پايگاه خبري تحليلي «پارس»- سعید مجیبی- به زودي مرز حق و باطل از بين ميرود و آن دسته كه چشم به آمريكا دوخته اند با فريب هاي امريكا دست و پنجه نرم ميكنند و خيلي زود است كه وزير خارجه دوست داشتني مان از كذاب و فريبكار بودن آمريكايي ها سخن بگويد.

آورده اند:

روزي سوار قطار شدم كه به سفري بروم. در ايستگاه اولي كه رسيديم قطار ايستاد و در كوپه اي كه من در آن تنها بودم يك مرد و چهار بچه قد و نيم قد وارد شدند. مرد كه قيافه عبوس و حق به جانبي داشت به سمت پنجره كوپه رفت و كنار شيشه نشت و به خودخواهانه به بيرون خيره شد. فرزندان شر و شلوغ او شروع به بازي كردند و در اين ميان چيزهايي به هم پرتاب مي كردند كه گاهي به سر و صورت من بر خورد ميكرد. تا اينكه يكي كه از همه بزرگتر بود لگدي به پايم زد. پدر بچه ها هيچ نمي گفت و همين اعصاب مرا به هم ريخته بود. بعد از ساعتي ديگر به ستوه آمدم و رو به مرد گفتم: آقا چرا به فرزندانتان چيزي نمي گوييد؟ مگر نمي بينيد شلوغ ميكنند و ديگران را اذيت مي كنند... مرد نگاهي كرد و گفت: اين بچه ها مادرشان را ساعتي قبل در يك حادثه از دست داده اند...

گويي آب سردي بر سرم ريختند. شروع كردم به بازي با بچه ها. ديگر اذيت هايشان برايم مهم نبود. نوازششان مي كردم و ديگر آن مرد عبوس و متكبر به نظرم نمي آمد.

*****

داستان فوق را براي تبيين نوع "نگرش" انسان ها نگاشته اند. اينكه خوشحالي و خرسندي و يا عصبانیت و ناملايمات هاي ما تماماً به نوع نگرش ما به بستگي دارد. در داستان هسته اي ما هم همين نگرش هست كه سياسيون و اهل و قلم و فكر ما را به دو دسته خوشحال و ناراضي تبديل كرده است:

نگرش اول: خرسندان و دلدادگان به بيانيه سوئيس هستند:
عده اي در كشور هستند كه يا راضي از جمهوري اسلامي بدون اهداف امام خميني و رهبري اند و يا از اصل با اين سيستم مشكل دارند و به دنبال بديلي ديگر براي آن مي گردند. براي مثال استاد علي معافي استاد دانشگاه اينگونه به تفسير توافق هسته اي پرداخته است: ايران و آمريكا درحال حاضر به هم نزديك شده اند و روسيه و چين از اين توافق رضايت كامل ندارند. سطح روابط سياسي ايران با روسيه و چين كاهش و با كشورهاي اروپايي و آمريكا افزايش پيدا ميكند.

ناگفته پيداست كه در اين نوع نگرش سرفصل و خطي از نگاه حضرت امام خميني كه در مجلدات آخر صحيفه مشاهده مي شود و نگاه هاي رهبر انقلاب نسبت به آمريكا كه دشمن ايدئولوژيك ماست، وجود ندارد. اين نگاه، نگاه شيفته تعامل با آمريكا و غرب است. استاد علي معافي استاد فيزيك است نه استاد علوم سياسي؛ لكن كاملاً سياسي و از منظر روابط بين الملل اين بيانيه را تفسير نموده است. ديگر خرسند ها هم از همين نوع اند. اگر بگذريم از عده ای اصولگرايان كه براي جا نماندن از قافله اداي ذوق زدگي در مي آورند، همه خرسندها به دنبال روابط خاص سياسي با كشوری كه ما و امام و رهبري دشمن مي دانيم، هستند. اين ها همگي بذاته دوست دارند كه ما هم انرژي هسته اي داشته باشيم، پيشرفت كنيم، از منظر تكنولوژي رو به جلو باشيم؛ اما نه به قيمت خصومت با آمريكا. دنبال كشوري تركيه مانند يا شبه مالزي هستند كه آي تي و عبور و مرور و رفاه در حد معمول باشد. آمريكا باشد و ما باشيم و با هم دوست باشیم...؛ نگاهي كه برخي از زمان حضرت امام به دنبال آن هستند. نگاهي كه در دوران اصلاحات به چالش جدي در كشور مبدل شد. نگاهي كه در اسناد خمير شده نظام منعكس شد. نگاهي كه هر روزه در دانشكده هاي حقوق و مديريت و اقتصاد توسط اساتيد ليبرال تبيين و تدريس مي شود.

