پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محمد برقي(دانشجوي ايراني مقيم آمريكا)- ماجرای مک فارلین از مواردی است که بعد از سی سال هنوز جزئیات مبهم دارد. اما جالب است که در غرب بیشتر اطلاعات در مورد آن منتشر شده است که دلیل آن لو رفتن قضیه و تحقیق کنگره آمریکا در مورد آن بود. در این پست به صورت فشرده خواهم گفت طبق ادعای غربی ها چه اتفاقی در قضیه مک فارلین افتاد که به نظر خودم اطلاعات هم قابل اعتماد است. برایم عجیب است که وقتی تا این حد اطلاعات در مورد قضیه وجود دارد، برخی به راحتی اسیر توهمات آقای سید محمد خامنه ای می شوند.

الف. یک تصور اشتباه:
ما غالبا این طور فکر می کنیم که در جنگ ایران و عراق، آمریکا دنبال پیروزی صدام بود. اما واقعیت این است که صدام یک فرد ضد اسرائیلی و غرب بود و تنها انقلاب ایران باعث شد که آمریکا او شریک استراتژیکی ببیند که توسط او بتواند به انقلاب ایران ضربه بزند. با طولانی شدن جنگ، هدف آمریکا و به خصوص لابی اسرائیل این بود که جنگ ایران و عراق موجب تضعیف دو کشور شود. هر چه جنگ بیشتر طول می کشید، بیشتر این اتفاق رخ می داد چون دو کشور تاسیسات و نیروی انسانی یکدیگر را نابود می کردند. از سوی دیگر وقتی جنگ به نفت کش ها و خلیج فارس رسید که آن زمان بیش از 50% درصد نفت جهان از تنگه هرمز می گذشت، امنیت انرژی غرب به خطر افتاد. در نهایت آمریکا خودش وارد جنگ شد تا قطعنامه توسط ایران قبول شود. یعنی از بازه ای به بعد هدف آمریکا این بود که جنگ ایران و عراق بدون پیروزی نظامی یک طرف به پایان برسد.

ب. پیش زمینه:
بعد از تسخیر سفارت آمریکا، کنگره آمریکا علیه ایران تحریم تسلیحاتی وضع کرد که تا امروز ادامه دارد. آن زمان در یک موضوع کاملا مستقل، شورشیانی در نیکاراگوئه به نام کنترا وجود داشتند که علیه دولت چپ گرای وقت نیکاراگوئه می جنگیدند. این گروه از سوی کنگره آمریکا گروه تروریستی اعلام شده بود و طبق قوانین آمریکا کمک به گروه های تروریستی ممنوع بود. از سوی دیگر چند فرد آمریکایی در لبنان توسط گروه های شیعه گروگان گرفته شده بودند و دوباره طبق قوانین آمریکا مذاکره با گروه های تروریستی و باج دادن از سوی دولت برای آزادی گروگان ممنوع است که همین امروز هم ادامه دارد و یکی از دلائل کشته شدن آمریکایی ها توسط داعش همین است.

ج. آن چه رخ داد:
در سال های 1985 تا 1986 در یک بازه حدودا 18 ماهه قضیه مک فارلین که در غرب به ایران کنترا معروف است اتفاق افتاد. ریگان در خاطرات خود می گوید که آن زمان در بیمارستان بستری بود و مک فارلین به ملاقات او آمد و گفت که رابط مطمئنی خبر آورده است که بخش قدرتمندی از نظام ایران برای مذاکره با آمریکا ابراز تمایل کرده است و این افراد جدی هم هستند چون قبلا کمک کرده اند گروگان های آمریکایی در لبنان آزاد شوند. ریگان می گوید که آن زمان شوروی شروع به تسلیح ارتش عراق کرده بود و آمریکا نمی خواست ایران به حوزه نفوذ شوروی تبدیل نشود و از سویی امنیت جریان نفت در خطر بود و آمریکا می خواست جنگ ایران و عراق تمام شود. لذا او فکر می کرد که بهترین کار این است که با ایران ارتباط برقرار شود. آمریکا از سویی می خواست گروگان های خود در لبنان را آزاد کند و از سویی می خواست ایران در جنگ بیش از حد تضعیف نشود. برای این کار ریگان وارد معامله ای با ایران شد. طی مذاکره به ایرانی ها گفتند که از نفوذ خود برای آزادی گروگان ها استفاده کنند، و از طرف دیگر قول دادند به ایران موشک های تاو بدهند. این وسط دلال قضیه هم فردی به نام قربانی فر بود که یک شرکت باربری بین المللی داشت. آنچه رخ داد این بود که در این 18 ماه ایران کمک کرد که طی مراحلی آن گروگان ها آزاد شوند و در مقابل طی 8 مرحله حدود 2500 موشک هاوک و تاو به ایران داده شد. این سلاح ها آن زمان خیلی مورد نیاز بود و ظاهرا به درد ایران هم خورد.
دولت آمریکا سعی کرد قوانین داخلی خود را که در «ب» اشاره شد، بدون اطلاع گنگره دور بزند تا مثلا قانون خود را نشکسته باشد. برای مذاکره با گروگان گیرها دولت ایران را واسطه کردند که خود با چریک های لبنانی مذاکره نکرده باشند. برای حل مشکل تحریم نظامی ایران با اسرائیل مذاکره کردند و اسرائیل قبول کرد که این موشک ها را از انبار خود به ایران بدهد و آمریکا به جای آن چه اسرائیل داده است، دوباره به اسرائیل همان سلاح ها را بفروشد و اسرائیل به آمریکا پول بدهد. تبعا وظیفه قربانی فر هم این بوده است که پول را از جمهوری اسلامی بگیرد و پورسانتی برای خودش بردارد و به اسرائیل تحویل دهد. یعنی اسرائیل این وسط انداخته شد تا قوانین ضد فروش سلاح به ایران شکسته نشود. البته احتمال بسیار بالا ایران آن زمان در جریان نبود که سلاح ها از اسرائیل می آید. شرکت باربری قربانی فر سلاح ها را از بندر ایلات اسرائیل به ایران می آورد و هیچ لزومی نداشت که ایرانی ها جستجو کنند که این سلاح ها از کجا به ایران آمده است یا قربانی فر که خودش ذینفع بود به ایران اطلاعاتی بدهد که معامله را بهم زند.

