به گزارش پارس ؛ ملک عبدالله هم دار فانی را وداع گفت و فرزند ۷۹ ساله عبدالعزیز بر تخت قدرت نشست. پادشاه فقید عربستان که از او به‌عنوان اعتدال گراترین حاکم سعودی طی دهه‌های اخیر یاد می‌شد، چند صباحی بود که با شدت یافتن بیماری، زمام امور را ازدست‌داده و برادران و برادرزادگانش بر امور مملکت حکمرانی می‌کردند. تکیه زدن بر این صندلی گویی آن‌قدر برای سلمان شیرین بوده که پادشاه تازه پیش از خاک‌سپاری برادر بزرگ‌تر، عزل و نصب‌ها را آغاز کرد و این یکی را به سمتی جدید گمارد و آن یکی را از دور خارج ساخت.

انتقال قدرت به نوادگان
گمانه‌ها حاکی از آن است که سلمان، چراغ تغییر نسل قدرت سیاسی از فرزندان عبدالعزیز به نوادگان و نسل سوم را روشن کرده است. ملک سلمان با انتصاب امیر بن نایف به‌عنوان جانشینِ ولیعهد نشان داد که می‌خواهد ترتیبات نظم جدید سعودی پس از خودش و البته دیگر برادرش (مقرن) را پی‌ریزی نماید. بر این اساس و درصورتی‌که اتفاقات به‌صورت عادی پیش رود، پس از مرگ سلمان و مقرن (یعنی پادشاه و ولیعهد کنونی) دیگر فرزندان عبدالعزیز حاکم عربستان نخواهند بود و این چرخه به نوه‌های مؤسس سعودی می‌رسد. نکته قابل‌تأمل در این رابطه انتصاب امیر بن نایف به سمت جانشینی ولایتعهدی است. چراکه در این چارچوب نخستین نسل پادشاهی از میان نوادگان به سدیری ها (سدیری ها همگی از یک مادر به نام حصه بنت احمد السدیری که مهم‌ترین همسر عبدالعزیز بوده، هستند) خواهد بود. هم سلمان و هم نایف از همان نسل هستند. این انتصاب هرچند فعلاً با مخالفتی روبه‌رو نشده، اما بعید است پس از مرگ سلمان و مقرن هم بی مخالفت دنبال و اجرا شود. چراکه نوادگان نه‌چندان کم تعداد برای سهم گیری در وضعیت جدید به رقابتی سنگین با یکدیگر وارد خواهند شد.

نگاه پادشاه تازه به ایران
در تحلیل‌ها و اطلاعاتی که پادشاه جدید عربستان دیده می‌شود، او را فردی محافظه‌کارتر و همچنین سنت‌گراتر از ملک عبدالله معرفی کرده‌اند. سلمان که ظاهراً با بیماری آلزایمر هم دست و پنجه نرم می‌کند میانه چندانی با اصلاحات و یا تغییرات بنیادین ندارد. این را می‌توان از نخستین نطق پس از پادشاهی او هم دریافت. آنجا که سلمان تأکید می‌کند راه ملک عبدالله را پی خواهد گرفت و می‌خواهد گام‌هایی در مسیر اتحاد کشورهای عرب مسلمان بردارد.

نقل‌قول‌های چندانی از پادشاه جدید عربستان نسبت به ایران دیده نمی‌شود، بر این اساس خیلی نمی‌توان نظر و باور شخصی او را پیرامون مراودات با همسایه و رقیب دیرینه تبیین کرد. اما نمی‌توان از یاد برد که اساس سیستم نظام حکومتی سعودی محافظه‌کارتر از آن است که با تغییر پادشاه تغییراتی اساسی در سامان سیاسی این کشور ایجاد شود. ضمن اینکه دالان‌های تودرتو و درهم‌تنیده قدرت در میان خاندان سلطنتی باعث شده نوعی پیچیدگی در اتخاذ تصمیمات سیاسی ریاض ایجاد شود. این در هم تنیدگی و پیچیدگی سبب می‌شود تغییر سیاست خارجی عربستان در قبال ایران هم چندان محتمل نباشد.

از آن سو گفته می‌شود پادشاه ۷۹ ساله، سعود الفیصل و علی النعیمی را در سمت‌های وزارت خارجه و نفت این کشور ابقا کرده است. دو جایگاهی که بیشترین حجم ارتباطات میان ایران و عربستان را در دل خود دارد و اتفاقاً اصلی‌ترین حوزه اختلاف میان دو کشور هم در این دو وزارتخانه رقم می‌خورد. هرچند ریاست دستگاه امنیتی عربستان هم از دیگر مناصبی است که می‌تواند بر مناسبات تهران و ریاض تأثیرگذار باشد. صندلی که پس از استعفای اجباری بندر بن سلطان (که یکی از ایران ستیزترین شاهزادگان سعودی به شمار می‌رود) خالد بن بندر بر آن تکیه زده است. فردی که خیلی در مناسبات قدرت سعودی تأثیرگذار نیست و بعید است که او به‌عنوان یکی از صحنه‌گردانان تحولات سیاست خارجی سعودی نقش‌آفرینی چندانی داشته باشد. با تمام آنچه گفته شد، انتظارِ تحول در روابط ایران و سعودی در کوتاه‌مدت، آن‌هم تنها به‌واسطه مرگ عبدالله قدری خوش‌بینی غیرمنطقی است. از سوی دیگر انتظار تنش در درون دستگاه سعودی به‌واسطه بحران جانشینی هم تا چند سال آینده و دست‌کم تا زمان مرگ پادشاه (سلمان) و ولیعهدش (مقرن) محقق نخواهد شد. درنتیجه شاید بیش از اینکه در اندیشه خبر مرگ عبدالله و سلمان باشیم، بهتر باشد راهبردی منطقی برای تعامل، تهدید و مذاکره همزمان با رقیب دیرینه تدوین نماییم.