ماجرای چفیه فرزند "عماد" بر دوش "جهاد"+ تصاوير
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، محمد مهدی رحیمی در صفحه اجتماعي خود نوشت:
ماجرای چفیه هایی که فرزند "عماد" بر دوش علاقمندان "جهاد" انداخت
بهمن ماه 90 تهران میزبان اجلاسی متفاوت بود؛ جوانان و بیداری اسلامی.
حضور بیش از 1500 جوان دختر و پسر از 70 کشور جهان با مذاهب مختلف اسلامی، آن هم در اوج تب بیداری اسلامی قطعا حواشی زیبا و متنوعی دارد اما بی شک اوج آن دیدار جوانان با رهبر معظم انقلاب در حسینیه امام خمینی در صبح روز دوم همایش بود. برای جلوه های بی نظیری که اون روز آفریده شد می توان صدها مطلب نوشت که جایش اینجا نیست. اما کم نبودند شرکت کنندگانی که مانند همسن و سالان ایرانی شان چشم به چفیه آقا داشتند آرزویی که با توجه به حجم درخواست ها و فضای جلسه امکان تحقق آن نبود.
از بخت خوب آنها و لطف دوستان روابط عمومی بیت قرار شد این آرزو به شکلی برآورده شود به همین منظور تعدادی از چفیه هایی که سابقا بر دوش رهبر فرزانه انقلاب قرار گرفته بود در اختیار مسئواین اجرایی اجلاس قرار گرفت تا به نحو مقتضی به علاقمندان آن که بسیار پیگیر بودند اهداشود.( بعضی از این جوانان از یکی دو روز قبل از دیدار و آن هنگام که فهمیدند ملاقات ره بر هم در برنامه هایشان هست برای بدست آوردن چفیه آقا نقشه کشیده بودند و مدام پیگیر آن بودند)
چفیه ها که رسیدند، سریعا با تعدادی از دوستان همفکری کردیم که چه طور و تو سط چه کسی آنها را اهدا کنیم که همه اقتضائات رعایت شده باشد. عزیزی پیشنهادی داد خانم ها را فاطمه مغنیه بدهد و آقایان را برادرش جهاد؛ چرا که فرزند شهیدی هستند که برای بسیاری از جوانان کشورهای اسلامی شناخته شده است (اگر نگوییم که به حاج عمادو خدماتش مدیونند) همه موافق بودیم. قرار شد پس از نهار چند نفر از جوانان مشتاق، که از قضا عمدتا از عزیزان اهل سنت بودند را در گوشه ای از لابی هتل گردهم بیاوریم و از جهاد عزیز و خواهرش هم دعوت کنیم تا در خلق این لحظات زیبا و به یادماندنی به ما کمک دهند. آنها هم با کمال میل و البته مشتاقانه پذیرفتند و قبل از موعد در محل قرار حاضر شدند.
اشتیاق جوانان سفید و سیاه، عرب و ترک و آفریقایی تبار در لحظه دریافت چفیه ولی امر مسلمین وصف ناکردنی است. اشک شوقی که از دیدگانشان جاری می شد و نگاه حسرت آمیز عده ای که قرعه به نامشان نیفتاده بود در توان کلمات نمی گنجد.
جوانانی که آنروز نماد ایستادگی و مقاومت را با "دست" پسر عماد مقاومت بر "دوش" خود انداختند، نمی دانستند که دقیقا 3 سال بعد جهاد هم "پا" در مسیر پدر می گذارد، اما حتما امروز "شانه" هایشان برای مبارزه در راه جبهه مقاومت اسلامی سنگینی بیشتری را احساس می کند.
ارسال نظر