 از سوی دیگر در یک موضوع کاملا جدا، درآمد حاصل از این فروش سلاح ها به اسرائیل به شورشیان کنترا پرداخت شد. چون این درآمد تحت نظر شورای امنیت ملی آمریکا حاصل شده بود، به علت امنیتی طبق قوانین آمریکا از بازرسی کنگره مصون بود (یعنی دولت وظیفه ندارد به کنگره گزارش بدهد و کنگره هم نمی تواند دولت را ملزم کند که بگوید پول ها کجا خرج شده است چون ممکن است امنیت ملی آمریکا در اثر شفاف شدن به خطر بیفتد. چیزی شبیه وضعیتی که در ایران در مورد نهادهای تحت نظارت رهبری داریم که مجلس بدون موافقت رهبری نمی تواند وارد بازرسی شود). تمام این اتفاقات هم تحت نظارت رابرت مک فارلین اتفاق افتاد که مشاور امنیت ملی ریگان بود. در ایران هم این اتفاق ها با هدایت آقای هاشمی رفسنجانی انجام گرفت و حتی دولت از آن خبردار نشد. قربانی فر هم نقش مهمی در رد و بدل اطلاعات داشت چون آن زمان ایران و آمریکا ارتباطی نداشتند و لذا جزئیات معامله ایران و آمریکا را می دانست.

د. آن چه به صورت جانبی اتفاق افتاد
زمینه ارتباط ایران و آمریکا در قضیه مک فارلین موارد قسمت «ج» بود اما یک اتفاق دیگر هم افتاد که مورد مبهمی است که در ابتدا ذکر شد و آن آمدن مک فارلین با پاسپورت ایرلندی به ایران جهت مذاکراتی بود که باز دولت و مجلس از آن اطلاع نداشت. آن زمان هم می دانید که مذاکره دیپلماتیک ایران و آمریکا در آن سطح برای هر دو طرف که در ظاهر شاخ و شانه می کشیدند بسیار تبعات بدی داشت. این بخش داستان است که علتش و نحوه آن مبهم است. مک فارلین با یک هواپیمای باری به ایران آمد که حاوی اسلحه های یکی از مراحل هشت گانه فوق بود. دقیق معلوم نیست که مک فارلین چطور شد به ایران آمد؟ آیا قبلا هماهنگی صورت گرفته بود؟ اگر این طور بود، چرا او با پاسپورت ایرلندی به ایران آمد؟ همراه او یک فرد اسرائیلی هم آمده بود، آیا واقعا ایران اجازه داده بود که یک اسرائیلی ایران بیاید؟ طی اقامت 5 روزه آنها در تهران، چندین دور مذاکرات انجام شد و به صورت قطع آقای حسن روحانی از افرادی بود که شخصا در دورهایی حضور داشت. در این مذاکرات چه چیزهایی گفته شد؟ چه نتیجه ای گرفته شد؟ قرار بود در آینده چه کار کنند؟ اینها مطالبی است که در غرب درز نکرده است و معلوم نیست هدف آن مذاکرات چه بود.