نگرش دوم: ناخرسندان و دلواپسان از بيانيه سوئيس هستند

«اگر مقصود از روابط آن روابطی است که تا حالا بین ایران و امریکا بوده است، در زمان شاه سابق بین ایران و آمریکا بوده است، این روابط نبوده است، این یک آقایی بوده با نوکرش هر کاری می خواسته، هر امری که می کرده عمل می کرده - اگر می گویید - ما اگر چنانچه بخواهیم اسلام را پیش ببریم دیگر نباید نوکر باشیم. اگر نوکر نباشیم رابطه اش را با ما قطع می کند، ما از خدا می خواهیم که رابطه قطع بشود. بهتر این است با آنهائی که می خواهند ما را بچاپند رابطه نداشته باشیم تا یک وقتی که به خود بیایند و بفهمند شرق هم هست در عالم. آن روزی که بفهمند که شرق هم یک جایی هست که تمدن از او پیش آنها رفته است.» صحیفه نور ج ۱۱ صفحه ۳۴

نگرش دوم نگرش تقابل با دشمن است. نگاهي كه آمريكا را مستكبر (خودبزرگ بيني كه به دنبال سلطه بر ديگران است) ميداند. نگاهي كه اين كشور و سياست مدارانش مصداق اين آيه مي داند كه فرمود نَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا. نگرشي كه معتقد است الاسلام يعلوا و لايعلي عليه و ولن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا؛ به دنبال آن است كه اسلام و شيعه علي بر همه غالب باشد و اگر ارتباطي بين اسلام و كفر وجود دارد دست كم از موضع تساوي و رويكرد احترام متقابل باشد.

اسداله علم در خاطرات خود آورده است: «وارد اتاق شاه شدم. بسيار ناراحت بود. گله مند كه اين چه وضعي است كه كاردار سفارت آمريكا بايد به من دستور بدهد... ولي در آخر گفت كه برو و كارهايي كه كاردار سفارت آمريكا گفته انجام بده.»

اين خصوصيت دشمن ماست و نگرش دوم برخلاف محمد رضا اين رويكرد را برنمي تابد.

رهبر انقلاب در خاطره ای که برای مرحوم علی اکبر پرورش تعریف کرده اند، برخورد امام با دولت مستکبر امریکا را اینگونه تشریح می کنند: در اواخر جنگ به ما اطلاع قطعی دادند که ناوگان دریایی آمریکا در حال حرکت به سمت خلیج فارس است. این خبر خیلی مهمی بود، من هم به آقای هاشمی و به چند تای دیگر گفتم و به این نتیجه رسیدیم که باید برویم به امام اطلاع بدهیم. به احمد آقا تلفن کردیم و ۵-۶ نفری رفتیم خدمت امام. در آن جلسه آقای هاشمی، آقای موسوی اردبیلی، من و چند تا از فرماندهان نظامی حاضر بودیم.

امام فرمودند چه شده که دیر وقت آمدید؟ گفتیم که آقا ما اطلاعاتی که داریم نشان می دهد ناوگان دریایی آمریکا دارد به سمت خلیج فارس می‌آید. آمدیم ببینیم که نظر شما چی است؟ امام فرمودند که این ناوگان چقدر به ما نزدیک است؟ گفتیم مثلا حدود ۵۰۰ کیلومتر فاصله دارد. بعد امام گفتند که این ناوگان دریایی را رصد کنید همین که نزدیک شد دو تا موشک به آن شلیک کنید. با موشک هایی که دارید بزنیدش. نظامی های جلسه گفتند که بله آقا ما می‌توانیم بزنیم، اما این ناو آمریکا است و مساله خیلی حساس است. اما امام فرمودند دو تا موشک پشت سر هم شلیک کنید.خلاصه هرچی در آن جلسه گفته شد، امام گفتند که دو تا موشک شلیک کنید. خود ماها یک مقدار تعجب کردیم و برایمان باورکردنی نبود. دائم در جلسه من و آقای هاشمی به هم نگاه کردیم. امام دیدند که مثل این که جلسه برای شلیک موشک مجاب نشد. فرمودند که نظر من همان است اما شور کنید، به هر نتیجه‌ای که رسیدید من هم قبول دارم. البته نظر من همان است که گفتم، اما اگر به نظر دیگری رسیدید همان را انجام بدهید. موقعی که داشتیم از محضر امام خارج می‌شدیم، امام گفتند که آقای خامنه ای شما بمانید، من برگشتم. امام فرمودند من هنوزم نظرم همان شلیک دو موشک است. این را بدانید که هر وقت بخواهید با آمریکا و انگلیس مسامحه کنید، فشارشان را بیشتر می کنند. بهترین کار با آمریکا این است که با شجاعت و شهامت با آن برخورد کنید. شما بعد از من یادتان باشد که با آمریکا نباید مسامحه کرد. باید با آن برخورد محکم کرد و نترسید که هیچ غلطی نمی تواند بکند. امام اینها را به من گفتند و ما آمدیم بیرون.»

امروز خرسندها و ناخرسندها داستانشان اين است. آنكه ضربه مي بيند هم مردم اند. مردمي كه در پي يك اقتصاد سالم، يك كشور مرفه مقدر و به دنبال سربلندي كشور اند در ميان دعواي عده اي كه چشم به فرهنگ و مناسبات غربي اند ضربه مي خورند. اما اين اختلاف نخبگاني به سود رشد فكري مردمان است. به زودي مرز حق و باطل از بين مي رود و آن دسته كه چشم به آمريكا دوخته اند با نامردانگي ها و فريب هاي امريكا دست و پنجه نرم ميكنند و خيلي زود است كه وزير خارجه دوست داشتني كشورمان از كذاب و فريبكار بودن آمريكايي ها سخن بگويد.
چه سرافرازيم در آن زمان...