به گزارش پارس، عباس ذوالعلی و راضیه شعبانی، پدر و مادری که فرزندشان در فتنه‌ سال ۸۸ شهید شد. ۵ سال قبل بود که فرزندشان شهید شد، اما گویی هم‌سن پدر و مادرهای شهدای دفاع مقدس بودند.

شاید مصیبت غم فرزند آنها را این‌چنین شکسته نشان می‌داد. پدر و مادری که زیر بار این مصیبت، شانه خالی نکردند، اما مو سفید کردند و چین و چروک‌های صورت‌شان خیلی چیزها را نشان می‌داد.

آمدیم تا با مادر و پدر از حال و روزشان بعد از ۵ سال که از شهادت فرزندشان می‌گذرد، بپرسیم. شاید فتنه برای عده‌ای فراموش شده باشد، اما برای پدر و مادری که سال‌ها انتظار قد کشیدن فرزند را داشتند، فتنه تا روز حسابرسی هم تازه تازه است.

اشک مادر و بغض پدر نشان می‌داد، امیرحسام قوت قلب پدر بود و نفس مادر؛ مادری که با اشک‌هایش می‌گوید هنوز نمی‌توانم کم غذا درست کنم. هنوز ۶ بشقاب و لیوان می‌گذارم و لباس‌های امیرحسام را می‌شویم و پدری که با آه دل می‌گفت "داغ فراق خیلی سخت است".

پدر شهید ذوالعلی خطاب به رئیس‌جمهور گفت " از رئیس دولت می‌خواهیم یک فضای معنوی را ایجاد کند. ما انتظار نداریم رئیس دولت افراد فعال در فتنه را در مسئولیت‌ها منصوب کند، حالا ممکن است به خاطر ارتباط‌های دوستی و قدیمی باشد. رئیس‌جمهور اصرار به رابطه با آمریکا دارد، اما ما نیازی به آمریکا هم نداریم. مقام معظم رهبری بارها تأکید کردند که باید از نیروها و ظرفیت‌های داخلی استفاده کنیم".

او می‌گوید "ما از مسئولان می‌خواهیم پای ارزش‌ها بایستند. ادامه حصر سران فتنه کمترین خواسته ماست. این جوان‌هایی که در جریان فتنه ۸۸ شهید شدند، خانواده داشتند، پدر و مادر آنها سال‌ها برای جوان خود زحمت کشیدند. نمی‌دانید با چه زحمتی این جوان‌ها درس خواندند و بزرگ شدند. حصر کمترین مجازات است و حاضر نیستیم آزاد شوند. دیروز وزیر نبودند آن اتفاق‌ها افتاد، اگر امروز مسئولیتی هم داشته باشند می‌خواهند چه کار کنند؟!"

مادر شهید نیز با همان اشک‌هایی که از صورتش جاری شده بود، می‌گوید "عده‌ای که در فتنه ۸۸ بودند و آن آشوب‌ها را ایجاد کردند از خدا نمی‌ترسند که دوباره به رأس کار بیایند؟ این اشخاص اگر بخواهند به رأس کار برگردند، ظلم است. سران فتنه آتش زیر خاکستر هستند و منتظر هستند تا موقعیت دیگری پیدا کنند و جوان‌های دیگری را فریب دهند.

مشروح گفت‌وگوی تسنیم با پدر و مادر شهید ذوالعلی را در زیر می‌خوانید:

* امیرحسام ذوالعلی از شهدای فتنه ۸۸ که دقیقاً روز بعد از حماسه ۹ دی به شهادت می‌رسد. ابتدا در مورد شخصیت امیرحسام بگویید و وی چه ویژگی‌های اخلاقی داشت که به درجه رفیع شهادت نائل شد؟

پدر شهید ذوالعلی: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. امیرحسام از پنجم دبستان روزه می‌گرفت و به دلیل اینکه نوبت بعدازظهر به مدرسه می‌رفت، مادرش افطاری درست می‌کرد و به مدرسه امیرحسام می‌برد.

مدیر مدرسه به مادر امیرحسام می‌گفت که چرا اجبار می‌کنید با این سن روزه بگیرد؟ مادر امیرحسام هم گفته بود که خودش دوست دارد روزه بگیرد و ما اصلاً اجباری نداریم.

امیرحسام وقتی وارد دوره راهنمایی شد نسبت به ولایت‌فقیه حساس شد و می‌خواست در مورد ولایت‌فقیه مطالعه کند و ما هم بر حسب وظیفه جزوات و کتاب‌های زیادی را در مورد ولایت‌فقیه به امیرحسام دادیم و مطالعه می‌کرد.

