پايگاه خبري تحليلي «پارس»- سیدمحمد اسلامی- براساس این طرح ادعایی، مذاکره کنندگان ایرانی می توانند اعلام کنند کاهش تعداد سانتریفیوژها را نپذیرفته اند و هم زمان آمریکایی ها نیز مطمئن شوند که “زمان گریز” (Break Out Time) در فعالیت های هسته ای ایران افزایش یافته است. برخی در نیویورک معتقدند نزدیکی دیوید سنگر به تیم آمریکایی آن قدر است که حرف او را باید حرف وندی شرمن، معاون وزیر خارجه آمریکا بدانیم. طرح رسانه ای چنین پیشنهادی متاسفانه بیانگر واقعیت های تلخی است که در مذاکرات هسته ای وجود دارد. برای تشریح شرایط کنونی باید نکاتی را متذکر شویم که به نظر می رسد تصمیم گیران آمریکایی باید به برخی از این نکات به طور جدی فکر کنند:

1- به نظر می رسد که مذاکره کنندگان غربی از خاطر برده اند که از تیر ماه گذشته و مذاکرات وین ۶، براساس سیاست گذاری مقام معظم رهبری دیگر کسی براساس تعداد سانتریفیوژها درباره برنامه هسته ای ایران قضاوت نمی کند. ایران و کشورهای ۱+۵ در برنامه مشترک اقدام ژنو بر سر «یک برنامه غنی سازی با ویژگی هایی مورد توافق ۲ طرف و براساس نیازهای عینی ایران» توافق کرده اند. “نیاز عینی” ایران (Practical Need) فقط برای تامین سوخت سالانه نیروگاه بوشهر ۱۹۰ هزار سو برآورد شده است. یعنی حتی اگر برنامه های بعدی ایران برای ساخت نیروگاه های بوشهر ۲ و۳ و همچنین نیروگاه تحقیقاتی تهران (که سوخت آن براساس توافق ژنو هم اکنون به میزان کافی ذخیره شده است) را هم در نظر نگیریم، پرسش ایرانی ها از هرگونه توافق سیاسی این خواهد بود که ۱۹۰ هزار سو نیاز عینی کشور براساس چه سازوکاری تامین می شود.

با این وجود ایران با واقع بینی و برای جلب اعتماد جامعه جهانی، تاخیر زمان تامین نیاز عینی اش تا سال ۲۰۲۱ را رد نکرده است. روسیه براساس قراردادهای کنونی متعهد است که تا سال ۲۰۲۱، یعنی حدود ۷ سال دیگر، سوخت مورد نیاز نیروگاه بوشهر را تامین می کند. بنابراین می توان از مولفه زمانی برای دستیابی به راه حل های ابتکاری واقع بینانه استفاده کرد.

2- با این حال ممکن است در آمریکا، کسانی از جمله سناتورهای آمریکایی همچنان براساس تعداد سانتریفیوژها قضاوت کنند. اگر چنین باشد تیم آمریکایی می تواند یک طرح دیگر را در نظر بگیرد که ایران با استفاده از سانتریفیوژهای نسل ۸، که جدیدترین نسل موجود با ظرفیت ۲۴ سو غنی سازی هستند، با ۷۹۱۶ عدد سانتریفیوژ، میزان ۱۹۰ هزار سو نیاز عملیاتی اش را تامین کند. این چنین تیم آمریکایی می تواند به منتقدانش بگوید که برنامه ایران را به ۸ هزار سانتریفیوژ محدود کرده است.

3- در حال حاضر کشورهای غربی مدعی اند که قصد دارند با ایجاد موانع فنی و نظارت های تخصصی، فاصله زمانی فرضی ایران تا رسیدن به بمب که اصطلاحا “زمان گریز” نام دارد، را افزایش بدهند. با این همه توجه به این نکته ضروری است که ابتکارها و خلاقیت های فنی، ابزارهای موجود برای مقاصد سیاسی در مذاکرات هسته ای هستند. نکته اساسی این است که پس از حصول احتمالی توافق جامع، چه چیزی موجب اطمینان همه طرف ها از رفع تهدید سلاح هسته ای است؟ بدون شک این اعداد و رقم ها نیستند که اطمینان آورند. بلکه جلب اعتماد سیاسی است که نگرانی های همه را رفع کرده است. آمریکایی ها بیش از هر کشور دیگری در تجربیات متعدد از جمله پیمان های SALT، START، NPT و … این واقعیت را درک کرده اند که توافق نامه ها به خاطر عددهایشان اجرا نمی شوند بلکه تغییر معادلات سیاسی و شرایط ژئوپلتیک است که عامل اجرای توافق ها می شود. آیا بهتر نیست که کشورهای غربی به جای اعداد، بر ماهیت رخدادی که در جریان است تمرکز کنند؟

4- اکنون فقط ۲ ماه تا زمان انقضای برنامه اقدام ژنو زمان مانده است. شاید دیپلمات های ۱+۵ توجه نمی کنند که هم اکنون هم خیلی دیر شده است. از یاد نبریم که براساس این برنامه «بر سر هیچ چیز توافق نمی شود، مگر این که بر سر همه چیز توافق شود.» به عبارت دیگر حتی اگر همین امروز هم کشورهای غربی چشم شان را به واقعیت فناوری بومی غنی سازی هسته ای و برنامه ایران برای تامین نیازهای عینی اش باز کنند، زمان برای دستیابی به متنی مورد توافق درباره موضوعاتی همچون مراحل نظارت های آژانس و همچنین تعیین سازوکار رفع تمامی تحریم های غیرقانونی علیه ایران بسیار اندک است.

5- ایران در طول ۷ دوره مذاکره از پاییز گذشته تا به امروز، اراده سیاسی اش برای حل مسائل را اثبات کرده است. نمونه هایی مانند حضور ۲۰ روزه و طولانی مدت دکتر ظریف در وین۶، مذاکرات سیاسی و کارشناسی فراوان از جمله مذاکرات کنونی در نیویورک و … موید این موضوع هستند. بدون شک اگر در پایان زمان باقی مانده توافق هسته ای حاصل نشود، پاسخ به این پرسش روشن است که چه کسی فرصت بی نظیر دستیابی به یک توافق را از بین برده است.