رهبر معظم انقلاب اسلامي هفته گذشته در بيانات خود در دانشگاه افسري و تربيت پاسداري امام حسين (ع) از «گفتمان نوين اسلامي» سخن گفتند و فرمودند: «امروز دنباله حركت انقلاب عظيم اسلامي، پرچم دست شما است. كدام پرچم؟ پرچم «گفتمان نوين اسلامي» كه براي سعادت بشريت كارگشا و رهنما است. اين را همه بدانند؛ گفتمان اسلامي براي همه انسان‌ها و براي انسانيت راهگشا است. اين گفتمان، در اختيار جوانانِ امروز است؛ اين گفتمان نو و پُركشش و پُرجاذبه را انقلاب اسلامي به رهبري امام بزرگوار ما به‌وجود آورد، آن را در اختيار اين ملت قرار داد؛ اين ملت هوشمند، هوشيار، قدردان، آن را گرفتند و مغتنم شمردند، از آن پاسداري كردند تا امروز و فداكاري ملت ايران كه يكي از مهم‌ترين مظاهر آن، دفاع مقدس بود، توانست امروز اين پرچم را بلند كند.» 
ايشان در ادامه بخشي از مختصات اين گفتمان را معرفي فرمودند كه به‌اختصار به تبيين آنها مي‌پردازيم:

1- عدالت
گفتمان نوين اسلامي با بازتعريف دقيق مفهوم عدالت منطبق بر فطرت الهي بشر و شرايط جهاني، به حمايت از عدالت‌خواهي در سراسر جهان و در نقطه مقابل آن ظلم و ستم مي‌پردازد. اين گفتمان آرمان متعالي خود را در جهت گسترش عدل در جهان و محو نشانه‌هاي ظلم تعريف مي‌كند. 

2- آزادي بشر
آزادي با تعريف فطري و الهي آن (و نه صرفاً تعريف مادي و حيواني) مطلوب گفتمان نوين اسلامي بوده و هست. در دوره به‌اصطلاح مدرن، تفكر ليبرال تلاش نمود با معنادهي به مفهوم آزادي خود را مدعي اصلي آن بداند و البته آن را صرفاً در شئون حيواني و نفساني انسان منحصر مي‌داند. بر همين مبنا بوده است كه غرب با سرِ دست گرفتن اين شعار و پرچم عملاً انسان‌ها را به يوغ مي‌كشد و به نام آزادي، انسان‌ها را در بند مي‌كشد. اين در حالي است كه اصيل‌ترين و فطري‌ترين مفهوم آزادي در گفتمان نوين اسلامي معنادهي مي‌شود. 

3- نفي سلطه و سلطه‌گري
تقسيم‌بندي استكباري جهان به دو بخش «سلطه‌گر» و «سلطه‌پذير» مختصاتي از نظام سلطه‌اي است كه در دوره استعمار نو و فرانو طراحي شده است و تلاش مي‌كند در اين چارچوب مقدرات عالم در اختيار معدودي از كانون‌هاي قدرت و ثروت قرار گيرد. اين نظام جهاني عملاً تأمين‌كننده منافع غرب سلطه‌گر است كه در پوسته نهادهاي بين‌المللي و با شعار به‌اصطلاح جامعه جهاني عملاً قدرت را در چند كشور غربي منحصر كرده و بقيه كشورها عملاً بايد با خضوع در برابر مطامع اينان، به اين چارچوب تن دهند. 

اين‌چنين است كه در مقابل گفتمان نوين اسلامي، «يك گفتمان ظالمانه، زورگويانه، متكبرانه و خودخواهانه است از سوي قدرت‌هاي انحصارطلب عالم، قدرت‌هاي سلطه‌گر عالم كه متكي به بنگاه‌هاي اقتصادي بزرگ جهانند؛ هميشه دنيا بوده‌اند، امروز هم هستند؛ در گذشته با صراحت و وقاحت آشكار زباني، حقيقت خودشان را نشان مي‌دادند؛ امروز در پوشش‌هاي گوناگون الفاظ زيبا، مثل حقوق بشر، مثل عدم خشونت و امثال اينها، منافقانه و رياكارانه كار خودشان را پيش مي‌برند؛ اما چشمان تيزبين ملت‌ها مي‌تواند تشخيص بدهد؛ مي‌تواند اين دو گفتمان را در مقابل هم ببيند.» 

واضح است كه واقعيت عالم وراي رويدادهاي ريزودرشت سياسي، منازعه اين دو گفتمان در عرصه‌هاي مختلف جهاني است بخش عمده‌اي از رسالت‌هاي آرمان‌خواهانه اين منازعه بر دوش نظام اسلامي است. آنچه مهم است، فهم مرزبندي‌هاي عميق و دقيق ميان اين دو گفتمان است. 

گاه برخي افراد كم‌اطلاع و خوش‌باور كه از اين سنخ شناسي گفتماني اطلاع ندارند، چنين وانمود مي‌كنند كه در عرصه‌هاي گوناگون سياسي و بين‌المللي امكان آشتي‌جويي ميان نظام اسلامي و نظام سلطه وجود دارد. 

بر اين اساس است كه تعامل‌گرايان به دنبال آن نشستن بر بام تعامل با گفتمان ظلم و ستيزه‌گري هستند. حال‌آنكه در همان زمان گفت‌وگو نيز دشمن در حال ضربه زدن به جبهه خودي است. اصولاً آشتي‌جويي ميان اين دو گفتمان به‌معناي «اجتماع نقيضين» و محال است. به تعبير زيباي رهبر معظم انقلاب اسلامي، حضرت امام خامنه‌اي (مدظله‌العالي) «اين دو گفتمان با هم آشتي نمي‌كنند، اين دو گفتمان به هم نزديك نمي‌شوند؛ نمي‌توانند آشتي كنند. يك گفتمان، گفتمان ظلم و ستيزه‌گري با مظلومان و ملت‌ها است؛ يك گفتمان، گفتمان حمايت از مظلومان و مقابله با ظالمان است؛ اينها چطور مي‌توانند دست‌به‌هم بدهند؟ چطور مي‌توانند به هم نزديك بشوند؟ و امروز دنيا اين را مي‌داند، دنيا اين را مي‌فهمد.»