و.ماجرا در ایران لو می رود
ظاهرا جناح ایرانی درگیر در پرونده بخشی از طلب مالی قربانی فر مذکور را نمی پردازد. قربانی فر هم با شناخت از شخصیت آقای منتظری حدود یک ماه بعد از سفر مک فارلین شرح ماجرا را طی دو نامه به گوش آقای منتظری می رساند. ایشان هم که طبق معمول محل درز اسرار کشور به افراد بیت خود بود و قضیه به گوش مهدی هاشمی می رسد و او هم از طریق روزنامه الشراع لبنان مذاکرات را علنی می کند. باز این که انگیزه سید مهدی هاشمی چه بود، دقیق مشخص نیست. به شخصه فکر می کنم جریان آنها که جز انقلابیون تند بودند از نفس مذاکرات خشمگین شده بودند و می خواستند مذاکرات به شکست برسد و برای همین آن را علنی کردند. خود آقای منتظری هم می گوید که از این ناراحت شده بود که سلاح ها از اسرائیل آمده بود. بعد از لو رفتن ماجرا مذاکرات دیگر ادامه پیدا نمی کند. آقای هاشمی همان وقت ها اعلام می کند که این مذاکرات با اطلاع شخص رهبر نظام انجام شده است و مک فارلین بدون اطلاع ایران به تهران سفر کرد. رهبری انقلاب هم ادعاهای آقای هاشمی را تایید می کند. اما از محتوی مذاکرات چیزی بیان نکرد و مواردی که در ج اشاره شد بعدها از غرب درز کرد. مک فارلین هم با فاصله کمی استعفا می دهد اما دولت آمریکا تا حد ممکن از ورود به جزئیات خودداری می کند.

ز. ماجرا در آمریکا لو می رود
به صورت کاملا تصادفی یک هواپیمای حامل یکی از اعضای سیا در نیکاراگوئه سقوط می کند و آن فرد زنده می ماند و دست دولت می افتد و تحت بازجویی اعتراف می کند که آمریکا به شورشیان کونترا کمک می کند. همین قضیه که خلاف قانون آمریکا بوده است، باعث می شود که کنگره وارد عمل شود و کمیسیونی تشکیل شود. چون این پول ها حاصل رابطه فوق با ایران هم بود، ابعاد رابطه با ایران هم مشخص می شود و اطلاعات فوق درز می کند. در نهایت هم در گزارش کمیسون تاور نتیجه گرفته می شود که رابطه با ایران و آزاد کردن گروگان ها، خلاف قانون نبوده است اما کمک به کنترا مجرمانه است و مک فارلین که استعفا داده بوده است، محکوم می شود که البته بعدها توسط جرج بوش عفو می شود. فشار بر روی مک فارلین در حدی بوده است که او خودکشی می کند که البته نجات پیدا می کند و هنوز زنده است. تا امروز هم مسئولین جمهوری اسلامی قضیه را شفاف نکرده اند که ببینیم موضع آنان چیست.

ح. ادعاهای آقای سید محمد خامنه ای
قطعا قضیه مک فارلین ابهامات زیاد دارد. اما ادعاهایی از این دست که هاشمی دنبال رهبری خود با مذاکره بوده است، این که سید مهدی هاشمی به خاطر علنی کردن اعدام شد، این که رهبری انقلاب در جریان نبوده است،... مدرک می خواهد و اصلا شواهد خلاف ادعاهای فوق است. اما شاید همین بهانه خوبی برای مطالبه از جمهوری اسلامی باشد. ما مردم ایران می خواهیم بدانیم چه مذاکراتی انجام شد؟ آقای حسن روحانی توضیح دهند محتوای مذاکرات چه بود؟ اگر لو نمی رفت و ادامه پیدا می کرد، هدف نهایی چه بود؟ آیا قرار بود با آمریکا به توافقی برای پایان دادن به جنگ برسند؟ رهبری انقلاب تا چه حدی در جریان جزئیات بودند؟ به نکته مهمی هم دقت کنید که اطلاعات فوق از غرب درز رفته است و اگر چه شواهدی بر صحت آنها وجود دارد ولی تا سخنان آقایان هاشمی و روحانی را نشنویم نمی توانیم همه را قبول کنیم. به هر حال غربی ها هم دنبال روایتی هستند که به نفع آنها باشد.

علت نوشتن این مطلب هم این است که مشخص باشد بدون دلیل و از روی جهالت به آقای سید محمد خامنه ای اعتراض نکردم. البته مسلما این اطلاعات ناقص است و در گوشه و کنار می شود بیشتر اطلاعات پیدا کرد اما مهم این است که این قدر اطلاعات وجود دارد که اسیر یک سری ادعاهای بی دلیل نشویم. آن هم از فردی که خودش به علت همین ادعاها زخمی این ماجرا است و طبیعی است دنبال تبرئه خود باشد و تازه هنوز هم نفهمیده است که مک فارلین نفر دوم آمریکا نبود!

منابع برای مطالعه:
http://goo.gl/Hb0DwB
http://goo.gl/1hFUfz
http://goo.gl/1JVHz8
http://goo.gl/hgc60Z
http://goo.gl/Tp7J4U
کلا انگلیسی سرچ کنید خیلی منابع وجود دارد. این منابع فارسی هم مفید هستند:
http://goo.gl/ejHkkc
http://goo.gl/ZB0mmb
http://goo.gl/10LKg7
http://goo.gl/gYd3VV