داعش در اروپا چه میخواهد؟
پیروز ایزدی، کارشناس مسایل اروپا در گفتوگو با دیپلماسی ایرانی بر این عقیده است که با توجه به محیط مساعدی که در بین مسلمانان فرانسه وجود دارد، برخی تحت تاثیر تبلیغات داعش قرار گرفته و دست به اقدامات تروریستی میزنند.
به گزارش پارس فرانسه بار دیگر شاهد اقدامی تروریستی بود. یک نفر جمعه صبح در حمله ای که عامل آن احتمالا از افراطیون نزدیک به داعش بوده است در کارخانه ای در سن کانتن فالویه در نزدیکی لیون واقع در مرکز فرانسه کشته شد و شمار زیادی در این حمله زخمی شدند. یک منبع نزدیک به پرونده اعلام کرد عامل احتمالی این حمله درحالی که پرچم اسلامی در دست داشت وارد کارخانه شد و چندین کپسول گاز را منفجر کرد. پس از اتفاقات شارلی ابدو، این اقدام تروریستی بار دیگر جامعه فرانسه را با تنش مواجه کرد. این اقدام موجب شد که این سوال مطرح شود که چرا فرانسه تبدیل به پایتخت اقدامات ترویستی شده است؟ نزدیکی عملیات های تروریستی با آنچه فرانسه در سیاست خارجی خود در پیش گرفته تا چه میزان است؟ عمده کارشناسان بر این عقیده اند از زمانی که فرانسه سیاست مستقل از آمریکا و انگلستان را کنار گذشته و تبدیل به همراهی در پیاده سازی سیاست های آتلانتیکی شده و همچنین حمایت های این کشور از گروه های تروریستی در سوریه و از طرفی نزدیکی با کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان که انگشت اتهام حمایت از گروه های تروریستی متوجه آن است، زمینه را برای فعالیت های گروه های تروریستی فراهم آورده است. این در حالی است که فرانسه بیشترین جمعیت مهاجر مسلمان و همچنین بیشترین عضو فرانسوی تبار در داعش را نسبت به دیگر کشورهای اروپایی دارد. در این باره با پیروز ایزدی، کارشناس مسایل اروپا و تحلیلگر مسایل فرانسه در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخصیص مصلحت نظام به گفت وگو پرداختیم:
چرا فرانسه تبدیل به پایتخت ترور در اروپا شده است؟
فرانسه پذیرای بیشترین جمعیت مسلمان در اروپاست، اما این جمعیت به خوبی نتوانسته جذب جامعه فرانسه شود. این در حالی است که تبعیضاتی علیه آن ها اعمال می شود. این مساله گرایش به افراط گری را در بین جامعه مسلمان به وجود می آورد. بنابراین یکی از منشاهای افراطی گری و اقدامات تروریستی در فرانسه همین مساله است. نکته دیگر همسویی سیاست خارجی فرانسه با جریان هایی است که به افراط گری و تروریسم دامن می زند. این همسویی در قالب حمایت های مالی و معنوی صورت می گیرد. برای مثال نزدیکی فرانسه با کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان، قطر و امارات که بر اساس شواهد موجود این کشورها حامی جریان افراط هستند، تناقضی را در فرانسه به وجود می آورد مبنی بر اینکه آیا واقعا پاریس خواهان حل مسایل امنیت داخلی خود بوده و اگر چنین است چرا چنین رویه ای را در پیش گرفته است؟ حداقل فرانسه از روابط نزدیک خود با کشورهای حاشیه خلیج فارس به گونه ای استفاده می کرد که یا آنها را نسبت به عدم حمایت از گروه های تروریستی متقاعد کند یا به بازنگری در روابطش با این کشورها بپردازد. از سوی دیگر فرانسه در سرنگونی رژیم قذافی جزو پیشگامان بود. لیبی کشوری که پیش از سرنگونی قذافی دارای ثبات نسبی بود، اینک تبدیل به محیط مناسب و جولانگاهی برای تروریست ها شده است. تروریست های در این کشور دست به تبلیغات زده یا دیگران را ترغیب به انجام عملیات های خشونت آمیز می کنند. با توجه به محیط مساعدی که در بین مسلمانان فرانسه وجود دارد، برخی تحت تاثیر تبلیغات داعش قرار گرفته و دست به اقدامات تروریستی می زنند. تعداد قابل توجهی از فرانسوی ها چه مسلمان و چه مسیحی در حال حرکت به سمت سوریه برای پیوستن به گروه های تروریستی هستند. از طرفی در میان کسانی که مخالف دولت سوریه و همچنین مورد حمایت فرانسه قرار دارند، عقاید افراطی زیادی مشاهده می شود.
