخالف با هژمونی خود، یک درس عبرت برای سایر کشورهای مستقل بسازد تا از این طریق هژمونی، سلطه خود و نظم موجود بینالمللی را حفاظت نماید.
لذا در سوی دیگر قضیه، در موضوع هستهای که پس از انقلاب اسلامی یکی از میدانهای اصلی نبرد بین جمهوری اسلامی ایران و آمریکا محسوب میشود این مسئله نیز باید مدنظر قرار گیرد که اگر در این نبرد، خطوط قرمز زیر پا گذاشته شده و آمریکا در مذاکرات موفق به نابودسازی صنعت هستهای ایران شود، روزنههای امیدی که در وجود ملتهای آزاده و تحت ستم از ایستادگی، مقاومت و پیشرفتهای جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته است مبدل به یاس شده و تضعیف قدرت نرم و افول جایگاه الهامبخش ایران را به دنبال خواهد داشت امری که میتواند منجر به تقویت گفتمانهای بدلی و تقلبی از سوی نظام سلطه و آمریکا در برابر گفتمان ناب انقلاب اسلامی گردد. تأثیرات داخلی این شکست نیز میتواند سبب خدشهدار شدن همبستگی و انسجام ملی، کاهش وفاق ملی و قدرت ملی، گسست هویتی، تزلزل استقلال واقعی کشور و همچنین عقبنشینی گامبهگام از دیگر آرمانهای جهانی انقلاب اسلامی گردد.
فرجام سخن:
بدون شک دستیابی به تکنولوژی هستهای، یکی از دستاوردهای باشکوه تاریخ پیشرفت علمی جمهوری اسلامی ایران در دوران رهبری و زعامت حضرت آیتالله خامنهای (مدظله العالی) است. با توجه به مطالبی که در فوق شرح داده شد میتوان گفت مقام معظم رهبری با ذکر مجدد خطوط قرمز در مذاکرات هستهای، بار دیگر مسیر را برای مسئولین ارشد کشور و مذاکرهکنندگان بهخوبی روشن ساختند. با توجه به سابقه عملکرد آمریکاییها در موضوع هستهای و همچنین سخنان چند ماه گذشته مقامات، تصمیم گیران و مراکز مطالعاتی آمریکا، که در زیرمجموعه نهادهای تصمیمساز آن کشور جای میگیرند، بهروشنی میتوان دریافت که آنها اهدافی مغایر با خطوط قرمز هستهای جمهوری اسلامی ایران را در مذاکرات دنبال مینمایند که اهم آنها شامل؛ مصوبه کنگره در خصوص نظارت بر توافق هستهای احتمالی، تأکید و اصرار کشورهای 1+5 بهویژه آمریکا بر بازرسیهای نامحدود و فرا پروتکلی از مراکز هستهای کشور و مصاحبه با دانشمندان هستهای ایران، تأکید بر لغو مرحلهبهمرحله تحریمها بجای لغو کامل و همزمان کلیه تحریمها علیه ایران، است. مقصود آنها از این اهداف که با پیچیدگیهای خاص و همراه با جنگ روانی و رسانهای، در حال پیگیری است، ضربه زدن به فناوری هستهای ایران و برچیدن دستاوردهای آن است که با تحمل مشقات و پرداخت هزینههای مادی و معنوی فراوان حاصل شده است.
در صورت موفقیت ایران در مذاکرات با حفظ خطوط قرمز، این کشور از توان و ظرفیت بالاتری برای تأمین منافع خود در منطقه غرب آسیا برخوردار خواهد شد، منافعی که در بسیاری از موارد با منافع سلطهمآبانه آمریکا در تعارض قرار دارد. موفقیت ایران در مذاکرات برای آمریکا مغایر با راهبرد آن کشور در قرن 21 بوده و برابر با شکست هیمنه هژمونیک ایالات متحده تعبیر میشود و از سوی دیگر ایران به معنای واقعی تبدیل به یک الگو برای تمامی کشورهای اسلامی، در حال توسعه و جهان سوم خواهد شد.
در طرف دیگر ماجرا نیز هرگونه عقبنشینی (که در چارچوب نرمش قهرمانانه تعریف نشود) از دستاوردهای صنعت هستهای به معنای گسست هویتی و متزلزل شدن استقلال کشور و نابودی فناوری هستهای است که این امر هزینههای زیادی را به کشور و ملت تحمیل میکند و زنجیرهای تمام ناشدنی از فشارها و عقبنشینیهای دیگر را در پی خواهد داشت و در بعد بینالمللی نیز سبب تضعیف قدرت نرم، افول جایگاه الهامبخش ایران و جولان گفتمانهای بدلی و تقلبی بهجای گفتمان ناب انقلاب اسلامی خواهد شد.
در انتها میتوان گفت مقابله با برنامهریزی و اهداف استراتژیک آمریکا و خنثیسازی پازل نابودسازی صنعت هستهای ایران مستلزم بهکارگیری راهبردی ملی، دقیق و همهجانبه و فراتر از منافع جناحی و گروهی است. توجه به فرمایشات و خطوط قرمز مورد تأکید مقام معظم رهبری، این راهبرد دقیق و همهجانبه را مشخص و معین میسازد.*
* حمیدرضا منتظری؛ دانشجوی دکتری روابط بینالملل و کارشناس مسائل سیاسی
ارسال نظر