در دو سال اول همه همّ و غم امیرحسام این بود که شناختی به ولایت‌فقیه پیدا کند و آن قدر مطالعه کرد تا شناخت دقیق و کاملی از ولایت‌فقیه به دست آورد. برای همین هم تا آخرین لحظات عمرش محکم پای ولایت‌فقیه ایستاده بود.

زمانی که به فرمان حضرت امام(ره) بسیج تشکیل شد، من از خادمین بسیج بودم و اولین مسئولیت بسیج مسجد محل را داشتم. امیرحسام هم به تبعیت از من که همیشه در بسیج فعالیت داشتم از همان دوران بچگی به بسیج آمد و در بسیج فعال بود.

امیرحسام در دوران دبیرستان هم از فعالان بسیج بود و تلاش می‌کرد کلاس‌های مختلفی را برگزار کند. مثلاً در دوران دبیرستان برای صبح‌های جمعه مراسم دعای ندبه گذاشته بود که مسئولان مدرسه می‌گفتند شاید بچه‌ها برای صبح جمعه نیایند. امیرحسام می‌گفت اشکالی ندارد، حتی اگر دو نفر هم بیایند کافی است و من باید وظیفه و تکلیف خودم را انجام دهم. اگر شما از مدیر مدرسه امیرحسام سئوال کنید، می‌گویند که انتظاری برای استقبال دانش‌آموزان نداشتند، اما همیشه جلسه خیلی خوب و پرباری برگزار می‌شد.

* دوران دانشگاه چطور بود؟ اتفاقاً همان دورانی امیرحسام دانشجو می‌شود که حوادث بعد از انتخابات ۸۸ و فتنه شکل می‌گیرد. در آن دوران نظر امیرحسام در مورد فتنه چه بود؟

پدر شهید ذوالعلی: امیرحسام خیلی از مسائل خودش را به من می‌گفت، حتی در مورد مسائل و مشکلاتی که در دانشگاه داشت با من صحبت می‌کرد. در همان دوران انتخابات سال ۸۸ بود که یک بار امیرحسام به من گفت "استاد وقت کلاس را بیهوده هدر می‌دهد و فقط بحث‌های سیاسی می‌کند".

پس از مشورت با هم به این نتیجه رسیدیم که امیرحسام به استادش تذکر دهد. امیرحسام هم به استادش گفته بود زمانی که سر کلاس می‌آیید باید فلان درس را تدریس کنید و بحث‌های سیاسی خود را به وقت دیگری موکول کنید.

* تذکر آقا امیرحسام تأثیر داشت؟

پدر شهید ذوالعلی: بله، بحث‌های استاد خیلی کمتر شده بود. وقتی با استاد صحبت کرده بود، استاد هم مقداری ناراحت شده بود و شاید تندی کرده بود، اما امیرحسام وظیفه داشت احترام استاد را نگاه دارد.

* این‌طور که شما می‌گویید نشان می‌دهد امیرحسام از همان دروان کودکی خیلی به فرایض دینی مقید بود ...

پدر شهید ذوالعلی: بله، خیلی مقید بود. شاید من الان اگر حرفی بزنم بگویند از فرزند خود تعریف می‌کند، اما شما می‌توانید از هم‌محلی‌ها و روحانی مسجد بپرسید که امرحسام چقدر به فرائض دینی مقید بود.

* بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۸ و التهاباتی که توسط سران فتنه در کشور ایجاد شد، نظر امیرحسام چه بود؟ با توجه به اعلام پیروزی زودهنگام میرحسین موسوی و تبریک خاتمی حرکت جریان فتنه مشخص شد. در آن دوران امیرحسام چه نظری داشت؟

پدر شهید ذوالعلی: امیرحسام از اول موضع ثابتی داشت و با توجه به شناختی که نسبت به ولایت‌فقیه کاملاً مطیع مقام معظم رهبری بود. هر وقت رهبر معظم انقلاب سخنرانی می‌کردند، امیرحسام سه بار فرمایشات حضرت آقا را مطالعه می‌کرد و حتی فرمایشات رهبر معظم انقلاب را برای اعضای پایگاه بسیج نیز بازگو می‌کرد.

بعد از آن که ساعت ۲۳ آقای موسوی اعلام کرد که پیروز انتخابات است و پس از آن هم آقای خاتمی برای موسوی پیام تبریک فرستاد، امیرحسام گفت "به هر بچه‌ای هم بگویید متوجه می‌شود که اینها می‌خواهند در کشور التهاب به وجود آوردند."