فرانسه امروز در مقایسه با فرانسه دهه های گذشته کاملا متفاوت است، فرانسه دوران ژاک شیراک با تجاوز انگلیس و آمریکا به عراق مخالفت کرد، اما افرانسه امروز با حملات آمریکا و انگلستان همراهی می کند. به نظر می رسد دولتمردان فرانسوی مدت هاست که از سیاست گلیستی (مستقل از انگلیس و آمریکا) فاصله گرفته و به سیاست آنگلوساکسن پیوسته اند. امری که با مخالفت های داخلی در فرانسه مواجه شده است. در واقع طرفداری فرانسه از تفکر آتلانتیست (آمریکایی – انگلیسی) موجب بروز خشونت هایی در فرانسه می شود. تا چه حد چنین موضوعی می تواند زمینه ساز تروریسم در فرانسه شود؟
فرانسه از دوره سارکوزی چرخشی در سیاست خارجی خود به وجود آورد. برداشت سارکوزی این بود که سیاست های گذشته فرانسه که مستقل از آمریکا و انگلستان دنبال می شد، سبب انفعال این کشور در صحنه سیاست خارجی شده و پاریس نمی تواند در امور بین الملل ایفای نقش کند. این مساله می تواند یکی از عواملی باشد که فرانسه را تبدیل به سیبل گروه های تروریستی کند. این در حالی است که اقدامات شیراک در حمایت از جنبش فلسطینی ها و و اعراب سبب شد او تبدیل به یکی از شخصیت های محبوب در بین جهان عرب شود. اما اکنون وضعیت متفاوت شده است.
تا چه میزان ضعف و ورشکستگی احزاب سوسیالیست و چپگرا و در مقابل ظهور احزاب راست افراطی و افزایش احساسات نژادپرستانه در بروز خشونت در جامعه فرانسه دخیل بوده است؟
یکی از دلایل ظهور جنبش های راست گرای افراطی در فرانسه، بحران اقتصادی و بیکاری است. جنش های راست گرای افراطی از مهاجران که اکثر آنها مسلمان نیز هستند، به عنوان سپر بلا استفاده کرده و آنها را عامل اصلی بروز بیکاری و جرم و جنایت معرفی می کنند. از طرفی با توجه به شعارهایی که هم حزب سوسیالیست و هم حزب او ام پ که پیشتر بر مسند قدرت بود، محقق نشده و وعده های آنها مبنی بر بهبود وضعیت معیشتی، قدرت خرید و کاهش بیکاری تحقق نیافت، نوعی بی اعتمادی نسبت به سیاستمداران دو جناح چپ و راست به وجود آورده که موجب شده عده ای به سمت رهبران راست افراطی گرایش پیدا کنند. باور آنها این است که رهبران راست افراطی حرف های جدیدی زده و خود را متمایز از نخبگان سیاسی حاکم و در مقابل آنها نشان می دهند. از آنجایی که گروه های راست افراطی گرایش های نژادپرستانه و ضدمهاجر و اسلام ستیز دارند، میان جامعه مسلمان و غیرمسلمان و جمعیت بومی، تعارض ها و تضادها تشدید و در کنش و واکنش متقابل، چرخه ستیز و خشونت را شکل دهند.
چرا سیستم اطلاعاتی فرانسه اقدام جدی در برابر ترویست ها انجام نمی دهد و اتباعی که به گروه های تروریستی می پیوندند را از این کشور اخراج نمی کند؟
مساله نخواستن دستگاه اطلاعاتی مبنی بر تحت تعقیب یا نظارت قرار دادن این افراد نیست، مساله این است که به حدی تعداد این افراد زیاد شده که از توان دستگاه اطلاعاتی فرانسه خارج شده است. آنها تا حدود زیادی کنترل خود را از دست داده اند زیرا منابع و امکانات کافی برای مقابله ندارند. فرانسه برای متوقف کردن موج افراط گری و پیوستن به گروه های تروریستی احتیاج به دستگاه عریض و طویلی دارد که با امکانات فعلی سیستم های امنیتی و اطلاعاتی فرانسه همخوانی ندارد.
تا چه میزان تحمیل نظریه های سیاسی انگلیسی و آمریکایی بر سیاست خارجی فرانسه مبنی بر اینکه " جنگ را به سرزمین های خودشان ببریم تا اروپا در امان باشد " و همچنین اشتباه استراتژیک فرانسه در رویکرد به این سیاست موجب بازگشت تروریسم به این کشور و اقدامات ترویستی شده است؟
چرخشی که در سیاست خارجی فرانسه از زمان سارکوزی آغاز و در دوره فرانسوا اولاند تداوم پیدا کرد، پاریس را همسوتر با آمریکا و قدرت های آتلانتیک مانند انگلیس نشان داد. این همسویی هزینه هایی را برای فرانسه از لحاظ امنیت داخلی به همراه داشت. از یک سو با توجه به اینکه بیشترین جمعیت مهاجران فرانسه مسلمان بوده و بسیاری از اقدامات این کشور نیز می تواند زمینه ساز تحریک احساسات جمعیت مسلمان شود و از سویی دیگر تهدیدهای داخلی علیه این کشور وجود دارد که می تواند بستر را برای تبدیل شدن به خطر بالقوه برای امنیت داخلی فراهم آورد.
ارسال نظر