* وقتی امیرحسام شرایط سیاسی دوران فتنه را از همان موقع متوجه می‌شود که دعوای انتخاباتی نیست. چطور شد که احساس تکلیف کرد و چه اقداماتی را برای مقابله با جریان فتنه انجام داد؟

پدر شهید ذوالعلی: احساس تکلیف فقط برای امیرحسام نبود و شما دیدید خیلی از مردم به دلیل غیرت دینی برای مقابله با جریان فتنه به میدان آمده بودند. در دوران دفاع مقدس حضرت امام(ره) تکلیف کردند و همه به میدان جنگ با صدام رفتند. الان هم همین‌طور است و امیر حسام می‌گفت "الان کشور در شرایطی وجود دارد که من باید برای دفاع از مردم و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران با آشوب‌گران خیابانی مقابله کنم."

سخنرانی روز عاشورای امیرحسام را هنوز به یاد دارم که در جمع دوستانش در بسیج و هیئت می‌گوید "مقابله با آشوب‌گرانی که جان و ناموس مردم را به خطر می‌اندازند، تکلیف و وظیفه ماست."

بعد با همان دوستانش جمع می‌شدند و برای مقابله با آشوب‌گران حضور داشتند تا از جان و اموال مردم دفاع کنند. یک بار هم امیرحسام با برادر بزرگ‌ترش در راه منزل بود که موتور سورای جلوی آنها را می‌گیرد و با آنها وارد درگیری فیزیکی می‌شود، اما چون امیرحسام قوی و رزمی‌کار بود، آنها نتوانستند آسیبی به امیرحسام و برادرش بزنند.

یک روز هم برای آنکه نفسی تازه کنم - به خاطر اینکه ریه‌های من در دوران دفاع مقدس آسیب دیده است - در یکی از خیابان‌های فرعی خیابان انقلاب ایستادم که یک دفعه چند نفر از همین اغتشاش‌گران روی سر من ریختند، در صورتی که حتی کوچک‌ترین شعاری هم نداده بودم.

در همین حالتی که زیر دست و پای اغتشاگران بودم، صورت امیرحسام را دیدم که آنها را کنار زد تا بتواند من را از زیر دست و پای آنها نجات دهد. امیرحسام می‌گفت "من نمی‌توانستم آنها را کتک بزنم، فقط هُل می‌دادم تا آنها از شما دور شوند." امیرحسام حتی در آن شرایط تکلیف خودش را می‌دانست و احساساتش را کنترل می‌کرد و احساسی برخورد نکرد و کاملاً عقلی و دینی برخورد کرد.

* گویا امیرحسام خیلی دعا می‌کرد تا شهید شود، حتی یکی از دست‌نوشته‌های امیرحسام در خبرگزاری تسنیم منتشر که در قالب شعری از خدا می‌خواهد که به درجه رفیع شهادت نائل شود. همیشه برای شهادت دعا می‌کرد؟

پدر شهید ذوالعلی: بالای همه صفحات جزوات مدرسه و دانشگاه می‌نوشت "بسم رب الشهدا و الصدقین" و همیشه اولین دعای امیرحسام فرج امام(عج)، دومین دعایش سلامتی مقام معظم رهبری و سومین دعا حتما طلب شهادتش بود.

* امیرحسام در شرایطی به شهادت رسید که سران فتنه ۸۸ شرایط و فضای کشور را به سمتی سوق دادند که اتفاقاتی صورت بگیرد و امثال امیرحسام شهید شوند. شما به عنوان خانواده شهید فتنه ۸۸ چه درخواستی دارید؟ برخی می‌گویند باید حصر سران فتنه برداشته شود. آیا شما به عنوان کسی که فرزند خود را در راه مقابله با فتنه ۸۸ داده‌اید، راضی هستید؟

پدر شهید ذوالعلی: در زمان امیرالمؤمنین(ع) هم فتنه‌های زیادی رخ داد، البته نمی‌خواهم مقایسه کنم، اما بالاخره نشانه و راه را نباید گم کنیم و اشتباه بگیریم، امیرالمؤمنین(ع) برای ما یک الگوست.

نمی‌دانم چرا برخی سعی دارند سران فتنه را از حصر بیرون بیاورند یا برخی از آنها را در مصادر قدرت بگذارند؟ چرا حصر باید از آقایان برداشته شود؟ مگر فتنه اتفاق کوچکی بود که بخواهیم به راحتی بگذریم؟ چه تضمینی وجود دارد این آقایان آزاد شوند و اقدامات و رفتارهای قبلی خود را تکرار نکنند؟

اینها به همه جا چنگ می‌زنند تا بتوانند همان کارهای دوران فتنه را انجام دهند. قرار نیست مردم گول بخورند. ما برای حفظ دین ایستاده‌ایم. خون فرزند من و خیلی جوان‌های دیگر در مقابل حفظ دین و ارزش‌ها ارزشی ندارد.

خون داده‌ایم تا دین‌مان حفظ شود. بنا نیست آنها برگردند. چه تضمینی وجود دارد آنها برگردند و فتنه‌ای ایجاد نکنند؟ چه تضمینی وجود دارد فردی که دیروز در فتنه حضور فعالی داشت، دوباره برگردد و دوباره اتفاقات فتنه ۸۸ را ایجاد کند؟ آن روزی که وزیر نبودند آن کارها را انجام دادند، وقتی وزیر شوند چه کار می‌کنند؟ ما این همه شهید دادیم تا یک فضای معنوی در کشور به وجود آید.

روز عاشورای ۸۸ مراسم تعزیه داشتیم. دعای آخر را به امیرحسام دادند. وقتی مراسم تمام شد، دو ساعت بعد در حالی که با صدای بلند گریه می‌کرد، می‌گفت "چطور می‌شود ما زنده باشیم و اینها اینطور به اهل‌بیت(ع) توهین کنند."

وقتی در روز عاشورا آنها چنین کاری را کردند ما باید چه چیزی را ببخشیم؟ ما از رئیس دولت می‌خواهیم یک فضای معنوی را ایجاد کند. ما انتظار نداریم رئیس دولت افراد فعال در فتنه را در مسئولیت‌ها منصوب کند. حالا ممکن است به خاطر ارتباط‌های دوستی و قدیمی باشد. رئیس‌جمهور اصرار به رابطه با آمریکا دارد، اما ما نیازی به آمریکا نداریم. مقام معظم رهبری بارها تأکید کردند که باید از نیروها و ظرفیت‌های داخلی استفاده کنیم.

ما از مسئولان می‌خواهیم پای ارزش‌ها بایستند. ادامه حصر سران فتنه کمترین خواسته ماست و این جوان‌هایی که در جریان فتنه ۸۸ شهید شدند، خانواده داشتند، پدر و مادر آنها سال‌ها برای جوان خود زحمت کشیدند. نمی‌دانید با چه زحمتی این جوان‌ها درس خواندند و بزرگ شدند. حصر کمترین مجازات است و حاضر نیستیم آزاد شوند. دیروز وزیر نبودند آن اتفاق‌ها افتاد، اگر امروز مسئولیتی هم داشته باشند می‌خواهند چه کار کنند؟

در ادمه نیز با مادر شهید ذوالعلی به گفت‌وگو نشستیم و وی روایتی از نحوه شهادت فرزندش را با اشک و آه گفت.

* چطور خبر شهادت امیرحسام را شنیدید؟ آن زمانی که خبر شهادت را شنیدید چه حس و حالی داشتید؟

مادر شهید ذوالعلی: روز قبل از شهادت امیرحسام قرار بود شام هیئت را من درست کنم. دقیقا روز قبل از شهادت امیرحسام، همان روز ۹ دی بود. به خانه مادر دوست امیرحسام رفتم و در حین آشپزی بودم که خیلی بی‌تاب شدم و به مادر دوست امیرحسام گفتم امیرحسام رفته راهپیمایی و هنوز نیامده و من خیلی نگران شدم. نمی‌دانم چرا این‌قدر کلافه هستم، یعنی روز قبل از شهادت امیرحسام من خیلی نگران و مضطرب بودم و برای همین صدقه کنار گذاشتم.

همان روز شهادت، امیرحسام طوری نماز صبح خواند که این‌قدر سوزناک بود که موهای تن آدم سیخ می‌شد، حتی امیرحسین گفت "مامان به امیرحسام بگو این‌طور نماز نخواند، واقعا موهای تن آدم سیخ می‌شود، مگه از خدا چه چیزی می‌خواهد که این‌قدر سوزناک نماز می‌خواند."

وقتی صبح خواست با برادرش از منزل برود، رفتم درب را ببندم که امیرحسام به من گفت "مامان امروز صبح خیلی شما را اذیت کردم، من را حلال کنید." وقتی امیرحسام رفت بوی عطرش در فضای خانه پیچید.

من خیلی دلشوره و اضطراب داشتم تا اینکه امیرحسین به من زنگ زد و گفت مامان احسان را بیدار کن و بگو مدارک موتور امیرحسام را بیاورد. گفتم امیرحسین مدارک را کامل برده و اینجا چیزی ندارد. امیرحسین بالاخره گفت مامان به احسان بگو امیرحسام تصادف کرده، مدارک را بیاورد.

با یکی از دوستان امیرحسام به بیمارستان رفتم. وقتی به بیمارستان رسیدم امیرحسین را دیدم که خیلی ناراحت بود. ساعت ۹:۳۰ صبح که این‌طور شده بود به خودم گفتم حسام خیلی قوی است و مشکلی ندارد تا اینکه یکی از دوستان امیرحسام به من گفت شما به خانه بروید و برای حسام دعا کنید، حسام ضربه مغزی شده است. همان روز روزه هم بودم. ساعت ۱۶:۳۰ بود که حاج‌آقا به همراه خواهرم برگشت و صدای گریه اینها را شنیدم و متوجه شدم چه اتفاقی پیش آمده است.

به دخترم گفتم با بیمارستان تماس بگیریم، ببینیم چه اتفاقی افتاده است. وقتی با بیمارستان تماس گرفتیم، به دخترم گفتند که امیرحسام فوت کرده است. گفتم حتماً اشتباه می‌کنند، اینها اصلا بلد نبودند "ذوالعلی" را بنویسند، احتمالاً اشتباه می‌کنند. هر اتفاقی را در نظر می‌گرفتم، اما هیچ وقت به دل خودم بد راه نمی‌دادم که برای بچه من چنین اتفاقی افتاد.

* شما خیلی به امیرحسام علاقه داشتید،. ما هم هر جای خانه شما را نگاه می‌کنیم می‌بینیم عکس امیرحسام را زدید. در مورد روحیات خودتان بعد از اینکه خبر شهادت را شنیدید، بگویید؟

مادر شهید ذوالعلی: فرزندان برای پدر و مادر هیچ فرقی ندارند، اما امیرحسام واقعا نفس من بود، یعنی دنیایی مشکل داشتم با نگاه کردن به امیرحسام آرام می‌شدم.

وقتی حسام را می‌دیدم همه ناراحتی‌هایم را فراموش می‌کردم. امیرحسام از وقتی به دنیا آمد چنین حسی داشتم و به خانواده همسرم می‌گفتم من از حسام می‌ترسم، حسام تا آخر عمر برای من نمی‌ماند.

همه دوستان حسام فهمیدند که من چه حسی به امیرحسام دارم. وقتی هم خبر شهادتش را به من دادند همه فامیل فقط به من قرص‌های آرامش‌بخش می‌دادند تا من لحظه‌ای ساکت شوم، اما باز نمی‌توانستم و کنترل نداشتم.(همراه با گریه)

وقتی همه می‌خوابیدند، برای اینکه دیگران را خیلی اذیت نکنم در خیابان راه می‌رفتم و با عکس امیرحسام حرف می‌زدم. شهادت حسام ضربه بزرگی به من بود، حاضرم روی یک برگ روزنامه بنشینم و نان خشک بخورم، اما حسام کنارم بود. شما دیدید شهدا سر تا به پای مادر حسام را بوس می‌کنند. وقتی من برای هیئت‌شان غذا درست می‌کردم امیرحسام کف پای من را بوس می‌کرد و می‌گفت بهشت زیر پای مادران است، بگذارید بهشت را پیدا کنم.(همراه با گریه)

فعالان فتنه ۸۸ به رأس کارها برگردند، ظلم است
* به عنوان مادر شهید چه درخواستی از مسئولان دارید که زمینه و شرایط فتنه ۸۸ را به وجود آوردند و باعث شد امثال فرزند شما شهید شوند؟ برخی می‌گویند باید سران فتنه رفع حصر شوند. نظر شما در مورد رفع حصر سران فتنه چیست؟

مادر شهید ذوالعلی: فتنه‌ها همیشه وجود دارد. حالا بچه من در سال ۸۸ شهید شد، اما در سال‌های گذشته مانند ۷۸ و ... هم فتنه داشتیم.

عده‌ای که در فتنه ۸۸ بودند و آن آشوب‌ها را ایجاد کردند از خدا نمی‌ترسند که دوباره به رأس کار بیایند؟ این اشخاص اگر بخواهند به رأس کار برگردند، ظلم است. سران فتنه آتش زیر خاکستر هستند و منتظر هستند تا موقعیت دیگری پیدا کنند و جوان‌های دیگری را فریب دهند.